شماره مقاله:164
آرامي، نام زبان و قومي سامي که سرزمين اصلي آنان احتمالاً شمال عربستان بوده
است، اينان در زماني پيش از سد? 12ق م به تدريج به شام و بينالنهرين و اسور و بابل
راه يافتند و در اين سرزمينها مستقر شدند و توانستند حومتهاي کوچک مستقلي در نواحي
شام تشکيل دهند. در سد? 11ق م حکومت بيت ـ اديني را در کنار رود فرات تأسيس کردند.
در استاد شاهان آسور همچنين از قلمرو سَمْعَل و حکومتهاي کوچک ديگر در نواحي حمص و
حلب و دمشق و غيره نام برده شده است. اين حکومتها پيوسته با شاهان آسور در کشمکش
بودند تا سرانجام در سد? 9 و 8ق به دست اين شاهان از ميان رفتند. آراميان همچنين به
صورت قبايل پرقدرتي در نواحي بينالنهرين ميزيستند. گرچه حکومتهاي محلّي آراميان
از ميان رفت، اما نفوذ فرهنگي آنان بر اقوام مجاور برجاي ماند.
زبان آرامي يکي از مهمترين اعضاي گروه شمالي زبانهاي سامي به شمار ميرود. اين
زبان نخست به صورت زبان تکلم و سپس به عنوان زبان کتابت رواج يافت. قديمترين آثار
مکتوب آن کتيبههايي متعلق به سد? 9 و 8ق م است که در نواحي شام و بينالنهرين به
دست آمده است.
دبيران آرامي زبان در دستگاههاي اداري دولت آسور به خدمت مشغول بودند و خط آرامي به
سبب سهولت آن نسبت به خط ميخي بيشتتر به کار ميرفت.
آرامي قلمرو هخامنشي: با تصرف بابل در 539ق م به دست کوروش، پادشاه هخامنشي،
امپراتوري کلده برافتاد، ولي زبان ارامي به عنوان زبان ديواني امپراتوري نوبنياد
هخامنشي برگزيده شد. در دربار ايران و نيز در مراکز استانهاي گوناگون امپراتوري
هخامنشي، دبيران آرامي زبان به خدمت مشغول بودند که علاوه بر آرامي زبان آن محل
مانند فارسي باستان، سُغدي، مصري و غيره را نيز ميدانستند. بدينگونه مکتوبات
آراميِ رسيده را به زبان محلي براي فرمانرواي ناحيه ترجمه ميکردند و از زبان او
مکتوبات ارسالي را به آرامي برميگردانيدند. حتي مکاتبات ميان فرمانروايان ايراني
نيز توسط همين دبيران به آرامي انجام ميگرفت. نمونههايي از آنها، نامههايي است
که در مصر به دست آمده و متعلق به سد? 5ق م يعني زماني است که مصر به تصرّف
ايرانيان درآمد و مأموران ايراني به مشاغل اداري در آنجا منصوب شدند. اين نامهها
که بر روي چرم نوشته شده و به خط و زبان آرامي است، مشتمل بر دستورهايي رسمي و
نيمهرسمي است که از سوي والي (شَهْربان = ساتراپ) ايرانيِ مصر به نام اَرْشام يا
برخي مأموران عاليرتب? ايراني خطاب به کارمندان ايرانيِ مأمور خدمت در مصر صادر
شده است. از همين دوران تعدادي نامه، سند، صورتحساب و غيره نيز به زبان ارامي بر
روي پاپيروس کشف شده که متعلق به جامع? يهوديان آن زمان مصر است. در خود ايراني نيز
اسناد آرامي به دست آمده است. در کشفيات تختجمشيد افزارهاي سنگي مانند هاون، سيني،
و غيره که در آيينهاي ديني به کار ميرفته، با نوشتههايي به زبان و خط آرامي پيدا
شده است. اين افزارهاي تاريخدار متعلّق به زماني ميان 479 تا 435ق م است. همچنين
لوحههاي گلي با نوشتههاي آرامي در همينجا کشف شده است. سنگنوشتههاي فارسي
باستان ظاهراً ترجمههايي به ارامي نيز داشتهاند. قطعاتي از ترجم? آراميِ کتيب?
داريوش در بيستون بر روي پوست در مصر به دست آمده است. زبان آراميِ هم? اين اسناد
تحت تأثير زبان فارسي باستان است و کلمات و اصطلاحات و تعبيرات ايراني در آنها
بسيار ديده ميشود. برخي از اين کلمات ايرانيِ دخيل در آرامي بعداً از طريق اين
زبان وارد عربي شد مانند کَنْز، فَتْکُر (پيکر)، زرنيخ، زرد (زرّاد)، وَرْد و غيره.
البته زبان تکلم در ايران و نواحي ديگر همان زبانهاي محلي بوده و براي ثبت وقايع
تاريخي بر سنگ و فلز از خطّ ميخي استفاده ميشده است. از همين دوران هخامنشي در
نواحي مختلف آسياي صغير و بابل اسنادي به آرامي به دست آمده است. در شمال عربستان و
در فلسطين نيز کتيبههايي از اين دوران در دست است. پس از دوران هخامنشي زبان آرامي
همچنان به حيات خود به عنوان زبان اداري ادامه داد. کتيبههايي به زبان ارامي در
ارمنستان و گرجستان به دست آمده است. در افغانستان و پاکستان غربي (تاکسيلا، نزديک
راولپندي) 4 کتيبه به آرامي از آشوکا از سد? 3ق م کشف شده است. خط خروشتي هندي نيز
از خط آرامي اقتباس شده است. با روي کار آمدن سلسلههاي ايراني به تدريج زبان آرامي
در ايران از استعمال افتاد و به جاي آن زبانهاي ايراني ميانه مانند پارتي، سّغدي،
فارسي ميانه (پهلوي)، خوارزمي و غيره به کار رفت، ولي الفباي اين زبانها از خطّ
آرامي اقتباس شد. سنت آرامينويسي موجب شد که تعدادي کلمات آرامي، خصوصاً افعال،
ضماير، حروف اضافه و ربط، در اين زبانها به کار رود. اين کلمات آراميالاصل که
اصطلاحاً هُزوارش ناميده ميشود، فقط در خط نوشته ميشد، ولي در تلفظ معادل ايراني
آنها به کار ميرفت، مثلاً «لحما» مينوشتند و به فارسي ميانه «نان» ميخواندند.
در خارج از قلمرو ايران در فاصل? ميان سد? اول ق م و سد? 3م کتيبههايي در قلمرو
قديم نَبَطيان، از شمال حجاز تا مرزهاي مديترانهايِ سوريه، کشف گرديده و نيز
کتيبههايي در بخشهاي شماليتر يعني در پالمير به دست آمده که به زماني ميان سد?
اول ق م تا 272م (سال برافتادن اين شهر) تعلق دارند. اين آثار به گونهاي از آراميِ
نزديک به آراميِ هخامنشي به نگارش درآمدهاند.
آراميِ کتاب مقدّس: بخشهايي از عهد عتيق به زبان آرامي در دست است: قسمتي از کتاب
عزرا (ح 300ق م)، قسمتي از کتاب دانيال (قرن 2ق م)، 2 واژه در سِفْر تکوين و
سورهاي از کتاب ارميا. نيز اصل برخي از کتابهاي آپوکريف به زبان آرامي بوده که
بعدها از ميان رفته است. اين بخشها از زمانهاي گوناگون به فاصل? 3 قرن است و
اختلافات لهجهاي نيز در آنها ديده ميشود. چنين مينمايد که روزگاري هم? کتاب
دانيال به آرامي که زبان متداول در ناحي? فلسطين بوده، وجود داشته است. اصطلاحاً
آراميِ به کار رفته در اين بخشها را آرامي کتاب مقدس ناميدهاند.
بنا بر نظر زبانشناسان، از اوايل دوران مسيحيّت، آرامي به 2 گروه غربي و شرقي
تقسيم شد که حدفاصل ميان سرزمينهاي متکّمان به آنها رود فرات و صحراي شام است.
تفاوتهاي زباني ميان اين دو گروه حاصل از اختلاف سرزمينها و اقوام و فرهنگها و
مذاهب است. آرامي غربي شامل نَبَطي، پالميري (شمال شرقي دمشق)، آرامي مسيحيان
فلسطين و آرامي يهودي است. ترگومها ترجمهها و تفاسير آرامي کتاب مقدّس است و به
دوران مسيحيّت تعلق دارد، و نيز تَلمود اورشليم (سد? 4 و 5م) و برخي کتيبههاي
آرامي به زبان متداول در فلسطين است. از اوايل دوران اسلامي، عربي به تدريج جاي
زبان آرامي غربي را در فلسطين و سوريه گرفت. اما هنوز گونهاي از آن در روستاهاي
نزديک دمشق رواج دارد. از دوران مسيحيّت به بعد آرامي شرقي به 3 لهجه در منتهاي
ادبي و کتيبهها به کار رفته است: آرامي يهودي ـ بابلي، مندايي و سُرياني. آرامي
يهودي ـ بابلي اساساً زبان «تَلمود بابلي» است که به سد? 5 و 6م تعلّق دارد. مندايي
زبان فرق? گنوستيکي است که در سد? اول م نشأت گرفته و آثار مکتوبي از آنان برجاي
است. سرياني اصلاً زبان اِدِسا (رّها)ست. آرامي شرقي به تدريج جاي خود را به زبان
عربي داد، ولي گونهاي از آن در ميان مسيحيان و يهوديان در نواحي حدود شرق اروميه
به کار ميرود و در آن نفوذ زبانهاي ديگر مانند فارسي، کردي، ترکي و عربي ديده
ميشود.
وجود زبان آرامي در مناطقي که عربي جاي آن را گرفت، موجب گرديد که بسياري کلمات از
آن زبان، يا به واسط? آن زبان، در عربي به وام گرفته شود مانند طاحون، کتان، ناطور،
خردل، شاقول، خراج و غيره.
خط آرامي مقتبس از خط فنيقي است و داراي 22 حرف است که از راست به چپ نوشته ميشد.
براي ضبط بعضي مصوّتهاي بلند از صامتها (يعني همزه، ه، و، ي) استفاده ميکردند.
خطوط گوناگوني مانند عبري، نَبْطي، عربي، پالميري، سُرياني و خطوط معمول در ايران
مانند پهلوي، سُغدي، خوارزمي و خطّ خروشتي در هند از آن اقتباس شده است.
مآخذ: مانسوخ، رودلف، «زبان آرامي در دور? هخامنشي»، مجل? دانشکد? ادبيّات و علوم
انساني، تهران، 10، شمـ 2 (دي 1341)، صص 176-202، شمـ 3 (فروردين 1342ش)؛ صص
324-356؛ نيز:
Bowman, R., Aramaic Ritual Texts from Persepolis, Illinois, 1970; Cowlwy, A.,
Aramaic Papyri, Oxford, 1923 (Reprint Osnabrück, 1967), Imtroduction, pp.
XIII-XXXII; Driver, G. R. Aramaic Documents of The Fifth Century B. C., Oxford,
1957, Introduction, pp. 1-19; Dupont-Sommer, A., Les Araméens, Paris , 1979, pp.
79-104; Fr?nkel, S., Die Aramaischen Fremw?rter im Arabischen, 1886, (Reprint
Hildesheim), 1962; Greenfield, j., and Porten, B., The Bisitun Inscription of
Darius The Great, Aramaic Version, London, 1982, Introduction, pp. 1-4; Henning,
W. B., Handbuch der Orientalistik, Iranistik, I, Leiden-K?ln, 1958, pp. 22-24,
37-40, Meillet, A., Les langues du monde, Paris, 1952, II/119-129.
احمد تفضّلي