دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آشورادهجلد: 1نويسنده: حسين قره چانلو 
 
 
شماره مقاله:236















آشوراده، يا عاشوراده، آباديي در منتهي‎اليه شبه‎جزيرة ميانکاله، در جنوب‎شرقي
درياي مازندران با 1260 نفر جمعيت (مرکز آمار ايران، 15/47) و ْ54 و َ1 طول شرقي و
ْ36 و َ55 عرض شمالي. آشوراده از دو جزءِ «آشور» (عاشور) که ظاهراً نام شخص، از
نامهاي رايج ميان ترکمانان است و «آده» ترکي به معني جزيره (جزيرة آشور) فراهم آمده
است.
سيماي طبيعي: شبه‎جزيرة ميانکاله که آشوراده در انتهاي آن جاي دارد، احتمالاً بر
روي آبرفتهاي دلتايي رودخانة گوهرباران نکا پديد آمده است. جنس رسوبهاي اين
شبه‎جزيره بيشتر آهکي و ماسه‎هاي ريزدانه و بدون خاکهاي رسي است و هرچه زمين به سوي
انتهاي شبه‎جزيره يعني به آشوراده پيش مي‎رود، ماسه‎ها کوچکتر مي‎شود. چنين
مي‎نمايد که وزش بادها، ذرّات ماسه‎اي ريز و آهکي را به سوي آشوراده رانده و
دانه‎هاي درشت و کانيهاي سنگين را در غرب ميانکاله به جاي گذاشته است.
در نوشته‎ها و نقشه‎هاي جغرافيايي قديم از چند جزيره در منتهي‎اليه شبه‎جزيرة
ميانکاله سخن رفته که از نظر زمين‎شناسي ساختماني همانند داشته است و با پايين رفتن
تدريجي سطح آب درياي خزر، آن جزاير که آشوراده يکي از آنها بوده، به شبه‎جزيرة
ميانکاله پيوسته است.
آب و هواي آشوراده گرم و شرجي است و اگر بادي در آنجا نوزد، تنفس دشوار مي‎گردد.
ميزان باران سالانة آشورابه نسبت به ساير نقاط ساحلي درياي خزر اندک و حدود 500
ميلي متر است. شرايط دشوار آب و هوايي و فقدان آب شيرين کافي و فقر منابع معدني،
زندگي را در آن مشکل کرده است. اخيراً آب ساکنان آن از بندر ترکمن تأمين مي‎گردد.

در آشوراده فعاليتهاي کم‎اهميتي در زمينة دامداري انجام مي‎گيرد که به سبب کاهش
پوشش گياهي، از نظر تنوع و کميت رو به کاستي است. مهمترين تأسيسات و محور فعاليتهاي
اقتصادي و عامل اسکان جمعيت در اين آبادي بد آب و هوا، ايستگاه شيلات شرق درياي خزر
است.
پيشينة تاريخي: نام آشوراده به شکلي که اکنون در کتب تاريخي و جغرافيايي ضبط است،
در متون تاريخي و جغرافيايي پيش از مغول نيامده، اما در جريان رويدادهاي سده‎هاي
نخستين اسلامي، طي حملاتي که روسها به کرانه‎هاي درياي مازندران و جزاير آن
کرده‎اند، آشوراده نيز که در آن زمان نام مشخصي نداشته (و ظاهراً جزئي از جزاير
انجيله بوده که بعدها نام ميانکاله گرفته)، آماج تاخت و تاز آنان گشته است.
ظهيرالدين مرعشي، نخستين حملة روسها را در 287ق/900م مقارن آخرين سال حکومت
محمدبن‎زيد‎علوي مي‎داند و مي‎نويسد: «در آن (زمان) جماعتي روسيان به کشتي نشسته
بودند. از دريا بيرون آمدند و در طبرستان خرابي کردند. آل سامان به استيصال آنها
سعي نمودند و به کلي آن قوم را برانداختند» (ص 145).
حمله ديگر آنان در 297ق/910م روي داد که روسها با 16 کشتي جزاير آبسکون، کاله،
آشوراده و سواحل دريا را تاراج کردند و مسلمانان را کشتند و اموال آنان را به يغما
بردند. در همين زمان ابوالضرغام‎احمدبن‎القسم، والي ساري اين واقعه را براي
ابوالعباس (حاکم طبرستان) نوشت و او سپاهي به کمکش فرستاد. روسها در اين وقت در
انجيله (که ابن‎اسفنديار آن را کاله ناميده است) فرو آمده بودند (ابن‎اسفنديار،
266). همين مؤلف از حملات بعدي روسها (در سالهاي بعد) به نواحي طبرستان، و حتي به
شهر ساري سخن گفته است (همانجا). حملة ديگري که احتمالاً مي‎تواند با جزاير
جنوب‎شرقي درياي مازندران و سواحل آن ارتباط داشته باشد، هجوم روسها به اران و
گيلان است که ابوعلي‎مسکويه در ذيل رويدادهاي 332ق/944م بدان اشاره کرده است
(تجارب‎الامم، 2/62، 63). اما وي صريحاً آمدن روسها به سواحل جنوبي درياي مازندران
و جزاير آن را ياد نکرده است. يک ديگر از مورخان ايراني اين حمله را بر سواحل جنوبي
اين دريا و جزاير آن (آبسکون و کاله و آشوراده) عموميت داده است (کسروي، 78). از
جزاير آشوراده در کتابهاي جغرافيايي بعد از مغول نيز نامي نيست. به احتمال بسيار،
اين نام در دورة قاجار با تسلط قبايل ترکمن بر اين جزاير يا شبه‎جزيرة نيم‎مردان
ياد کرده و مي‎گويد: فاصلة آن تا استرآباد 3 فرسنگ است و کشتيهاي روس بدانجا
رفت‎و‎آمد دارند (ص 160). چون جزايري که بعدها به آشوراده معروف شد در منتهي‎اليه
جزيره يا شبه‎جزيره جاي داشت و به سبب موقعيت سوق‎الجيشي و نزديکي به دهانة خليج و
عمق کافي براي لنگراندازي کشتيها مناسبتر بود، روسها را که به ايجاد خط کشتيراني در
درياي مازندران اقدام کرده بودند، بر آن داشت که اين جزاير براي ايجاد يک ايستگاه
دريايي بازرگاني (در سواحل ايران)، دست‎اندازي کنند. بهترين بهانه براي اقدام به
اين کار، پاسخ منفي شاه‎عباس‎دوم به بازرگانان روسي بود که از پرداختن ماليات گمرکي
امتناع کرده بودند. بنابراين، قزاقهاي جنوب روسيه در 1076ق/1665م به مازندران حمله
کردند و فرح‎آباد مرکز آن ايالت را آتش زدند و پس از آن در شبه‎جزيرة ميانکاله و
جزاير نزديک به آن مستقر شدند، ولي ايرانيان آنان را از اين نقطه بيرون راندند
(سايکس، 2/306). روسها بار ديگر در زمان آقامحمدخان کوشيدند تا راهي به سواحل جنوبي
درياي مازندران پيدا کنند. در 1197ق/1783م ويونوويچ سردار روسي با چند کشتي به
سواحل گرگان (ميانکاله و آشوراده) آمده و از آقامحمدخان اجازه خواست تا
تجارتخانه‎اي در آنجا داير کند، اما به جاي تجارتخانه، دژي نظامي با 18 عراده توپ
بنا کرد، ولي آقامحمدخان با تدابيري خاص آنها را وادار به ترک آنجا و خراب کردن
قلعه ساخت (اعتمادالسلطنه) 3/38، 39). اختلاف با روسها بر سر آشوراده و جزاير و
سواحل جنوبي درياي مازندران، همچنان باقي ماند، تا با انعقاد دو پيمانِ گلستان و
ترکمن‎چاي در 1228ق/1813م و 1243ق/1828م، طي ماده‎اي در هر دو پيمان، داشتن ناو
جنگي در درياي خزر فقط به دولت روس اختصاص يافت (کرزن، 2/437، 474). دولت ايران که
از داشتن کشتيهاي مجهز جنگي در درياي خزر ممنوع شده بود، در 1252ق/1836م براي
سرکوبي دزدان دريايي ترکمن که به سواحل مازندران حمله مي‎کردند، از دولت روسيه
درخواست کمک دريايي کرد (سايکس، 2/497). دولت روس و شخص تزار پاسخ دادند که خود
انجام آن کار را به عهده خواهند گرفت. امّا پاسخ دادند که خود انجام آن کار را
به‎عهده خواهند گرفت. امّا روسها از اين درخواست سود جستند و جزاير آشوراده را
اشغال کردند و سپس به خليج‎حسينقلي و چکش‎لر و چلي‎کن و خليج‎بَلْجان که همه اسماً
يا در واقع جزو قلمرو ايران بود نيز دست يافتند (کرزن، 2/474). روسها با اشغال
اشوراده به رغم اعتراضات شديد ايران و انگلستان در آنجا پايگاهي ايجاد کردند
(ترنزيو، 60، 61). در 1253ق/1837م، قيات نامي که رئيس جماعت ترکمن کرانة استرآباد
بود، به جزيرة چرکن (چلي‎کن) دستبرد زد و گروهي را اسير کرد. دولت ايران با اينکه
از شيوة روسها اطلاع داشت، از آن دولت درخواست 2 کشتي جنگي کرد، ولي پيش از رسيدن
کشتيهاي روسي، حاکم مازندران، قيات و ياران او را سرکوب کرد. پس ايران به دولت
روسيه اعلام کرد که به کشتيهاي آنان نيازي ندارد و بايد کرانة استرآباد را ترک کنند
(آدميت، 483). در 1257ق/1841م کنت‎مِد وزير‎مختار روس رسماً از شاه ايران اجازه
خواست که روسها جزاير آشوراده را اشغال کنند و پايگاه دريايي بسازند و از آنجا براي
دفع تجاوزهاي ترکمانان بهره برگيرند. (رابينو، 98). ظاهراً دولت ايران به اين
درخواست پاسخ مساعد نداد؛ با اينهمه در 1258ق/1842م روسها سراسر جزاير آشوراده را
اشغال کردند (ادميت، 483) و چند عمارت، بيمارستان و 4 سربازخانه با 400 سرباز در
آنجا ساختند. اين سربازان همگي از آهنگري و درودگري و نانوايي و کشتي‎سازي و
خانه‎سازي و توپچي‎گري اطلاع کامل داشتند و لنگرگاهي براي ورود کشتيهايشان بنا
کردند و 5 کشتي جنگي در آن جاي دادند. نيز 4 عراده توپ و 6 باب انبار و قورخانه و
جز آن ساختند و شبها در اطراف آشوراده به نگهباني پرداختند (سفرنامة استرآباد و
مازندران، 37، 38). دولت ايران پي‎در‎پي به رفتار روسها اعتراض مي‎کرد، اما روسها
در مقابل اين اعتراضات چنين پاسخ مي‎دادند که ما برحسب دعوت شاه آمده‎ايم و حضور
کشتيها در آشوراده براي دفع شر ترکمنان و حفظ امنيت منطقه ضرورت دارد (آدميت، 483).
بنابراين، با اشغال آشوراده توسط روسها، تسلط مستقيم آنان بر خليج گرگان و کرانة
جنوب شرقي درياي خزر قطعي گرديد. روسها در 1262ق/1846م از محمدشاه اجازه خواستند تا
کشتيهاي جنگي خود را به کرانة جنوب شرقي درياي مازندران و جزاير آشوراده وارد کنند.
اين درخواست با اعتراض شاه و صدراعظم وقت حاج‎ميرزاآغاسي روبه‎رو گشت. اما سرانجام
به محمدامين‎ بيگلربيگي گيلان دستور داده شد که از ورود کشتيهاي جنگي روس به سواحل
ايران جلوگيري نشود (همو، 483، 493). در 1267-1268ق/1850-1851م هنگام سلطنت
ناصرالدين‎شاه و صدارت ميرزاتقي‎خان ‎اميرکبير، جمعي از ترکمانان غفلتاً به جزيرة
آشوراده يورش آوردند و چندتن از اتباع دولت روس را که در آنجا سکونت داشتند، کشتند.
کنسول روسيه مقيم مازندران اين واقعه را به تحريک شاهزاده مهدي‎قي‎ميرزا حاکم
مازندران دانست و به دالگوروکي وزير مختار دولت روسيه، مقيم تهران گزارش داد. وزير
مختار از ميرزاتقي‎خان‎ اميرکبير عزل شاهزاده را از حکومت مازندران خواستار شد، اما
درخواست وي از سوي صدراعظم ايران پذيرفته نگشت. تزار عزل فرمانرواي مازندران را از
ناصرالدين‎شاه خواستار شد. شاه به خواهش تزار به عزل مهدي قلي‎ميرزا فرمان داد.
اميرکبير متقاعد نشد و براي رفع سوءتفاهم، ميرزاعباس منشي را به عنوان سفير
فوق‎العاده روانة پترزبورگ کرد (مکي، 346، 347). سفير نامه‎هاي شاه و امير را به
نيکولا تزار روس و نسلرود صدراعظم آن تقديم داشت. اندکي نگذشت که امير از صدارت
معزول شد و مذاکرات دربارة سواحل درياي خزر و آشوراده به فراموشي سپرده شد و سفير
در 12 ربيع‎الاول 1268ق/5 ژانوية 1852م بدون اخذ نتيجه به تهران باز آمد (آدميت،
509).
از جهانگردي که در دورة ناصري آشوراده را از ديدگاههاي گوناگون ديده و به حضور دولت
روس در آنجا اشاره کرده‎اند، يکي آرمينيوس و اميري است. او مي‎نويسد: نام آشوراده
مشتق از لهجة ترکمني است. خانه‎هاي آن واقع در انتهاي زبانة باريک خاکي (شني) جاي
دارد که به سبک معماري اروپايي بنا شده است. به‎ويژه کليساي آن با برج ساعتش جلب
نظر مي‎کند و هم اکنون که من از آشوراده ديدن مي‎کنم خِدِرخان ‎دريابيگي روسها در
آنجا سکونت دارد (وامبري، 62-64). بُهلر، جهانگرد ديگري که او نيز در دورة ناصري به
عنوان معلم دارالفنون، به ايران آمده است، مي‎نويسد: اين جزيره در 4/1 2 فرسنگي
شمال بندر گز واقع است و به اندازة نيم‎فرسنگ با ميانکاله فاصله دارد. درازاي آن
600‘1 ذرع و پهناي آن 100‘1 ذرع است. آب آن شور است و به جز ني چيز ديگري در آنجا
نمي‎رويد. صاحب منصبان روسي چند درخت توت در آنجا کاشته‎اند (ص 70). پس از جنگ
ايران و انگليس (بر سر مسألة هرات در 1273ق/1856م)، که به شکست ايران و عقد پيمان
پاريس در 1274ق/1857م انجاميد، انگليسيها بر پاية آن پيمان، نخستين کنسول خود چارلز
مکنزي را به ايران فرستادند. او در ربيع‎الاول 1275ق/اکتبر 1858م، کنسول رشت شد و
در طي دوران مأموريتش همة سواحل درياي مازندران را گردش کرد. مکنزي دربارة آشوراده
مي‎نويسد: روسها در آشوراده پايگاهي دارند و شرکت جديدشان نيز در آشوراده
نماينده‎اي دارد. کليساي آنان ساختمان چوبي زيبايي دارد که روي آن صليبي نهاده‎اند.
اکثر خانه‎هاي آشوراده از ني و کاه و تخته‎هاي چوب ساخته شده است. و در مغازه‎هاي
آن کالاهاي پست و بي‎ارزش عرضه مي‎شود. تعدادي مغازه متعلق به مسلمانان به آنجا
مي‎آورند و مي‎فروشند. بيمارستان آنجا 14 تا 15 تخت با 2 پزشک جراح دارد که مسئول
پذيرايي از بيمارانند. همچنين حدود 45 ساختمان مسکوني کلبه مانند در آنجا ديده
مي‎شود (صص 157-159).
آشوراده از 1268ق/1851م که مذاکرات ايران با دولت روس براي استرداد آن، با عزل
اميرکبير در بوتة فراموشي افتاد، تا 1299ق/1921م به مدت 30 سال تمام در اختيار دولت
روس بود. سرانجام پس از سقوط تزاريسم، نخست طبق يادداشتهاي مورخ 14 ژوئية 1918م/6
بهمن 1296ش و 26 ژوئن 1919م/17 تير 1298ش، شورويها از حاکميت بر آشوراده چشم
پوشيدند. اندکي بعد بر پاية پيمان دوستي ميان دو دولت ايران و شوروي که در 8 حوت
1299ش/26 فورية 1921م در مسکو انعقاد يافت شوروي جزاير آشوراده و جزاير ديگري را که
در سواحل ولايت استرآباد (بر پاية پيمان 12 ذيقعدة 1310ق/28 مة 1893م) به تصرف خود
درآورده بود، به ايران بازگرداند (وثوق زماني، 113). طبق همين معاهده دولتين ايران
و شوروي از حقوق برابر در امر کشتيراني در درياي خزر زير پرچمهاي خود برخوردار
شدند.
وضع کنوني: آشوراده اکنون آباديي است از دهستان ميانکاله از توابع شهرستان بهشهر،
استان مازندران. اين آبادي داراي پاسگاه ژاندارمري، و تأسيسات مهم شيلات است. سکنة
دايمي آن کارگران شيلات و افراد پاسگاه ژاندارمري هستند. در فصل صيدماهي کارگران
بيشتري به سکنة دايمي آنجا افزوده مي‎شوند.

مآخذ: ادميت، فريدون، اميرکبير و ايران، تهران، خوارزمي، 1354ش؛ ابن‎اسفنديار،
محمدبن‎حسن، تاريخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، کلالة خاور، 1320ش؛ ابوعلي
مسکويه، احمدبن‎علي، تجارب‎الامم، به کوشش آمدروز، مصر، 1333ق/1915م؛
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، منتظم ناصري، تهران، دارالطباعه، 1300ق؛ امين، سبحاني،
ابراهيم، آشوراده و شبه جزيرة ميانکاله (جزوة دانشگاهي منتشر نشده)، صص 6، 7، 8؛
بُهْلِر، سفرنامه (جغرافياي رشت و مازندران)، به کوشش علي‎اکبر خداپرست، تهران،
توس، 1356ش؛ ترنزيو، پيوکارلو، رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان، ترجمة
عباس آذرين، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359ش؛ دانشنامة ايران و اسلام؛
رابينو، هـ ل، مازندران و استرآباد، ترجمة غلامعلي وحيد مازندراني، تهران، بنگاه
ترجمه و نشر کتاب، 1336ش؛ سازمان برنامه و بودجه، فرهنگ آباديهاي استان مازندران،
تهران، 1355ش، ص 47؛ سازمان برنامه و بودجة مازندران، آمارنامة استان مازندران،
1363ش، ص 14؛ سازمان جغرافيايي ارتش، فرهنگ جغرافيايي ايران (استان مازندران)،
تهران، 1355ش، 2/16؛ سايکس، سرپرسي، تاريخ ايران، ترجمة محمدتقي فخرداعي گيلاني،
تهران، دنياي کتاب، 1363، 2/695؛ سفرنامة استرآباد و مازندران و گيلان، به کوشش
مسعود گلزاري، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352ش؛ کرزن، جرج. ن، ايران و قضية ايران،
ترجمة غلامعلي وحيد مازندراني، تهران، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي، 1362ش؛ کسروي،
احمد، شهرياران گمنام، تهران، اميرکبير، 1355ش؛ مرعشي، ظهيرالدين، تاريخ طبرستان و
رويان و مازندرن، به کوشش گاي لسترنج، ليدن، 1331ق؛ مکنزي، چارلز فرانسيس، سفرنامة
شمال، به کوشش منصوره اتحاديه، تهران، گستره، 1359ش؛ مکي، حسين، اميرکبير، تهران،
بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش؛ وامبري، آرمينيوس، سياحت درويشي دروغين، ترجمة
فتحعلي خواجه نوريان، تهران، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي، 1365ش؛ وثوق زماني،
ابوالفتح، آشوراده و هرات، دو کمينگاه استعمار، تهران، نشر گويا، 1363ش.
حسين قره چانلو

 





/ 415