شماره مقاله:215
آسياي صغير، نام كهن بخش آسيايي كشور تركيه.
وجه تسميه: در منابع مختلف از اين منطقه با نام آناطولي، بلاد روم، روميهالصُّغري،
روم شرقي (بيزانس = بوزنطيه) ياد شده است. آسياي صغير نامي است كه يونانيان به بخش
آسيايي كشور تركية كنوني داده بودند. دربارة واژة آسيا نظرهاي مختلفي ابراز شده
است. در روزگاران كهن ولژة آسيا را مأخوذ از نام آسيه همسر و مادر پرومتئوس و يا از
نام آسييس فرزند كوتيس ميدانستند. برخي اين واژه را مأخوذ از واژة مشابه عبري به
معناي «سرزمين مركزي» و يا «سرزمين حاشيهاي» دانسته و يا آن را مشتق از كلمة آشوري
«آسو» به معناي مشرق پنداشتهاند (پاولي، ذيل Asia Minor). يونانيان شبهجزيرة
آناتولي را آسِوْس يا آسيا ميناميدند. بعدها پس از آشنايي با قارة بزرگ آسيا،
شبهجزيرة آناطولي، آسياي صغير يا آسياي كوچك ناميده شد. واژة آناتولي كه در تركيه
آن را «آنادولو» تلفظ ميكنند از ريشة يوناني «آناتوله» به معناي مشرق يا خاستگاه
خورشيد آمده است. آناتولي كه در منابع اسلامي از آن به عنوان الناطلوس
(ابنخردادبه، 107)، الناطليق (قدامهبن جعفر، 257) ناطليق (حدودالعالم، 184) و
ناطوس (ابنخلدون، 1/137) ياد شده به معني خاور است. آناتولي بزرگترين ناحية روم
يا بلادالروم نيز ياد شده است. اين نامي است كه مسلمانان به ممالك مسيحي روم شرقي
يا بيزانس اطلاق ميكردند. سرزمينهاي آسياي صغير كه در سدة 5ق/11م با استيلاي
سلجوقيان در زمرة كشورهاي اسلامي درآمد، بعدها از سوي اعراب روم ناميده شد.
جغرافيا:
حدود و موقع جغرافيايي: حدود جغرافيايي آسياي صغير در طول تاريخ به تدريج شكل گرفته
است و با توجه به واژههاي آناتولي، روم شرقي، بيزانس و يا ممالك روم ميتوان گفت
كه در ادوار مختلف گسترش متفاوتي داشته است. در دورة بيزانسي آناتولي يك بخش نظامي
در غرب شبهجزيرة آسياي صغير بود و به عبارتي به حوزههاي اداري قونيه و عموريه هم
اطلاق ميشد. اصطخري (ص 7) حدود مملكت روم را از غرب و جنوب، درياي محيط، از شمال،
اعمال چين و از شرق، ديار اسلام دانسته است. به روايت حدودالعالم (184) ناحيت روم
از 14 ناحيه تشكيل شده بود، كه 3 ناحيه در مغرب قسطنطنيه يعني در بخش آسيايي قرار
داشت. حمدالله مستوفي (ص 94) مملكت روم را بالغ بر 60 شهر دانسته كه حدود آن تا
ولايات گرجستان و ارمن و سيس و شام و بحر روم پيوسته است. در اوايل دورة عثماني
آناتولي به ايلتهاي واقع در بخش آسيايي گفته ميشد كه نواحي شمالي و غربي شبهجزيره
را به همراه سرزمينهاي ارمنستان و بينالنهرين علياي آن روزي در بر ميگرفت، ليكن
در منابع جغرافيايي نظير «علوم زمين» هارمز كه به كشورشناسي علمي ميپردازند آسياي
صغير (آناتولي و ارمنستان) عبارت از سرزمين آناتولي يعني بخش آسياي تركيه و بخشي از
ارمنستان است كه مرزهاي سياسي كنوني تركيه آن را از كشورهاي همجوار جدا كردهاند.
از نظر تركها آناطولي آن بخش از قلمرو كشورشان است كه در شرق تنگههاي بوسفور و
داددانل قرار دارد و فلات ارمنستان را نيز در بر ميگيرد.
حدود جغرافيايي و قلمرو فضايي آسياي صغير با آناتولي بيشتر قابل تطبيق است تا با
روم شرقي يا بيزانس، زيرا آسياي صغير و آناتولي مفهوم مكاني و جغرافيايي دارند، در
حالي كه نامهاي روم شرقي، بيزانس و يا روميهالصغري داراي مفهوم سياسياند و به
قدرتهايي گفته ميشد كه بر تمام يا بخشي از اين قلمروهاي جغرافيايي حكومت داشتند.
آسياي صغير بين ْ36 تا ْ42 عرض شمالي و ْ26 تا ْ45 طول شرقي قرار گرفته است.
بزرگترين طول آن از كنارة درياي اژه تا مرز شرقي حدود 1800 كمـ و بزرگترين عرض آن
از سواحل درياي سياه تا مديترانه حدود 700 كمـ است. آسياي صغير امروز با 576/756
كمـ 2 مساحت، بخش اعظم (حدود 97 %) خاك تركيه را كه 587/780 كمـ 2 و.سعت دارد، شامل
ميشود. اين شبهجزيره را درياهاي سياه و مرمر از شمال، درياي اژه از غرب و
مديترانه از جنوب در بر گرفتهاند. تنگههاي بوسفور و داردانل و درياي مرمره آن را
از بخش اروپايي تركيه و و بدين ترتيب از اروپا جدا ميكنند. مرزهاي خشكي آن از مشرق
به ايران، از شمال شرق به جمهوريهاي ارمنستان و گرجستان شوروي و از جنوب به كشورهاي
عراق و سوريه محدود ميشود. يك چنين موقع جغرافيايي از يك طرف بر شرايط محيط طبيعي
نظير آب و هوا، پوشش گياهي و شبكة آبها اثر گذاشته، از طرف ديگر در شكلگيري سيماي
زيستي و چشمانداز معيشتي مانند نوع مساكن، اشكال فعاليتهاي اقتصادي، پراكندگي
جوامع روستايي و شهري، شبكة ارتباطات، ساخت اجتماعي و حتي آميزشهاي قومي و فرهنگي
مؤثر افتاده است. به دليل چنين موقعيتي آسياي صغير محل برخورد فرهنگ قديمي و پربار
مشرق زمين با فرهنگ قديم و جديد اروپايي نيز ميباشد. اثرات اين برخورد فرهنگي در
آميزشهاي قومي، زباني، ديني، مذهبي و هنري به خوبي نمايان است. نقش ارتباطي حاصل از
اين موقع جغرافيايي موجب شده است كه آسياي صغير سرزمين گذرگاه نيز ناميده شود.
ناهمواريها: شبهجزيرة آسياي صغير روزگاري به اروپا متصل بوده است، ليكن در دوران
چهارم زمينشناسي به دنبال ايجاد شكستي در درياي اژه و پر شدن درة رودخانههاي
بوسفور و داردانل، ارتباط آن با اروپا قطع شده است. بخشهاي شمالي و جنوبي آسياي
صغير را چشماندازهاي كوهستاني تشكيل ميدهند. بلندي ارتفاعات از غرب به شرق افزايش
مييابد و در تبعيت از همين شكل ناهمواريها، جهت جريان برخي از نظر ساختمان و
ناهمواريها به 4 بخش تقسيم ميشود: بخش چينخوردگي شمالي، تودة مركزي يا فلات داخلي
آسياي صغير (آناتولي)، بخش چينخوردگي جنوبي، و بالاخره ادامة سپر عربستان
(گودرزينژاد، 9).
شبهجزيرة آسياي صغير را 2 رشتة كوهستان چينخورده از شمال و جنوب در بر گرغتهاند.
در شمال كوههاي پونتوس كه امتداد غربي آن كوههاي بيتيني (بيتينيا) ناميده ميشوند و
در جنوب كوههاي توروس چينخوردگيهاي كوهستاني را تشكيل ميدهند. امتداد شمال شرقي
كوههاي توروس كه به فلات ارمنستان ختم ميشود، آنتيتوروس ناميده ميشود. ارتفاع
بسياري از قلل اين كوهها به بيش از 000‘3 متر ميرسد. كوههاي ارارات در شمال شرقي
آسياي صغير و هممرز با ايران و ارمنستان شوروي قرار دارند. اين كوهها به زبان
ارمني ماسيس و به تركي آغريداغ خوانده ميشوند و داراي 2 قله به نام آرارات بزرگ
به ارتفاع 156‘5 متر و آرارات كوچك به ارتفاع 914‘3 متر ميباشند. در منابع اسلامي
از اين 2 كوه به نام الحارث و الحُوَيرِث ياد شده است (قدامهبن جعفر، 232).
در نواحي پيراموني شمال و جنوب آسياي صغير زمينهاي پست و جلگهاي قرار دارند. در
كنارههاي درياي سياه عرض جلگههاي ساحلي كم است و فقط در مصب رودخانههاي
قزلايرماق و يَشيل ايرماق وسعت پيدا ميكند، در حالي كه در سواحل جنوبي بهويژه در
بخشهاي ساحلي خليجهاي انطاليه و اسكندرون اراضي جلگهاي وسيع و حاصلخيزي وجود
دارند، كه جلگة معروف چوكوروا با شهرهاي ادنه و مَرسين و طَرسوس، از آن جمله است.
فلات داخلي آناطولي چشمانداز يكدستي ندارد. ارتفاع متوسط آن از 800 متر در غرب تا
200‘1 متر در شرق افزايش مييابد. فلات مركزي به حوضههاي داخلي متعددي تقسيم
ميشود. شهر آنكارا نيز در يكي از همين حوضههاي داخلي قرار گرفته است. بخشي از سطح
فلات داخلي آسياي صغير را درياچههاي نمك ميپوشانند. اين درياچهها بقاياي درياي
نسبتاً وسيعي هستند كه در گذشته اينجا را ميپوشانده است. مهمترين اين درياچهها
عبارتند از توزگولو يا درياچة نمك كه شوري آب آن به 32 % ميرسد و همچنين
درياچههاي آقشهر، و بِيشهر و آغريدير كه همگي داراي آبشور هستند.
بخش جنوب شرقي تركية امروزي سرزميني است كه ارتفاع آن در مقايسه با نواحي كوهستاني
ناچيز است. مرز طبيعي اين تودة مقاوم را خطي كه از انطاكيه، دياربكر و سورث ميگذرد
با بخش كوهستاني شمالي مشخص ميكند.
آب و هوا: آب و هواي آسياي صغير به دليل موقغ جغرافيايي و وضع ناهمواريها بسيار
متنوع است. فلات داخلي آن كه توسط كوههاي حاشيهاي احاطه شده است اقليم قارهاي
دارد. تابستانهاي آن گرم و خشك و زمستانهاي آن سرد است. ميزان بارش و ريزش برف
زمستاني در فلات داخلي به تبعيت از ارتفاع و از غرب به شرق افزايش مييابد و به
همين نسبت ميانگينهاي دماي سالانه و ماهانه نيز در جهات فوق كاهش مييابند. سواحل
درياي سياه پربارانترين نواحي آسياي صغير است. دماي آن نيز از اعتدال خاصي
برخوردار است و ميانگين آن در طول ساحل از غرب به شرق افزايش مييابد. حداكثر بارش
در فصل زمستان است، ليكن تابستانها نيز كاملاً خشك نيست. به دليل جهت شمال غربي
بادها دامنههاي رو به شمال شرق مانند سامسون دارند. بهطور كلي آب و هواي سواحل
درياي سياه ملايم و مرطوب دريايي است و دامنة تفييرات ميانگينهاي دماي زمستاني و
تابستاني زياد نيست. كنارههاي دريايي اژه و مديترانه آب و هواي نوع مديترانهاي
دارند، كه تابستانهاي خشك و نسبتاً طولاني با حداكثر بارش در زمستان از خصوصيّات آن
است. سواجل جنوبي بهويژه در نواحي جلگهاي تابستان گرمي دارند. در فصول زمستان و
بهار بادهاي سرد فرودي تعديل هوا را موجب ميشوند.
جدول آمار اقليمي ايستگاههاي مختلف در آسياي صغير
نام ايستگاه ميانگين دماي سالانه
سانتيگراد ميانگين دماي ماه دي (ژانويه)
سانتيگراد ميانگين دماي ماه مرداد (اوت)
سانتيگراد بارش سالانه
ميليمتر
آنكارا
ارزروم
طرابزون
زونگولداغ
ريزه
ازمير
ادنه 7/11
9/5
7/17
4/13
0/15
5/17
6/18 0
6/8-
-/6
-/6
9/6
6/8
1/9 -/24
6/19
-/23
6/21
6/22
3/27
0/28 360
476
837
1245
2440
693
611
شبكة آبها: شبكة آبهاي آسياي صغير را رودخانههاي بزرگ و كوچكي تشكيل ميدهند كه به
حوضههاي داخلي يا خارجي ميريزند. تمام رودخانههايي كه از فلات داخلي سرچشمه
ميگيرند، در قسمتهاي بالا، به سبب هموار بودن زمين جرياني آرام دارند، ليكن به
هنگام ورود به نواحي پيراموني فلات داخلي به علت كاهش شديد ارتفاع و ايجاد شيب،
جريان آب آنها تند ميِود. آسياي صغير از نظر جغرافياي ناهمواريها و آبها
(اوروهيدروژئوگرافي) مجموعاً به 6 حوضه آبريز به شرح زير تقسيم ميشود: 1. حوضة
آبريز درياي سياه با رودخانههاي قزلايرماق، يشيلايرماق، ساكاريا و فيليوس . 2.
حوضة آبريز مرمره با رودخانة سيماو . 3. حوضة آبريز درياي اژه با رودخانههاي مريچ،
اِرگِنه، بَكر و مِنْدِرِس يا مياندِر. 4. حوضة آبريز درياي مديترانه با
رودخانههاي كوچا، دالامان، آقسو، گوگسو، سيحان و جيحان. 5. حوضة آبريز دجله و
فرات كه آب شعبات خود را جمع كرده و به خليجفارس ميريزند. 6. حوضة آبريز داخلي
نظير وان، توزگولو و حوضة قونيه.
پوشش گياهي: جنگلهاي آسياي صغير حدود 5/10 ميليون هكتار وسعت دارند، كه نزديك به
5/6 ميليون هكتار آن جنگلهاي سوزني برگ هستند. كوههاي توروس و پونتي در نواحي ساحلي
خود اغلب از جنگلهاي پهنبرگ مانند چنار، گردو و بلوط پوشيده شدهاند. سواحل درياي
اژه و مديترانه عموماً داراي گونههاي گياهي و جنگلي مديترانهاي است. در سواحل
درياي سياه گونههاي اروپايي مانند كاج و آلِش بيشتر است. پوشش گياهي در جهت داخلي
آسياي صغير تُنُك شده و گياهان بيشهاي پست و سازگار با خشكي جاي جنگلها را
ميگيرند.
سابقة تاريخي
عصر پيش از تاريخ و باستان: فلات داخلي آسياي صغير و جلگههاي ساحلي و كنارههاي
درة رودخانة هاليس (قزلايرماق) و فرات از گذشتههاي دور محل سكونت و معيشت اقوام
ابتدايي بوده است. پژوهشهاي باستانشناسي در جلگة حاصلخيز قونيه حاكي از تمدن
پيشرفتهاي در عصر نوسنگي است. به نظر ميرسد كه نخستين قوم ساكن در آسياي صغير قوم
لووي باشند (دولاندلن، 1/43) شايد اينها همان اقوامي باشند كه در عصر نوسنگي در
نقاط داخل انحناي رود هاليس زندگي ميكردند و در كتب تاريخي از آنها به عنوان ماقبل
حِتّيان (هيتيها) نام برده شده است (مشكور، 32). در دورة برنز مياني، تمدن حتّيان
به وجود آمد. حتيان كه قومي آريايينژاد بودند، از حدود 000‘2 ق م در آسياي صغير
اقامت گزيدند (دولاندلن، 1/43). تمدن و قدرت حتيان در سدههاي 14 و 13ق م به اوج
خود رسيد. آنان كه خدايان متعددي از مظاهر طبيعت را ميپرستيدند، تا قرن 8 ق م در
اين سرزمين حكومت كردند. در ميان اسامي خدايان آنان، نام خدايان ايراني و هندي نيز
ديده ميشود (شييرا، 126). حتيان پس از تشكيل دولت خود، شهر هاتوسا را به پايتختي
انتخاب كردند و به گسترش متصرفات خود پرداختند. ليكن پيدايش دولت جديد ديگري به نام
ميتاني مدتها مانع پيشرفت آنان در قسمت جنوب شد. اهميت تمدن حتيان از تمدنهاي مصر و
بينالنهرين و اژه كمتر نبود. در 1304ق/1887م در (تلالعَمارِنه) مصرالواحي به دست
آمده است كه با خط ميخي و به زبان بابلي نوشته شده است. اين الواح جاكي از مناسبات
ميان شهرهاي مختلف شام و بينالنهرين و جزيرة قبرس است. مجموعة قوانين به دست آمده
از اين قوم حاوي ضوابط حقوقي معيّني در زمينههاي اجتماعي، اقتصادي، بازرگاني،
جزائي و آداب و اخلاق ميباشد. از قرن 12 ق م اقوام فريگي كه از تراكيه آمده بودند،
تمام نواحي مركزي آسياي صغير را به تصرف خود در آوردند. هجوم فريگيها به آسياي صغير
به زوال امپراتوري حتّيان در سوريه حكومت ميكردند. در فاصلة زوال امپراتوري حتّيان
و روي كار آمدن دولت ليدي اقوام مختلفي بر آسياي صغير تسلط داشتند. دولت ليدي در
زمان پادشاهي ژيژس نخستين پادشاه از سلسلة مرمناد از طريق توسعة تجارت ثروت هنگفتي
به دست آورد. جانشينان وي مرزهاي ليدي را از مشرق توسعه داده و با مادها همسايه
شدند و رود هاليس مرز ميان دو كشور شناخته شد. با استخراج معادن طلاي پاكتول ثروت و
قدرت دولت ليدي افزايش يافت ظاهراً سكه هم در ليدي اختراع شد. آخرين پادشاه ليدي
كُرِزوس بود، كه دربار مجللي در پايتخت خود سارد به وجود آورده بود، اما ليدياتيها
با تمام قدرت و ثروت خود نتوانستند در برابر هخامنشيها پايداري كنند. حكومت آنها در
546 ق م به دست كوروش از بين رفت. هخامنشيان بعد از تسلط بر آسياي صغير اقدام به
بسط و ترميم جادة معروف شاهي نمودند. اين جاده شهر سارد را به ايران مربوط ميكرد.
آنان به مدت 200 سال بر آسياي صغير تسلط داشتند و براي ادارة مملكت آن را به 10
خْشَتْرِه يا ساتراپي تقسيم كرده بودند:
1- ليديم (ليديا) ، 2- ايونيه (ايونيا) ، 3- كاريه (كاريا) ، 4- ميسيه (ميسيا) ، 5-
فريگيه (فريگيا) ، 6- كاپادوكيه (كاپادوكيا) ، 7- پافلاگونيه (پافلاگونيا) ، 8-
بيتي نيه (بيتي نيا) ، 9- ليكيه يا ليسيه (ليكيا يا ليسيا يا لوكيا) ، 10- سوريه
(سوريا. اين ساتراپيها، داراي استقلال نسبي بودند. يونانيان كه از حكومت ايرانيها
بر آسياي صغير ناخشنود بودند، پيوسته ساكنان اين ايالات را بر ضد ايران تحريك
ميكردند. اين تحريكات به بروز جنگهاي مادي انجاميد، كه طي آن داريوش و خشايارشا به
يونان لشكركشي كردند. آسياي صغير به مدت 2 قرن ميدان كشمكش دو كشور ايران و يونان
بود. سرانجام اسكندر مقدوني پس از شكست هخامنشيان در 334 ق م آسياي صغير را تسخير
كرد و آن سرزمين به حكومتهاي مستقل يوناني و بعضي ساتراپنشينهاي قديم تقسيم گشت،
كه پِرگامون مهمترين آنها و مركز فرهنگ هلنيستي بود.
تسلط يونانيان بر شبهجزيرة آسياي صغير چندان طول نكشيد. در قرن 3 ق م. گالاتها از
شمال بالكان به آسياي صغير روي آوردند و در آنجا مستقر شدند. حكومت سلوكيها در
قسمتهاي شرقي آسياي صغير تا پيروزي روميان در 190 م. ادامه داشت.
دورة امپراطوري روم شرقي يا بيزانس: امپراطوري روم شرقي يا بيزانس در 395م از
امپراطوري غرب جدا شد و مركز آن بيزانتيوم بود. كنستانتين بزرگ يا قسطنطنين، نخستين
امپراتوري بود كه عقيدة يونانيان را رها كرد و به دين مسيحيت گرويد. وي در 313م به
دنبال فرمان ميلان، دين مسيحي را به رسميت شناخت (يعقوبي، 1/186). تئودوتيئس اول در
380م. مسيحيت ارتودوكس را به عنوان دين رسمي امپراتوري اعلام كرد. در زمان روميان
آسياي صغير از نواحي پرجمعيت و آباد دنياي قديم بود كه شهرهاي بزرگ و ثروتمندي داشت
و ميدان كارزار با پادشاهان اشكاني و ساساني بود. روميان با احداث شبكة منظمي از
جادهها و كاروانسراها اين شهرها را به هم مربوط كرده بودند. فعاليتهاي كشاورزي با
شبكة آبياري منظم رونق فراواني داشت و بازرگانان در رفاه نسبي به سر ميبردند.
ساكنان آسياي صغير در دورة تسلط روميانؤ تا قبل از اشاعه و نفوذ اسلام، فرهنگ
يوناني را پذيرفته بودند. زبان يوناني و لاتيني زبان رسمي دستگاه اداري
تحصيلكردهها بود، ليكن تودة مردم به زبانهاي ليكيايي، گالاتي و فريگيايي صحبت
ميكردند. تجزية امپراتوري روم راه تجارتي مصر را از رونق انداخت و راه خشكي
كشورهاي آسيايي مانند هندوستان و چين كه از طريق ايران و افغانستان به آسياي صغير و
بوسفور ميرفت بيشتر مورد توجه قرار گرفت و رفتهرفته تجارت ابريشم منحصربه ايران
شد (كرزن، 2/631). امپراتوري روم شرقي كه از اتحاد و آميزش سنن حكومتي روم. فرهنگ
يوناني ـ هلنيستي و دين مسيح به وجود آمد، توانست بيش از 000‘1 سال در آسياي صغير
دوام يابد. در اين دوره دين مسيح تمامي زمينههاي فرهنگي، هنري و ادبي را در آسياي
صغير تحت تأثير قرار داد. سرانجام با نفوذ سلجوقيان و به دنبال آن تأسيس امپراتوري
عثماني راه بسط فرهنگ اسلامي در آسياي صغير هموار گشت.
بيزانس با پذيرش و تعميم دين مسيح در قرن 4 م ميدان جغرافيايي فعاليت آن را وسعت
بخشيد و با استمداد از كليساي روم براي مقابله با مسلمانان و سوق دادن مشرق زمين
كرد. جنگهاي صليبي كه در 7 دوره از 489ق/1096م تا سقوط عَكّا در فلسطين در
690ق/1291م ادامه داشت به مدت 2 قرن آسياي صغير را ميدان تاخت و تاز و نبردهاي
سنگين قرار داد. اين جنگها هرچند كه نتوانست موفقيتهاي سياسي نظامي موردنظر را براي
مغرب زمين فراهم سازد و يا اتحاد بين كليساي روم و بيزانس را عملي نمايد، ليكن
اثرات درازمدت عميقي در اروپا و جهان اسلام برجاي گذاشت. ازجمله توانست امنيت
راههاي دريايي و نيز و ديگر دولت شهرهاي واقع در مشرق مديترانه را براي مدت زيادي
تأمين نمايد.
برخورد دنياي غرب با امپراتوري روم شرقي و از طريق آن با جهان اسلام موجب شد كه
فرهنگ يوناني و مشرق زمين در اروپا شناخته شوند. جنگهاي صليبي از يك طرف، برخوردهاي
فرهنگي ميان شرق و غرب را موجب شد و از طرف ديگر قدرت نظامي و اقتصاد بيزانس را به
تحليل برد. درحقيقت انحطاط امپرانوري روم بعد از ژوستينِيَن (527-565م) آغاز شد و
به تدريج ادامه يافت. با ظهور اسلام در جنوب امپراطوري و اشاعة آن در جهات مشرق و
مغرب و شمال شبهجزيرة عربستان فشار بيشتري بر پيكر بيزانس مسيحي، سرانجام مثدمات
نفوذ تدريجي اما پايدار اسلام را در آسياي صغير فراهم ساخت. عقبنشيني روميان در
مقابل مسلمانان در آسياي صغير طي مراحل مختلفي انجام گرفت كه از صدر اسلام تا سقوط
امپراطوري روم شرقي در 857ق/1453م به دست عثمانيها ادامه داشت.
دورة اسلامي: ظهور دين اسلام و تبديل سريع آن به يك قدرت سياسي ـ ديني اثرات عميقي
در امپراطوري روم شرقي بر جاي گذاشت. نخست اينكه اعراب مسلمان در چهارچوب سياست
بروننرزي خويش بخشي از متصرفات امپراطوري روم شرقي از قبيل سوريه، مصر و آفريقاي
شمالي را به تصرف خود درآوردند. ديگر اينكه مسلمين از همان صدر اسلام به اهميت برخي
از نقاط جغرافيايي حوزة مديترانة شرقي از قبيل جزاير قبرس و رودِس پي برده بودند
(لسترنج، 137). به دنبال همين شناخت بود كه در 27ق/648م سپاهيان اسلام به فرماندهي
معاويه به قبرس حمله كردند (يعقوبي، 2/58). هدف اصلي مسلمين دستيابي به قسطنطنيه
بود. در زمان امويان مسلمانان موفق شدند 3 بار قسطنطنيه را محاصره نمايند كه با
ناكامي مواجه شدند. نخستين محاصره در 32ق/653م در زمان خلافت عثمان توسط معاويه
انجام گرفت (يعقوبي، 2/62). دومين محاصره در 49ق/669م. در زمان خلافت خود معاويه
بود كه پسرش يزيد را به جنگ كنستانتين چهارم فرستاد. و بالأخره سومين و مهمترين
محاصره كه چند سال طول كشيد، در زمان خلافت سليمانبن عبدالملك توسط برادر وي
مَسْلَمه در 96ق/715م. انجام گرفت (يعقوبي، 2/160، 158؛ لسترنج، 146). در زمان
عباسيان ميتوان از حملات جسته و گريختة دوران خلافت هارونالرشيد و مإمون و همچنين
از حملة مشهور معتصم به عموريه در 223ق/838م نام برد (لسترنج، 147). بعد از اين
تاريخ خلفاي عباسي به دليل گرفتاريهاي داخلي از جنگ با روميان منصرف شدند. با وجود
اين مرزهاي سياسي ميان مسلمين و روميان پيوسته تغييرات جزئي به خود ميديد. به گفتة
لسترنج (ص 137) مرز ميان ممالك اسلامي و روم در آغاز مرزهاي طبيعي بودند، كه به
وسيلة كوههاي توروس و آنتيتوروس مشخص ميشدند. اين مرزهاي طبيعي تا زمان امويان و
عباسيان نيز معتبر بودند. حدود اين مرزها را خطي از طرسوس در نزديكي ساحل مديترانه
تا مَلَطيه در كنار فرات عليا معين ميكرد. در طول اين خط مرزي سنگرها و دژهاي
متعددي وجود داشتند كه به عربي ثغور ناميده ميشدند. ثغور جزيره در بخش شمال شرقي،
كه مركز آن شهر مَلَطيه بود و به وسيلة آنها از استان جزيره حراست ميشد؛ و ديگر
ثغور شام در بخش جنوب غربي، كه مركز آن شهر طرسوس و نقش آنها پاسداري از ولايات شام
بود. اين سنگرها در جريان جنگهاي مسلمين با روميان بين طرفين دست به دست ميگشت. در
حدودالعالم (صص 170-171) فهرست كاملي از شهرهايي كه ثغور ميان اسلام و روم بودند،
آورده شده است، كه جملگي از شهرهاي آباد و پرنعمت بودهاند. شهرهاي مرزي كه به تصرف
مسلمين در ميآمد بسيار مورد توجه قرار ميگرفت. سيماي اين شهرها بعد از تصرف
مسلمانان با ساختن مسجد جامع رنگ اسلامي به خود ميگرفت.
شهرهايي مثل هارونيه واقع در يكي از درههاي جبللكام (آنتيتوروس) و يا كنيسه كه
آن را كليساي سياه (الكنسيهالسوداء) نيز ميگفتند از استحكامات مرزي ميان مسلمانان
و روميان بودند، كه بعد از تسلط مسلمانان چهرة اسلامي به خود گرفتند. در شهرهاي
مصيصه و ادنه و طرسوس نيز در دورة امويان و عباسيان مساجد، پل، آبانبار و برج و
باروي سنگي محكمي ساخته شد. به گفتة ابنحوقل (ص 168) شهر طرسوس 2 باروي سنگي داشت
و داراي سواران و مردان و ساز و برگ و ستوران و سلاح و ساختمانها بود. در
معجمالبلدان (4/28) نيز از محاصره و تصرف اين شهر توسطِ نقفور يا نيكفوروس در
354ق/965م ياد شده است. مرز طبيعي ميان سرزمينهاي اسلامي و بلاد روم در حدود طرسوس
رود لاموس (النهراللاموس) بود و شهر سلوقيه (سلوكيه) كه تركها بدان سِلِفْكه
ميگويند در آن طرف رودخانه قرار داشت. در اين محل اسراي مسلمان و مسيحي با يكديگر
مبادله ميشدند. به دليل وجود مرز طبيعي كوهستاني ميان ممالك اسلام و روم رفت و
آمدها از گذرگاههاي معروف موجود صورت ميگرفت. گذرگاههاي مهمي كه براي عمليات نظامي
و رفت و آمد مورد استفاده قرار ميگرفتند، عبارت بودند از معبر دربالحدث در شمال
شرقي كه از طريق مَرعش به سمت شمال ميرفت و له اِلْبستان ميرسيد و ديگر معبر
كيليكيه از شمال طرسوس كه از طريق يك شاهراه به قسطنطنيه ميرفت (لسترنج، 143).
شرحدقيق منازل ميان اين راه در المسالك والممالك ابنخردادبه (ص 113) آمده است.
ميان ممالك روم و اسلامي، شهرها و راههاي تجاري نيز وجود داشت. مهمترين اين شهرها
طرابزون يا طرابزونده (اطرابزنده) در كنار درياي سياه بود كه كالاهاي تجاري نظير
پارچههاي كتان يونان و پارچههاي پشمي و ديباي رومي از طريق بوسفور به آنجا
ميرسيد و سپس به كشورهاي اسلامي حمل ميشد. در صورهالارض ابنحوقل (ص 91) از
طرابزون به عنوان راه مردم ارمنيه به روم ياد شده است كه بازرگانان بلاد اسلام در
آن گرد آمده و از آنجا به كشور روم رفت و آمد ميكردند. حاكم آنجا از طرف قيصر روم
تعيين ميشد و كالاي فراواني در آن وجود داشت. اين كالاها از راههاي كوهستاني به
مَلَطيه و ديگر شهرهاي فرات عليا حمل ميشدند. مناسبات تجاري ميان سرزمينهاي اسلامي
و بلاد روم از يك طرف و بروز جنگهاي طولاني از طرف ديگر، راه نفوذ تدريجي اسلام را
به آسياي صغير هموار كردند. تداوم اين درگيريها به تحليل قواي اقتصادي و نظامي
بيزانس انجاميد تا سرانجام در قرن 5ق/11م ظهور تركان سلجوقي كه به سلاجقة روم معروف
شدند، اوضاع آسياي صغير را دگرگون كرد.
دورة تركان سلجوقي (سلاجقة روم): در قرن 5ق/11م ميان سران لشكري و كشوري امپراتوري
روم شرقي رقابت و كشمكشهاي شديدي وجود داشت. بهويژه هنگامي كه قدرت به دست
غيرنظاميان ميافتاد، عملاً در ادارة امور نظامي كشور اختلال به وجود ميآمد. بروز
اين بينظميها به تركان سلجوقي فرصت داد كه برخي نقاط آسياي صغير نفوذ كنند. بعد از
مرگ قسطنطنين دهم دوكاس، امپراطور غير نظامي روم، در مة 1067 م نظام اداري و لشكري
كشور مختل گرديد. بدين جهت يكي از رهبران نظامي به نام رومانوس چهارم ديوجانس به
امپراطوري انتخاب شد. البارسلان سلجوقي در بهار 463ق/1071م در جنگ ملازگرد بر
سپاهيان روم پيروز شد و رومانوس ديوجانس را را به اسارت گرفت (ابناثير، 10/65).
اين پيروزي زماني به دست امد كه اندكي قبل از آن يعني در 456ق/1064م سلجوقيان شهر
آني پايتخت ارمنستان را تسخير و حكومت بقراطي ارمنستان قديم را سرنگون كرده بودند و
روپن به جاي آن، حكومت ارمنستان صغير را در كيليكيه توروس بنيان نهاده بود كه شهر
سپس مركز آن بود. پس از پيروزي ملازگرد، سليمانبن قُتُلْمِش يكي از اعضاي خاندان
سلجوقي به فرماندهي سپاهيان ترك در آسياي صغير منصوب شد. وي شهر نيقيه (ازنيق) را
مقرّ فرماندهي خود قرار داد. جنگجويان وي با اقدام به جنگهاي نامنظم و قطع ارتباط
ميان شهرها در ادارة امور امپراطوري روم شرقي اختلال به وجود ميآوردند. با اسكان
سلجوقيان در فلات آسياي صغير عملاً بخشي از آن در زمرة سرزمينهاي اسلامي درآمد. با
آغاز اولين جنگ صليبي در 490ق/1097م ادامة پيشروي سلجوقيان به سمت غرب آسياي صغير
متوقف شد. نيروهاي امپراطوري روم شرقي با كمك صليبيون توانستند شهر نيقيه را كه مقر
حكومت قِلجارسلان سلجوقي بود محاصره و تسخير نمايند. وي به شهر قونيه كه در
477ق/1084م آن را فتح كرده بودند، عقب نشست و آن را پايتخت خود قرار داد. در جنگ
دوم صليبي نيز در 542ق/1147م سلطانمسعود پسر قليجارسلان از لوئي هفتم پادشاه
فرانسه شكست خورد و بالأخره با جنگ سوم صليبي به فرماندهي فريدريش اول معروف به
بارباروزا (ريش قرمز) امپراطور آلمان در 586ق/1190م شهر قونيه پايتخت به دليل غرق
شدن امپراطور آلمان در رودخانة كالوكادنوس (گوگسو) و يا به روايت لسترنج (ص 150)
احتمالاً در رودخانة لاموس در حوالي سلوكيه، حاصل زيادي براي صليبيون به همراه
نداشت. جنگ چهارم صليبي در جهت تأمين منافع تجاري ونيزيان به قسطنطنيه كشيد و پس از
تسخير اين شهر در 600ق/1204م موجد يك امپراطوري لاتيني در آن شد. بيزانسيها نيز در
مقابل آن يك امپراطوري يوناني در نيقيه ايجاد كردند. اين تفرقه به سلجوقيان فرصت
داد تا در محدودة متصرفات خود ارتباطي بين بندر سينوپ در كنار درياي سياه و بندر
علائيه (آلايا) يا آلانياي كنوني در كنار درياي مديترانه برقرار سازند. با كامل شدن
اين ارتباط در دورة علاالدين كيقباد كه در 616ق/1219م به تخت نشست و بزرگترين
پادشاه سلجوقي روم بود، امكان تجارت با جمهوريهاي ساحلي و جزيرهاي مديترانه براي
دولت سلجوقي فراهم آمد و به دنبال آن، قلمرو سلجوقيان رو به عمران و آباداني نهاد.
حدود قلمرو سلجوقيان در مدت بيش از 2 قرن تسلط آنان، يعني از 470 تا 700ق/1077 تا
1301م تغيير مييافت. اين تغييرات با فراز و نشيبهاي سياسي و نظامي قدرت خود آنان و
ديگر حكومتهاي موجود در آسياي صغير در ارتباط بود. نواحي مهم قلمرو فرمانروايي آنان
در غرب يا شمال ارمنستان صغير قرار داشت و عبارت بود از قونيه، قيصريه، ملطيه،
سيواس، نَكيسار يا نيكسار، توقات، اماميه، انگوريه، هِرقِليه يا هراكليه، نِگْدَه و
ابلستان يا اِلبستان. سلجوقيان روم با وجود اين كه در آغاز كار زندگي چادرنشيني
داشتند، با توسعة متصرفات خود و آميزش با همسايگان به زندگي شهري و شهرنشيني روي
آوردند. دربار انان پناهگاه دانشمندان و هنرمندان ايراني بود كه پس از هجوم مغول و
تاتار از ديار خود آواره شده بودند. پادشاهان سلجوقي و وزراي دانشمند آنان در نشر
زبان فارسي در آسياي صغير همت گماشتند. زبان فارسي در عهد آنان زبان رسمي دربار بود
و تكلم بدان در بيشتر قلمرو حكومت آنان مخصوصاً در قونيه به مثابة زبان بومي رواج
داشت و تا زمان سلاطين عثماني نيز مدتي معمول بود (همايي، 2/1004). هجوم مغولها به
اسياي صغير و تسخير شهر قونيه در 655ق/1257م حكومت انان را درهم ريخت و سرانجام در
700ق/1301م سرزمين روم ميان امراي دهگانة تركمان تقسيم شد. حدود اين اميرنشينها با
حدود ايالات قديم يونان تقريباً بر هم منطبق بود و عبارت بود از قرامان يا ليقونية
قديم، تِكِه يا ليقيه و پمفيلية قديم، اميرنشين حميد يا پيسيديه و ايزورية سابق،
گرميان يا فريجيه، قزل احمدلي يا پَفْلَغونيهؤ مَنْتَشا يا كاريه، آيدين و صاروخان
مطابق با ليدية قديم، قرهسي يا ميسية سابق و بالأخره ولايت عثمانلي در كنار درياي
مرمره كه بعدها بر اميرنشينهاي ديگر غلبه كرد و شالودة امپراطوري عثماني را بنيان
نهاد. نواحي واقع در مشرق اميرنشينهاي دهگانه زير نظر ايلخانان مغولي اداره ميشد.
شهرهاي مهم آن عبارت بودند از فيساريه يا قيصريه كه مسجد و كليساي بزرگي در آن
ساخته شده بود، همچنين سامسون، البستان يا البستان، نيكسار، سيواس و توقات. اين
ايلتها تا روي كار آمدن عثمانيان در آسياي صغير ميان حكومتهاي مختلف دست به دست
ميگشتند.
دورة امپراطوري عثماني: عثمانيها يكي از شعب طايفة غز تركستان بودند كه در قرن
7ق/13م از آسياي ميانه به ارمنستان و آسياي صغير آمدند و به تبعيت پادشاهان سلجوقي
گردن نهادند. گروهي از آنان به فرماندهي ارتغرل و سپس فرزندش عثمان به خاطر كمكهاي
نظامي كه در جنگهاي صليبي به علاءالدين ايوبي كردند، سرزمينهايي را به عنوان تيول
به دست آوردند و سپس بر وسعت زمينهاي خود افزودند. امارت سوگوت واقع در شمال غرب
آناتولي و هممرز با بيزانس براي پاسداري به ارتغرل و سپس فرزندش عثمان
(698-726ق/1299-1326) سپرده شد. حملة مغول به آسياي صغير سلجوقيان را برانداخت و
عثمان با كمك آنان در 619ق/1300 حكومت ترك مستقلي به وجود آورد. فلمرو حكومت
عثمانيها در مرز بين سرزمينهاي اسلامي و يوناني قرار داشت و آنان با توجه به اين
موقعيت و انتخاب استراتژي دفاع از اسلام در مقابل مسيحيت به منزلة پاسداران اسلام
قلمداد ميشدند و همين نقش روز به روز بر اهميت آنان افزود (بياني، 138، 139).
علاوه بر اين طوايف ترك جنگ با يونانيان را سنت باستاني خود ميدانستند و همين
انگيزه به همراه نيّت دفاع از اسلام و همچنين اشتهار ثروت افسانهاي امپراطوري روم
شرقي دلايل كافي براي حمله به متصرفات آنان را فراهم ساخت. ميراثهاي فكري و فرهنگي
و زندگي شهري سلجوقيان از قبيل سازمانهايي نظير اخي (انجمن برادري بازرگانان و
پيشهوران و علما، طبقة معلمان و مفسران اسلام) نظام اسلامي اصناف، انضباط سخت
رهبران انجمنهاي جوانان و برخي معيارهاي اخلاقي و اجتماعي ديگر شالودة دستگاه اداري
و رشد حكومت عثماني را به وجود آوردند (ووسينيچ، 7). كاهلي حكومت بيزانس و آشفتگي
سياسي حاكم بر حكام بالكان نيز پيروزي عثمانيها را اسان كرد. آنان پس از تسخير
نيقيه (731ق/1331م) به تسلط بيزانس در آسياي صغير پايان دادند. عثمانيها در طول قرن
8ق/14م توانستند با از ميان بردن رقباي خود ولايات قرهسي، حميد، گرميان، صاروخان،
آيدين، منتشا، تكه، قرهمان و قزلاحمدلي را ضميمة خاك خود سازند. در نيمة دوم قرن
8ق/14م امپراتوري آشوبزدة بيزانس و كشورهاي بالكان آماج حملات عثمانيها بودند.
مراد اول (760-791ق/1359-1389م) با استفاده از تحرك ارتش سازمانيافتة خود و آشفتگي
اوضاع بالكان موفق به فتح آن شد. عثمانيها با سربازگيري از نواحي متصرفي خود كه
بدان دِوْشيرمَه ميگفتند به اشاعة اسلام پرداختند. در اواخر قرن 8ق/14م سرزمينهاي
عثماني از نظر تشكيلات اداري به 2 بخش آسيايي (آناتولي) و اروپايي (روم ايلي) تقسيم
ميشد كه هريك را بيگلربيگليك ميگفتند. حملة تيمور لنگ به آسياي صغير و شكست و
اسارت سلطان بايزيد، امپراطوري عثماني را به آشوب كشانيد. بيزانسيها و ونيزيها و
برخي از اميرنشينهاي داخلي آسياي صغير مجدداً سر برافراشتند و قسطنطنيه حدود نيم
قرن ديگر در دست مسيحيان باقي ماند. پس از بازگشت تيمور از آسياي صغير، محمداول
(816-824ق/1413-1421م)و سپس مراد دوم (824-855ق/1421-1451م) با چيرگي بر دشمنان
داخلي و خارجي مجدداً قدرت عثمانيها را اعتلا و اقتدار بخشيدند. در زمان محمد اول
شيخبدرالدين كه از فقهاي برجستة عثماني است، با نوشتن كتابهايي در تصوف، انديشة
دارايي همگاني را منتشر ساخت. پس از كشته شدن وي پيروانش پراكنده شدند و به صوفيان
صفويه و يكتاشيه پيوستند (ووسينيچ، 11). با سلطنت محمد دوم (855-886ق/1451-1481م)
دوران تازهاي در تاريخ عثماني آغاز گشت. در زمان وي يكي از مهمترين رويدادهاي
تاريخ متأخر جهان يعني سقوط قسطنطنيه، به وقوع پيوست و بدينسان عمر بيش از 000‘1
سالة امپراطوري روم شرقي به پايان هميشگي خوذ رسيد. اين واقعه سرنوشت خاورميانه و
اروپا را دگرگون ساخت. سلطانمحمد دوم با تدوين قانوننامه در 881ق/1476م حدود
اختيارات و وظايف دولت، دستگاههاي اداري، فئودالها و علما را نظم قانوني بخشيد و به
نيروهاي نظامي سر و سامان داد. وي مساجد و بناهاي عمومي بسياري ساخت و در زمينة
روابط ميان مسلمانان و ديگر اقليتهاي ديني اهل كتاب مقرراتي وضع كرد. پس از مرگ وي
نيز پسرش بايزيد دوم بر امپراطوري عثماني فرمان راند. تشكيل دولت عثماني در آسياي
صغير و توجيه سياستهاي توسعهطلبانة آنان با دفاع از اسلام و جهاد عليه كفار،
همچنين فتح قسطنطنيه، بالكان، جزاير و سواحل شرقي مديترانه، حمله به ايران و كشتار
حدود 40 هزار تن از پيروان شيعي مقيم شرق آسياي صغير به بهانة جاسوسي، اثرات بزرگي
در اروپا، ايران و خاورميانه برجاي گذاشت (باوزاني، 210؛ طاهري، 135). از اين زمان
به بعد اوضاع كلي آسياي صغير با تاريخ سلاطين عثماني پيوند ميخورد و اين وضع تا
پيدايش حكومت جمهوري در تركية كنوني ادامه دارد.
مآخذ: ابناثير، عزالدين، الكامل، بيروت، دارصادر، 1399ق؛ ابنحوقل، ابوالقاسم
محمد، صورهالارض، بيروت، مكتبهالحياه، 1979م؛ ابنخردادبه، عبيداللهبن عبدالله،
المسالك والممالك، ليدن، 1938م؛ ابنخلدون، عبدالرحمان، مقدمه، ترجمه و نشر كتاب،
1347ش؛ باوزاني، آلساندرو، ايرانيان، ترجمة مسعود رجبنيا، تهران، روزبهان،
1359ش؛ بياني، حانبابا، تاريخ نظامي ايران، تهران، ستاد ارتش، 1353ش؛ پاولي؛
پيرنيا، حسن، ايران باستان، تهران، دنياي كتاب، 1362ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر
ستوده، تهران، طهوري، 1362ش؛ دولاندلن، ش، تاريخ جهاني بيش از تاريخ تا قرن
شانزدهم، ترجمة احمد بهمنش، دانشگاه تهران، 1345ش؛ شييرا، ادوارد، الواح بابل،
ترجمة علياصغر حكمت، تهران، ابنسينا، 1341ش؛ طاهري، ابوالقاسم، تاريخ سياسي و
اجتماعي ايران، تهران، جيبي، 1345ش؛ قدامهبن جعفر ابوالفرج، كتابالخراج، به كوشش
ياندخويه، ليدن، 1889م؛ كُرزن، جرج، ن، ايران و قضية ايران، ترجمة غلامعلي وحيد
مازندراني، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1362ش؛ گودرزينژاد، شاپور،
جغرافياي تركيه، تهران، سحاب، 1354ش؛ لسترنج، گاي، سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمة
محمود عرفان، تهران، مركز انتشارات علمي و فرهنگ، 1364ش؛ ماله، آلبر وژول ايزاك،
تاريخ قرون وسطي، ترجمة عبدالحسين هژير، تهران، دنياي كتاب، 1362ش؛ مستوفي،
حمدالله، نزههالقلوب، به كوشش گاي لسترنج، لندن، 1915م؛ مشكور، محمدجواد، اخبار
سلاجقة روم، تهران، 1350ش؛ ووسينيچ، وين، تاريخ امپراتوري عثماني، ترجمة، سهيل
آذري، تبريز، كتابفروشي تهران، 1346ش؛ همايي، جلالالدين، مولوينامه، تهران، آگاه،
1356ش؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله، معجمالبلدان، بيروت، 1376ق؛ يعقوبي، احمدبن واضح،
تاريخ، ترجمة محمدابراهيم آيتي، تهران، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، 1362ش؛ نيز:
Brüning, Kurt, "Asien", Harms, Erdkunde, Berlin, 1964 Vol. III.
محمدتقي رهنمايي