ابوعبید جوزجانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابوعبید جوزجانی - نسخه متنی

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوعبيد جوزجاني

َزندگي

-1-6 عبدالواحد بن محمد، يكي از مشهورترين شاگردان و ملازمان ابن سينا و نيز گردآورنده و شارح برخي از آثار او است. از زندگي ابوعبيد پيش از پيوستن به ابن سينا اطلاعي در دست نيست و آنچه درباره ي فعاليتهاي او در زمانهاي بعد مي دانيم، غالباً منحصر به شرح حال ابن سينا به قلم ابوعبيد است كه قفطي و ابن ابي اصيبعه آن را نقل كرده اند و نيز مقدمه اي كه وي بر شفا و دانشنامه نوشته است .

از عنوان «فقيه» كه نويسندگاني چون بيهقي به ابوعبيد داده اند برمي آيد كه وي ابتدا به تحصيل فقه و علوم ديني پرداخت و به گفته ي خود چون دوستدار علوم فلسفي بود و آوازه ي شيخ الرئيس به گوش او رسيد، ترك ديار گفت و در جرجان به ابن سينا كه در آن هنگام نزديك به 32 سال داشت، پيوست و تا پايان عمر وي همچنان ملازم او بود (ابوعبيد، مقدمه ي منطق، 1/1 ).

به روايت بيهقي، ابوعبيد 30 سال در خدمت ابن سينا بود، اما با توجه به آنكه شيخ الرئيس 58 سال زيست و ابوعبيد در 32 سالگي وي يعني در 403 ق در جرجان به او پيوست (قس: قزويني، 254-253)، ملازمت او چنان كه قفطي نيز به نقل از خود ابوعبيد اشاره كرده، از 25 سال بيشتر نبوده است. در حالي كه بنا بر روايت ابن ابي اصيبعه درباره ي سن ابن سينا و تاريخ درگذشت و تولد او، ابوعبيد تنها حدود 20 سال آخر عمر وي را با او بوده است .

ابوعبيد هر روز نزد ابن سينا به خواندن المجسطي مي پرداخت و نيز شيخ الرئيس رساله ي المختصرالاوسط در منطق را در جرجان بر وي املا مي كرد . هنگامي كه ابن سينا به ري و سپس به همدان رفت و در آنجا به وزارت آل بويه رسيد، ابوعبيد از وزارت استاد كه چندان مجال تدريس و تصنيف به او نمي داد، اظهار دلتنگي كرد و بسي تأسف خورد. به همين سبب كوشيد تا استاد را به تصنيف و تدريس وادارد .

چون ابن سينا از همدان، قصد اصفهان و پيوستن به علأالدوله كرد، ابوعبيد و ديگر ياران استاد نيز در زي صوفيان با او همراه شدند و به اصفهان رفتند. در اصفهان چون ابن سينا به فرمان علأالدوله خواست به رصد كواكب و تنظيم زيج جديدي بپردازد، ابوعبيد را مأمور تهيه ي ابزار و آلات و استخدام صنعتگران كرد .

در همدان، ابوعبيد از ابن سينا خواست كه به تصنيف بپردازد و او تصنيف «طبيعيات» شفا را آغاز كرد. در اين ميان نابسامانيهاي سياسي و عزل و اختفاي استاد و نصب مجدد او به وزارت پيش آمد، تا سرانجام پس از «طبيعيات» شفا را آغاز كرد. در اين ميان نابسامانيهاي سياسي و عزل و اختفاي استاد و نصب مجدد او به وزارت پيش آمد، تا سرانجام پس از « طبيعيات» و «الهيات» بخش «منطق» شفا نيز تصنيف شد، اگر چه در تبويب شفا، بحث منطق به روش ارسطو در آغاز كتاب آمده است. ابوعبيد جوزجاني خود مقدمه اي بر شفا نوشت و از عبارت «ادام الله ايامه» كه در حق استاد گفته، معلوم مي شود كه ابن سينا در آن هنگام كه شاگردش شفا را تدوين مي كرده و بر آن مقدمه مي نوشته، زنده بوده است. ابوعبيد پس از مرگ استاد نيز، با استفاده از مبحث رياضيات شفا و آثار ديگر ابن سينا در رياضيات، بخش رياضي كتاب النجاة را تهيه كرد و بدان كتاب افزود .

بخش موسيقي و رياضي دانشنامه ي علائي شيخ الرئيس و نيز ترجمه و تلخيص بخش رياضيات آثار ديگر ابوعلي، به خامه ي ابوعبيد است. به عقيده ي ريو اين كتاب را ابوعبيد پس از مرگ ابوعلي تدوين كرد و نام دانشنامه بر آن نهاد .

به گفته ي ابوعبيد جوزجاني (مقدمه ي منطق، 1/1 2-)، شيخ الرئيس به نگاهداري آثار خود اهتمام نداشت و آنچه را تصنيف مي كرد، به همان كساني مي داد كه طالب تصنيف آن بودند و نسخه اي جهت خود نگاه نمي داشت. از اين رو ابوعبيد خاصه پس از مرگ استاد، به گردآوري آثار او اهتمام بسيار نشان داد و شرح حال ابن سينا از اقامت در جرجان كه ابوعبيد به او پيوست، تا هنگام مرگ همه به قلم اين شاگرد و ملازم وفادار اوست. به جرأت مي توان گفت: اگر ابوعبيد نمي بود، اولاً كتب برجسته اي چون شفا فراهم نمي آمد و ثانياً بسياري از آثار ابن سينا احتمالاً بر جاي نمي ماند. با اين همه عجيب است كه بيهقي (ص94)، ابوعبيد راضعيف ترين شاگرد شيخ الرئيس خوانده و اشاره كرده كه او در مجلس درس استاد، به مريد شبيه تر بود، تا به دانشجو .

از زندگي ابوعبيد پس از مرگ ابن سينا اطلاعي در دست نيست .

َ آثار ابوعبيد

-2-6 گذشته از آنچه ابوعبيد به كتابهاي ابن سينا افزوده، آثار خود او اينهاست :

الف - خطي: -1 خلاص تركيب الافلاك، در شرح فصول احمدبن محمد فرغاني كه نسخه اي از آن در مشهد موجود است (آستان، 8/347) و گويا همان كيفية الافلاك يا كيفية تركيب الافلاك اوست كه نسخه هايي از آن در دست است؛ -2 رساله اي در هندسه كه آن را بر اساس يادداشتهاي ابن سينا فراهم آورده است و نسخه اي از آن در بنگال نگهداري مي شود؛ -3 شرح قصيده ي عينيه ي ابن سينا كه نسخه هايي از آن در وين و مونيخ و برلين موجود است؛ -4 شرح احوال ابن سينا كه قفطي و ابن ابي اصيبعه آن را در آثار خود آورده اند .

ب - آثار يافت نشده: -1 تفسير مشكلات كتاب قانون؛ -2 كتاب الحيوان به فارسي؛ -3 شرح رساله ي حي بن يقظان ابن سينا .

َ موسيقي ابوعبيد جوزجاني

-3-6 نگارش بخش موسيقي كتاب نجات و بخش موسيقي دانشنامه ي علائي اطلاع ابوعبيد جوزجاني را از مباني علمي موسيقي دوران اسلامي ايران نشان مي دهد. با آنكه نگارشهاي موسيقايي ابوعبيد را همانند موسيقي ابن سينا و موسيقي نجات را خلاصه اي از جوامع علم الموسيقي شفا شناخته اند و حتي موسيقي دانشنامه ي علائي را كه به فارسي است، ترجمه اي از موسيقي نجات و در نتيجه خلاصه اي از موسيقي شفا پنداشته اند، از مقايسه ي آنها با يكديگر مي توان دريافت كه ابوعبيد در عين توجه به آثار استاد، مانند هر مؤ لف صاحب نظري از اعمال ذوق و سليقه ي خود غافل نبوده است. به عنوان مثال بعضي از قسمتهاي موسيقي شفا (ابن سينا، 9-7) را مانند مقدمه ي آن كه رنگ فلسفي و تا حدي عبارت پردازي داشته در موسيقي نجات حذف كرده و در بسياري از موارد، غير از تلخيص در آنها تغييراتي نيز داده است. از جمله عبارت آغاز فصل اول از مقاله ي اول موسيقي شفا را كه در رسم با تعريف موسيقي بوده و اشاره اي به دو مبحث بنياني «احوال النغم(1»)، يعني تأليف(2) و «احوال الازمنة» بين نغمه ها يا «ايقاع(3»)، يعني وزن شناسي دارد، در موسيقي نجات به اين صورت درآورده است: «ان صناعة الموسيقي يشتمل علي جزئين: احدهما يسمي التأليف موضوعه النغم و تنظير في حال اتفاقها(4) و تنافرها و الثاني الايقاع و موضوعه الازمنة المتخللة بين النغم» (ابوعبيد، رياضيات، 479) كه در «موسيقي دانشنامه ي علائي» چنين است: «صناعت علم موسيقي دو جزء است: يكي تأليف است و موضوع او نغمه هاست و اندر حال اتفاق ايشان و نااتفاق (=تنافر) ايشان نگاه كنند و دوم ايقاع است و موضوع او زمانهاست كه اندر ميان نغمه ها اوفتد». اين تعريف، شيواتر، رساتر و ساده تر از تعريف موسيقي شفا است .

نمونه ي ديگر تعريف نغمه است در موسيقي نجات كه به جاي عبارت نسبتاً پيچيده ي شفا: «و اعلم ان الصوت من حيث يبقي زماناً محسوساًيُسمي نغمة»، با بهره مندي از تعريف فارابي در الموسيقي الكبير چنين پيراسته است: «النغمة صوت لابث علي حدة و ثقل من الحدة و الثقل زماناً...» و واژه ي «ولايت» از مصدر لبث (مكث يا درنگ) كه كشش زماني را در نغمه ها نشان مي دهد، از دقت نظر ابوعبيد حكايت مي كند .

همچنين در عوض شرح مبسوط و تا حدي پيچيده ي مربوط به ابعاد(5) (فواصل) كه در موسيقي شفا فصلي بدان اختصاص دارد و از مباحث بنياني موسيقي نظري قديم محسوب مي شده است، تعريف بعد به شكلي مختصر و مفيد چنين آمده است: «مجموع نغمتين مختلفتين بالحدة و الثقل» كه مزيت آن بر آنچه در موسيقي شفا آمده: «و ان مجموع نغمتين متلاصقتين او بينهما نغمة يسمي بُعداً»، به خوبي محسوس است .

سپس ابوعبيد ابعاد را به طور كلي شامل دو دسته ي اصلي: متفق(6) و متنافر(7) مي داند كه فرقشان در «الذاذ و نفر» يا خوشايندي و ناخوشايندي آنهاست و همين تعريف را در «موسيقي دانشنامه ي علائي» چنين مي بينيم: متفق آن بود كه از آن خوش آيد نفس را»، «و بهري نامتفق كه او را متنافر گويند» و جالب توجه اينكه ساختار همين تعريف را به صورت اصوات موسيقايي(8) و غير موسيقايي(9) در فيزيك صوت(10) مي توان پايدار ديد (اسماعيل بيگي، 2/11).

بخش موسيقي دانشنامه ي علائي با آنكه شباهت زيادي به موسيقي نجات دارد، چون برخلاف بخش موسيقي شفا و نجات به فارسي است، با توجه به كمبود اين گونه آثار، مي تواند در حد خود ارزنده و شايان توجه باشد . از ويژگيهاي موسيقي دانشنامه ي علائي بيان مفاهيم بنيادين موسيقي سنتي و اصيل ايران، در قالب الفاظ فارسي است كه در آن ميان معادلهاي فارسي اصطلاحات موسيقايي كمال اهميت را دارد. به عنوان مثال در تعريف نغمه عبارت: «نغمت آوازي است ايستاده بر تيزي و گراني، از تيزي و گراني يك زمان بود» (ابوعبيد، همانجا)، صفت «ايستاده» به جاي قائم عربي و «تيزي و گراني » برابر حدت و ثقل، در اصطلاح موسيقي دانان قديم و معادل زيري و بمي از زيبايي و شيوايي خاصي برخوردار است .

زيباتر از آن عباراتي است كه در بيان مفهوم «اسباب حدت و ثقل» يا عوامل زير و بمي صدا آورده است: «مر گراني آواز را سببهاست و مر تيزي او را سببهاست و سببهاي گراني آواز همه آن بُوَند كه ياد كنيم: درازاي رود و ستبري او و سستي او و فراخي سوراخ ناي و دوري آن سوراخ از جايگاه دميدن اندر وي و سستي آنچه زخم بر او افتد و متخلخلي او و درشتي او» كه در عين اختصار، تعريفي جامع و مانع است. در اين عبارات رود به معني زه يا روده ي تابيده و جايگزين وتر(11) به اصطلاح قدما، يا سيم(12) در سازها و زخم(13) هم ارز ضربه يا زخمه و مضراب(14) است كه مانند تخلخل به جاي سكوت(15) با فاصله ي زماني جلب توجه مي كند. به ويژه آنكه با قوانين تارهاي مرتعش كه تواتر يا بسامد(16) آنها به 3 عامل: عكس طول، ريشه ي دوم نيروي كشش و عكس ريشه ي دوم جرم مخصوصِ(17) (چگالي) خطيِ سيم انطباق دارد (اسماعيل بيگي، 2/240 - 244 ).

اشاره ي زودگذر ابوعبيد جوزجاني به بربط(18) يا عود(19)، از اين جهت بايد مغتنم شمرده شود كه يادآور سازي است از سازهاي باستاني و اصيل ايران كه بعدها سازي آرماني در كشورهاي اسلامي شناخته شده است. ابوعبيد با بيان اين نكته كه «برو 4 گونه رود بربسته اند»، نشان مي دهد كه عود در آغاز داراي 4 رشته يا تار بوده است و سپس مي گويد: «و پرده ي خنصر را بر چهار يك گاه آلت (14 طول دسته) بربستند تا نغمت مطلق (دست باز)(20) او با نغمت خنصر بر نسبت [مثل] مثلث و ثلث بود ». اين پرده كه ابوعبيد جوزجاني شايد نخستين بار به جاي واژه ي دستان(21) از آن ياد مي كند و به تعبير او در 14 طول دسته ي ساز قرار داشته، صدايي ايجاد مي كرده است به نسبت 13 + 1 يا 43 صداي پرده اي كه از گذاشتن خنصر(22) يا انگشت پنجم دست چپ توليد مي شود. موسيقي دانان قديم و بزرگ ايران از آن به صورت: الذي بالاربعة (فارابي، ابن سينا، الشفأ)، الذي بالاربع (ارموي، ذوالاربع (مراغي، بنايي) ياد كرده اند كه شامل 4 نغمه (نت) مي شده است، مانند اح در نظام نغمه نگاري ابجدي قديم و معادل سل - دو يا دو - فادر آوانگاري جديد و معروف به چهارگان(23) يا چهارم درست با نسبت 43 (خالقي) كه در موسيقي قديم دوران اسلامي ايران اثر و نقش بسيار مهمي داشته است و براي آن انواع متعدد و گوناگوني قائل بوده اند، چنان كه صفي الدين ارموي، 7 نوع از آن ذكر مي كند و همين انواع چهارگانها بوده اند كه با گونه هاي مختلف پنجگان(24) تركيب مي شده و ادوار (گامها) را تشكيل مي داده اند، چنان كه گام دوماژور از دو چهارگان دو - فا و سل - دو تشكيل مي يابد. در بخش پاياني ( موسيقي دانشنامه ي علائي» كه همانند جوامع علم الموسيقي شفا به وزنها و آهنگها(25) اختصاص يافته است، با نكته هاي شايان توجهي مواجه مي شويم، مانند اين عبارت: «چنان كه گويند تَن تَن تَن و پس فاصله و پس تَن تَن تَن و اين كلان خوانند» كه دور نيست منظور از كلان همان بزرگ(26) باشد يا اندكي بعد مي گويد: «و فضل ميان ايشان به حس اندر نيايد و حكايت يك نغمت چنان كند و مر اين را مرغول كردن گويند» كه عبدالقادر مراغي در شرح ادوار به عنوان تحرير يا مرغوله به تفصيل همراه با انواع گوناگوني ذكر كرده است و اكنون نيز در موسيقي آوازي ايران با عنوان غلت(27) يا تحرير، نقش هنري والايي بر عهده دارد .

-13-6 در پايان لازم است به اين نكته اشاره شود كه رساله اي جداگانه در موسيقي در رسائل ابن سينا به چاپ رسيده است كه از مقايسه ي آن با موسيقي نجات معلوم مي شود، خلاصه گونه اي است از بخش موسيقي نجات نگارش ابوعبيد و آكنده از تحريف و تصحيف و اغلاط بسيار .

1. notes1

2. composition2

3. rhythm3

4. harmony4

5. intervals5

6. consonant6

7. dissonant7

8. notes8

noise يا . bruit 9

10. acoustics1

11. chord1

12. string1

13. porcussion1

14. plectrun1

15. rest1

16. frequency1

17. density1

18. barbut1

19. lute1

20. open string2

21. fret2

22. little finger2

23. tetrachord2

24. pentachord2

25. melodies2

26. major2

trill يا7 . refrain 2

/ 1