دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



آبْرَنْگْ، گونه‌اي نگارگري و رنگ‌آميزي كه از آميختن رنگهاي خشك با آب و كشيدن آن
با قلم‌مو بر روي كاغذ پديد مي‌آيد. در نگارگري به شيوة آبرنگ، گَرد يا سودة رنگهاي
گوناگون گياهي و كاني را با مواد چسبانك همچون صمغ و سريش و سفيدة تخم‌مرغ (آلبومن)
و گاه براي پيشگيري از زود خشك شدن با گليسيرين و عسل در مي‌آميزند و به صورت گرد
خشك يا قالبهايي فشرده يا به صورت مايع نگه مي‌دارند و هنگام به كار بردنِ نوع خشك
يا فشردة آن، قبلاً آنها را با آب مي‌آميزند و با قلم‌موي آغشته بدانها لايه‌اي
نازك بر روي كاغذ مي‌كشند.
اين مواد عموماً شفاف و درخشنده‌آند و اثري روشن و تابناك از خود بر روي كاغذ به جا
مي‌گذارند و اگر بخواهند رنگي كدر به كار برند، با افزودن اندكي سودة سنگِ سفيد، يا
سفيداب بر آنها، جسميّت رنگ را بيش‌تر مي‌كنند و ماده‌اي كدر به دست مي‌آورند. حاصل
چنين آميزه‌اي را به انگليسي بادي كالر و به فرانسه گواش مي‌نامند (آمريكانا).
تفاوتي كه ميان آبرنگ درخشان (يا به گفتة نگارگران ايراني رنگهاي روحي) و رنگهاي
سنگين (رنگهاي جسمي) ديگر ديده مي‌شود، در شفافيّت و كدورت آنهاست. آثاري كه به
وسيلة اين نوع رنگها پديد مي‌آيد، معمولاً در برابر نگاره‌هاي «رنگ روغن»، «آبرنگ»
ناميده مي‌شود. آبرنگ براي بيان حالات زنده و ارتجالي كه بلافاصله در هنرمند پديد
مي‌آيد وسيلة كاملي است و بيش از هر شيوة ديگرِ نگارگري، خصلتها و خصوصيات فردي
هنرمند را مي‌نماياند.
نگارگري آبرنگ پيشينة ديرين دارد. اين شيوه براي مقاصد گوناگون، از جمله نگارگري بر
روي ديوار و چوب و تخته و جز آن، به كار مي‌رفته است. نخست براي رنگ‌آميزي از مواد
رنگي ساده سود مي‌جستند، سپس با آميختن رنگها به يكديگر يا افزودن موادي ديگر مانند
زر و جز آن، تنوعي در رنگها پديد آوردند و بر دامنة كاربرد آن افزودند و بدين‌سان،
آبرنگ از روي ديوار و گچ و چوب و تخته، به روي كاغذ و درون كتابها منتقل گشت و
گسترش بيشتري يافت.
نگارگري با آبرنگ در اروپا: نخستين نمونه‌هاي نگارگري به شيوة آبرنگ را در اروپا،
در ميان آفريده‌هاي نگارگران سالهاي پايان سدة 15م مي‌توان يافت كه همچنان در
سده‌هاي 16 و 17م رواج ادامه داشت. آلبرخت دورر (1471ـ 1528م) برخي از نخستين
مناظري را كه بايد آبرنگ كامل خواند نقاشي كرد و روبنس و وانديك طرحها و نقاشيهاي
زيبا با رنگهاي شفاف و تيره پديد آوردند كه بعضي از آنها نشان دهندة مناظرِ انگليسي
است.
گروهي از نگارگران اروپايي همچون وان استاد (1610ـ 1685) و آوركمپ (1585ـ1663م) به
گونة چشمگيري با آبرنگ كار مي‌كردند، ليكن به هر حال، هيچ‌يك از اين نگارگران را
نمي‌توان آبرنگ كار به شمار آورد، زيرا كار آنان با آبرنگ، بيش‌تر جنبة تفنّني داشت
و در حقيقت، زمينه‌اي براي نگارگري با رنگ روغن شمرده مي‌شد. فقط در هلند بود كه در
سدة 18م مكتبي واقعي در نگارگري با آبرنگ به وجود آمد؛ نمايندگان اصلي اين شيوه:
يان شوتن و ديرگ لانگنديك بودند (چمبرز). در همين سده، نگارگري آبرنگ در انگلستان
قوام بيش‌تري يافت و مكتب نگارگري با آبرنگ، همة امكانات اين شيوه را به عنوان يك
هنر مستقل، گسترش داد. اين هنر به ويژه براي نمايش طبيعت و اقليم انگليس، بسيار
متناسب تشخيص داده شد و سخت نظر گروهي از نگارگران انگليسي را به سوي خود جلب كرد.
در سدة 18م اشراف انگليس كه بسيار ميل داشتند صحنه‌هاي گوناگون زندگاني و سفر و
شكارهايشان را ثبت و ضبط كنند، از اين شيوه نگارگري استقبال بسيار كردند و از آن
بهرة فراوان گرفتند. در پايان سدة 18م خريد و فروش آثاري كه از اين‌گونه صحنه‌ها
پديد آورده شده بود، سخت رونق يافت و با چاپ و انتشار كتابهاي مصوّر كه با نگارهايي
از آثار معماري و خانه‌ةاي باشكوه اعيان و اشراف و آثار باستاني، آرايش مي‌يافت و
با آبرنگ رنگ‌آميزي مي‌گرديد، ماية توجه بسيار گشت و رواج يافت و سپس رابطة نزديكي
با گراورسازي پيدا كرد. در 1804م، آبرنگ كاران، انجمن پادشاهي نگارگران آبرنگ را
بنياد نهادند و همين كار، فرصتي براي اين هنرمندان پيش آورد كه بتوانند آزادانه
آثار خود را به نمايش بگذارند و به رقابت با نگارگريِ رنگ روغن برخيزند. در آغاز
سدة 19م آبرنگ كاران با بهره‌مندي از تجربه‌هاي گذشته، به آفريدن كارهاي اصيل در
اين زمينه دست يازيدند و يكي از آنان به نام جان وارلي ، به عنوان آموزگار و دوست
نسل جوان، نگارگري آبرنگ را گسترش بيش‌تري داد و طرحهاي سرشار از رنگهاي زيباي
گوناگون برجاي نهاد. آبرنگ‌كاران نوين در سالهاي پايان سدة 19م، دگرگونيهاي بزرگي
در زمينة نگارگري ابرنگ در اروپا پدپد آوردند كه به پيدايش نظرية نويني در زمينة
ويژگيهاي اين شيوه انجاميد و چون آبرنگ بهترين وسيله براي پديد آوردن بازتاب نور و
اثر حركت شناخته شد، و اين ويژگيها نيز سخت مورد توجه هنرمندان امپرسيونيست بود؛
پيروان اين مكتب گرايش فراوان به نگارگري آبرنگ پيدا كردند و رنوار و كامي پيسارو
در آثار خود، آبرنگ را به گونة گسترده به كار گرفتند. همچنين، هنرمندان فرانسوي
هم‌روزگار آنان كه در برابر امپرسيونيسم واكنش سخت مي‌نمودند، به ناچار از شيوة
آبرنگ بهره بردند و در ترويج آن كوشيدند. در سالهاي پايان سدة 19م و آغاز سدة 20م،
دگرگونيهاي نويني در زمينة نگارگري آبرنگ پديدار شد و پايه‌هاي اساسي آن از حد
نگارگري درگذشت؛ ليكن اين دگرگوني جنبة تصادفي داشت: پل سزان در آفريده‌هاي خود به
سبك انتزاعيِ افراطي گراييد و سينياك نظرية نقطه‌پردازي را در شيوة آبرنگ به كار
برد و راول دوفي صحنه‌هايي با رنگهاي محلي پديد آورد. نگارگران امپرسيونيست آلماني
آبرنگ را در روش تأكيدي خود پذيرفتند و به كار بردند. آبرنگ در دنياي تخيّلات
بي‌بند و باري كه پلي‌كلي ابداع كرد، عنصري اساسي بود. در انگلستان پل ناش احساسات
رمانتيك خود را با آبرنگ به نمايش گذاشت و در جهت سنت آبرنگ‌سازي انگليسي پيش رفت.
نگارگري با آبرنگ در ايران: اگرچه شيوة نگارگري كهن ايرانيان خود گونه‌اي از
نگارگري با آبرنگ بوده است، ليكن پيشينة كاربرد اصطلاح «آبرنگ» كه ترجمه يا واژة
برابر آكوارل فرانسوي و واتركالر انگليسي است، از سالهاي ميانين دوران صفويه فراتر
نمي‌رود و ايرانيان نام و اصطلاح ويژه‌ا‌ي براي اين‌گونه نگارگري به كار نمي‌بردند.
چنين مي‌نمايد كه از همان روزگار كه نگارگري به شيوة نوين آبرنگ در اروپا پديد آمد
و رواج يافت، اين شيوه راه خود را به ايران نيز باز كرد و در نگارگري به كار گرفته
شد. زيرا نخستين روابط بازرگاني و سياسي ايرانيان با كشورهاي اروپايي، در روزگار
پادشاهي خاندان آق‌قويونلو (نيمة دوم سدة 9ق/15م) پديد آمد و سپس در دوران صفويان
رو به گسترش نهاد و با مسافرت نمايندگان و فرستادگان سياسي و بازرگاني و مبلغان
مسيحي و هنرمندان اروپايي به ايران، بسياري از مظاهر فرهنگ نوين اروپا در ايران
شناخته شد و رواج يافت. كهن‌ترين نمونة نگاره‌هاي آبرنگ به شيوة نوين (فرهنگي) در
ايران كه اينك موجود است ــ اگر با دست نگارگري اروپايي كشيده نشده باشد ــ تك چهرة
سلطان يعقوب آق‌قويونلو (896ق/1491م) است كه اكنون در موزة هنرهاي تزييني در تهران
نگهداري مي‌شود. اين تك چهرة آبرنگ، بسيار زنده و استادانه پرداخته شده است.
مي‌توان گفت اين نخستين گام كاميابانه در كاربرد شيوة آبرنگ در نگارگري ايران است.
افزون بر اين تك چهره، نفوذ شيوة آبرنگ غربي را در برخي از آثار كمال‌الدين بهزاد،
يا آثار منسوب بدو، نيز مي‌توان يافت. آشكارترين اين نمونه‌ها، نگارة درويشي است به
حالت نشسته از روبه‌رو و نگارة جنگ شتران كه وجود سايه روشن در چهره و جامعة درويش
و حجم دادن (بُعد بخشيدن) به تنة شتران، همه حكايت از گونه‌اي تأثيرپذيري از
نگارگري غربي مي‌كند؛ ليكن بايد دانست كه بيشتر اين هماننديها در اين گونه آثار از
روي تفنن و تصادف بوده است، ‌زيرا تا آن هنگام شيوة نوين آبرنگ كاري از سوي هنر
دوستان و هنرمندان پذيرفته نشده بود و شيوه‌آي سخت بيگانه و خارج از ذوق ايراني
مي‌نمود. آثار توجه به اين هنر و به ويژه به نگارگري غربي از همان نخستين سالهاي
شهرياري خاندان صفوي در ايران پديدار است. در اين شيوه از هنر، توجه به شكل طبيعي و
شباهت به اصل و رعايت اصول و قانونهاي مناظر و مرايا (پرسپكتيو) كه نگارگري ايراني
يعني سبك مينياتور فاقد آن بود، همواره ايرانيان را دچار شگفتي و ستايش فراوان
مي‌كرد و پادشاهان و بزرگان ايران زمين كه بر پاية خود دوستي مي‌خواستند نگاره‌هاي
طبيعي و حقيقي‌شان نگاشته شود و يادگار بماند، اين سبك نگارگري را كه تازه با آن
آشنا شده بودند، بسيار پسنديدند و در رواجش كوشيدند. از اين زمان به بعد، بر اثر
تأثير نگارگري غربي، حتي در سبك مينياتورسازي نيز شبيه‌سازي و گزيدن موضوعهاي
زندگيِ روزانه كم‌كم پديدار گرديد و نگارگران مينياتور كوشيدند به جاي نگاره‌هاي
تزييني پيشين و نگاشتن مجالس رزم و بزم و شكار و چوگان‌بازي و مغازله و معاشقه، به
نگاشتن منظره‌هاي طبيعي و چهره‌گشايي و دورنماسازي و شاخه‌هاي گل و شكوفه و پرندگان
و جز آنها بپردازند. گروهي از آنان نيز براي خوشايند سفارش دهندگان، به پيروي از
خواسته‌هاي آنان،‌به نسخه‌برداري و تقليد از نگاره‌هاي اروپايي يا به اصطلاح آن
زمان «فرنگي سازي» آغاز كردند.
به نوشتة اسكندربيك منشي، نخستين هنرمند ايراني كه «صورت فرنگي را در عجم او تقليد
نمود و شايع ساخت»، مولانا شيخ محمد سبزواري، فرزند شيخ كمال، نگارگر روزگار شاه
طهماسب و شاه اسماعيل دوم بود و در فن «تذوير [تزويق] رنگ‌آميزي» و «يكه صورت» دم
از يكتايي مي‌زد و به گفتة او، كسي بهتر از او «گونه‌سازي» و «چهره‌پردازي»
نمي‌كرد... (1/176). از سوي ديگر، در همين زمانها، در هندوستان نيز به انگيزة
ارتباط هنديان با اروپائيان، سبك و شيوة نويني در مينياتورسازي «هند و ايراني»
پديدار گشت و برخي از پادشاهان گوركانيِ هند علاقة ويژه‌اي به طبيعي‌سازي و تك
چهره‌پردازي از خود نشان دادند و بر اثر همبستگيهاي دوستانه ميان شاهان ايران و هند
از يك سوي، و رفت و آمد هنرمندان و شاعران اين دو سرزمين به كشورهاي يكديگر از ديگر
سوي، جنبش نويني كه در شيوة نگارگري در ايران پيش آمده بود، تأييد و تشديد گرديد.
از همين زمان در نگاشته‌هاي رضاي عباسي و معين مصوّر، شاگرد او، به برخي از
نگاره‌ها بر مي‌خوريم كه به شيوة آبرنگ غربي آفريده شده است، از جملة آنها تصوير
خود رضاي عباسي است كه به دست شاگردش معين مصوّر نگاشته شده است.
با ظهور محمد زمان و عليقلي جَبّه‌دار كه مستقيماً در مكتب نگارگران اروپايي آموزش
يافته بودند، اين شيوه در ميان هنرمندان ايراني گسترش فراوان يافت و عملاً از سوي
هنرمندان و هنردوستان ايراني پذيرفته شد. محمد زمان نه تنها شيوة آبرنگ غربي، بلكه
موضوعهاي مسيحي را كه ساليان دراز پس از او مورد اقتباس و تقليد مكرر نگارگران و
هنرمندان ايراني بود، بدين سرزمين وارد كرد و رواج داد. برادر محمد زمان، ‌محمد
ابراهيم (حاجي محمد) و فرزند او محمدعلي و فرزند او محمدباقر و فرزند او محمدحسن و
گويا فرزند او محمدصادق همه آبرنگ‌كاران استادي بودند. پس از آنان ابوالحسن مستوفي
غفاري (ابوالحسن اول، هم‌روزگار زنديان)، علي اشرف افشار، ميرزا باباشيرازي،
ابوالحسن دوم غفاري (صنيع‌الملك)، لطفعلي صورتگر، آقابزرگ شيرازي، محمودخان
(ملك‌الشعرا)، ميرزا علي‌اكبر خان (مزين‌الدوله)، يوسف، اسماعيل جلاير، محمد غفاري
(كمال‌آلملك) و مصورالممالك همه در شيوة آبرنگ استادان ماهر بودند و شاهكارهايي در
اين رشته از نگارگري پديد آوردند كه اينك در موزه‌ها و مجموعه‌ها نگهداري مي‌شود.

مآخذ: آمريكانا؛ اسكندربيك، تاريخ عالم آراي عباسي، تهران، اميركبير، 1350ش؛
اينترنشنال؛ اوري من؛ بريتانيكا (همه ذيل Water Color, Water Color Painting)؛ پوپ،
آرثرآپهام، «رنگ و رنگ‌مايه» ترجمة آل سميعا، سخن، س 17، شم‍ 2 (ارديبهشت 1346ش)، ص
212ـ 215؛ چمبرز (ذيل Water Color Painting)؛ ذكاء يحيي، «محمدزمان»، نگاهي به
نگارگري ايران در سده‌هاي دوازدهم و سيزدهم، تهران، ‌1354ش، ص 39ـ 58؛ فرهنگ فارسي
(ذيل آب و رنگ)؛ فرهنگ ناظم‌الاطباء (ذيل آب و رنگ)؛ فرهنگ نظام؛ فونك و واگنال؛
ورلدبوك؛ ورلدآرت (هر دو ذيل Water Color Painting و Water Color)؛ وزيري، علينقي،
زيباشناسي در هنر و طبيعت، دانشگاه تهران، 1338ش، ص 46ـ47؛ لاروس (ذيل aquarelle)؛
نيواستاندارد (ذيل Water Color).
يحيي ذكاء

 





/ 415