شماره مقاله:186
آزادْوار، يا آزاذْوار يا اَزادْوار، يکي از آباديهاي دهستان پايين جوين، از بخش
جغتاي شهرستان سبزوار، از استان خراسان (سازمان برنامه و بودجه، 21/165). آزادوار
در ْ56 و َ42 (فرهنگ آباديهاي کشور: َ39) طول شرقي و ْ36 و َ45 عرض شمالي در فاصلة
يک کيلومتري شمال راهآهن تهران ـ مشهد، 5 کيلومتري ايستگاه آزادوَر، 40 کيلومتري
بخش جغتاي و 150 کيلومتري شهر سبزوار واقع است و از شمال به کوه مراد، از شرق به
جليلآباد و ايستگاه راهآهن آزادوَر، از جنوب به کوه درخت بيد و از غرب به
عبدلآباد محدود ميشود. اين آبادي و ايستگاه آزادور و آباديهاي مجاور آنها در
درهاي شرقي غربي به عرض تقريبي 7 تا 12 کمـ ، ميان کوههاي ساتيلموش (به ارتفاع
1213 متر) و مراد (به ارتفاع 1265 متر) در شمال و کوههاي کمرسرخ، درخت بيد و
قرهچشمه (به ارتفاع 1575 متر) در جنوب واقع شدهاند. رودخانة جوين (کالِ شور) در
شمال اين دره و زمينهاي زراعتي آباديهاي واقع در آن و در جنوب کوههاي ساتيلموش و
مراد و به موازات آنها، از شرق به غرب، جريان دارد و يک رشته قنات که از دامنة کوه
مراد، از شمال غربي به جنوب شرقي جاري است، از آزادور ميگذرد (سازمان جغرافيايي
کشور، نقشة عمليات مشترک؛ جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي، 203؛ همان، فرهنگ اقتصادي،
2039.
سابقة تاريخي: به گفتة بلاذري (د 279ق/892م) در 28 يا به قولي 29ق/649 يا 650م
عثمانبن عفان ولايت بصره به عبداللهبن عامربن کُريز داد. عبدالله خود به جنگ
خراسان شد. در خراسان ابوسالم يزيدبن يزيد جرشي را به فتح نيشابور گسيل کرد.
ابوسالم پس از گشودن نيشابور جوين را نيز گشود و بردة بسيار گرفت (صص 158-159، قس:
يعقوبي، 2/59). حاکم نيشابوري (د 405ق/1058م) «به نقل صحيح از ثقات» مينويسد:
«عبداللهبن عامر سرعت نمود و سعي فرمود و عنقريب به آزادوار جوين نزول کرد» (ص
125) و گرديزي در حدود 442ق/1050م نوشته است: «بعضي گويند ]ابنعامر[ به قومس آمد و
پس به گويان ](جوين)[ آمد و آنجا مقام کرد و ]از[ آنجا به آزادوار آمد و صلح کرد و
... به نيشابور آمد ... اندرسنة تسع و عشرين» (ص 227).
متون تاريخي و جغرافيايي تا پيش از يورش مغول و ويران شدن نيشابور و توابع آن
(618ق/1221م) خبر از آباداني بسيار آزادوار ميدهند: اصطخري و ابنحوقل از آزادوار
به عنوان يکي از شهرهاي نيشابور چون بوزجان، زوزَن، ترشيز و سبزوار ياد ميکنند
(مسالکالممالک، 257، صورهالارض، 16). مقدسي (نيمة دوم سدة 4ق/10م) نيز آزادوار را
«شهرِ» گويان (مرکز جوين) ميخواند و آن را آباد و پرجمعيت و حاصلخيز توصيف ميکند
(ص 465)، و حدودالعالم آن را «شهرکي» توصيف ميکند «در بيابان با نعمت بسيار و بر
راه گرگان» (ص 89). جويني مينويسد که جدّ پدرش در 588ق/1192م در اين قصبه به خدمت
سلطاننکش خوارزمشاه رسيد (2/28). ياقوت که خود اين «شهرک» را ديده است مينويسد:
آزادوار قصبة کورة جوين، از اعمال نيشابور و نخستين بخش اين کوره از سوي ري است؛ و
زماني که من آن را ديدم. آباد و پرجمعيت و داراي بازار و مساجد بود و در بيرون آن
يکي از بازرگانان رهگذر کاروانسرايي بزرگ ساخته است (معجمالبلدان، 1/230-231).
بنابر اطلاعاتي که از اين مآخذ به دست ميآيد ميتوان احتمال داد که شهرت و اهميت
آزادوار در اين دوران بيشتر به سبب واقع شدن آن بر سر راه ارتباطي وي، خراسان و
گرگان بوده است. لسترنج از دو راه ارتباطي بسطام (در ايالت قومس) و نيشابور سخن
ميگويد: يکي راهِ نزديکترِ چاپاري در امتداد کوير که از سبزوار ميگذشت، ديگري
راهِ نزديکتر کاروانرو که دشت جوين و آباديهاي آن، ازجمله آزادوار، در مسير آن بود
(ص 417؛ نکـ مؤيّد ثابتي، 220). از منابع کهن و نيز مطالعات جديد برميآيد که راه
دوم بايد همان راه ابريشم باشد که از آزادوار نيز ميگذشته است (ناصرخسرو، صص 3-4؛
حکمت 1457). با اينکه پس از يورش مغول آزادوار همچنان موقعيت ارتباطي خود را داشته
است (گابريل، 295)، ولي تا مدتها آباداني پيشين را باز نيافت. مستوفي در 740ق/1339م
از آن به عنوان «ديه آزادوار» ياد ميکند (ص 174). با اينهمه بايست در دورة صفوي
جايي نسبتاً آبادان بوده باشد، زيرا نام آن در کنار حاکمنشينهاي ديگري چون ابيورد،
نسا، اسفراين و تربت آمده و مبلغ ماليات پرداختي آن به «بيگلربيگي مشهد مقدس» 139
تومان و 530‘3 دينار بوده است (باستاني پاريزي، 193). به نظر نميرسد که آزادوار در
دورة قاجار از آبادي و اهميت برخوردار بوده باشد و آنچه اعتمادالسلطنه دربارة آن
نوشته است (ص 26)، چيزي جز ترجمة مطالب ياقوت (د 626ق/1229م) در ذيل آزادوار نيست
(نکـ معجمالبلدان، 1/230-231).
شخصيتها و دانشمندان مشهوري از اين سرزمين برخاستهاند: 1. ابوعبدالله محمدبن
حفصبن محمدبن يزيد شعراني آزادواري، شيخثقه (د 313ق/925م)؛ 2. ابراهيمبن
عبدالرحمنبن سهل آزادواري (سدة 4ق/10م)؛ 3. ابوموسي هارونبن محمد آزادواري جويني،
اديب و فقيه (زنده تا 310ق/922م)، (سمعاني، 1/76-77)؛ 4. امامالحرمين، عبدالملکبن
عبدالله نيشابوري (419-487ق/1029-1086م)، (ياقوت، المشترک، 116)؛ 5. ابوالعباس
محمودبن محمد آزادواري؛ 6. ابوحامد احمدبن محمد آزادواري، (ياقوت، معجمالبلدان،
1/231)؛ 7. بهاءالدين محمد جويني (د 678ق/1279م)؛ 8. علاءالدين عطاملک جويني، مؤلف
تاريخ جهانگشاي (623-681ق/1226-1228م)؛ 9. خواجهشمسالدين محمد جويني، صاحب ديوان
(د 683ق/1284م)، (دولتشاه، 83).
وضع کنوني: آزادوار اکنون دهي است با 174 خانوار جمعيت و 174 واحد مسکوني که بيشتر
اهالي آن به زراعت، باغداري و کارگري ساده اشتغال دارند. يک رشته قنات، 3 چاه عميق
و يک چاه نيمهعميق منابع آب کشاورزي آنهاست. گندم (600 هکتار)، جو (150 هکتار) و
چغندرقند (150 هکتار) مهمترين فرآوردههاي زراعتي آنجاست. دامداري نيز در کنار
کشاورزي معمول است (510 گاو و گوساله، 000‘12 گوسفند و بره و 000‘6 بز و بزغاله).
اين آبادي داراي برق، يک حمام، يک دبستان و يک مسجد است (جهادسازندگي، فرهنگ
اقتصادي، 203-204؛ همان، فرهنگ اجتماعي، 203). مقبرة سيدحسن غزنوي، ملقب به اشرف (د
565ق/1170م)، شاعر روزگار مسعودبن ابراهيم و بهرامشاه غزنوي، با گنبد و ايوان
نسبتاً بلند و اينواچههاي دو طبقهاش بزرگترين بنا و تنها اثر تاريخي آزادوار است.
ابنبقعه موقوفاتي دارد و زيارتگاه مردم آباديهاي منطقه است (مؤيد ثابتي، 221؛
مولوي، 94).
آزادوار از طريق ايستگاه آزادوَر با راهآهن تهران ـ مشهد ارتباط مييابد. اين
دستگاه اکنون با 100 خانوار جمعيت و 100 واحد مسکوني يکي از 9 آبادي دهستان پايين
جوين است که داراي برق، آب لولهکشي، 3 حمام، درمانگاه، يک دبستان و مدرسة راهنمايي
و مسجد، صندوق پست و تلفن است، و اهالي آنجا بيشتر به خدمات دولتي، و گروهي نيز به
دامداري استغال دارند (جهادسازندگي، فرهنگ اقتصادي، 203؛ همان، فرهنگ اجتماعي،
203).
مآخذ: ابنحوقل، ابوالقاسم محمد، صورهالارض، ترجمة جعفر شعار، تهران، بنياد فرهنگ
ايران، 1345ش؛ ابوالفداء، اسماعيل، تقويم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاريس،
1840م؛ اصطخري، ابراهيم، مسالکالممالک، ليدن، 1927م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان،
مرآتالبلدان، تهران، 1294ق؛ ايرانشهر، تهران، کميسيون ملي يونسکو در ايران، 1343ش؛
باستاني پاريزي، محمدابراهيم، سياست و اقتصاد عصر صفوي، تهران، صفي عليشاه، 1362ش؛
بلاذري، احمدبن يحيي، فتوحالبلدان، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران، سروش، 1364ش؛
جويني، عطاملک، تاريخ جهانگشا، به کوشش محمد قزويني، ليدن، 1329ق/1911م؛
جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1363ش؛ همان، فرهنگ
اقتصادي، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1363ش؛ حاکم نيشابوري، محمدبن عبدالله، تاريخ
نيشابور، تلخيص خليفة نيشابوري، به کوشش بهمن کريمي، تهران، ابنسينا، 1339ش؛
حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوري، 1362ش؛ سازمان جغرافيايي کشور،
نقشة عمليات مشترک، تهران، 1354ش؛ ميامي، N140-41؛ سازمان برنامه و بودجه، فرهنگ
آباديهاي کشور، تهران، 1361ش؛ سمعاني، عبدالکريم، الانساب، حيدرآباد دکن، مطبعه
دائرهالمعارف العثمانيه، 1382ق/1962م؛ گابريل آلفونس، تحقيقات جغرافيايي راجع به
ايران، ترجمة فتحعلي خواجهنوري، تهران، ابنسينا، 1348ش؛ گرديزي، عبدالحيبن ضحاک،
تاريخ، به کوشش عبدالحي حبيبي، تهران، دنياي کتاب، 1363ش؛ لسترنج، گاي، سرزمينهاي
خلافت شرقي، ترجمة محمود عرفان، تهران، علمي و فرهنگي، 1364ش؛ مؤيّد ثابتي، علي،
تاريخ نيشابور، تهران، انجمن آثار ملي، 1355ش؛ مستوفي، حمدالله، نزههالقلوب، به
کوشش گاي لسترنج، ليدن، 1331ق؛ مقدسي، محمدبن احمد، احسنالتقاسيم، ترجمة علينقي
منزوي، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ايران، تهران، 1361ش؛ مولوي، عبدالحميد، آثار
باستاني خراسان، تهران، انجمن آثار ملي، 1354ش؛ همو، «آثار تاريخي و رجال جوين»،
نامة آستان قدس، مشهد، س 7، شمـ 2 (بهمن 1346ش)؛ ناصرخسرو، معينالدين، سفرنامه، به
کوشش محمد دبير سياقي، تهران، زوار، 1356ش؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله، المشترک، به
کوشش ف. ووستنفلد، گوتينگن، 1846م؛ همو، معجمالبلدان، به کوشش ف. ووستنفلد،
لايپزيک، 1866-1870م؛ يعقوبي، احمدبن ابييعقوب، تاريخ، ترجمة ابراهيم آيتي
بيرجندي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش.
هادي عالمزاده