دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آصف بن برخياجلد: 1نويسنده: مجدالدين کيواني 
 
 
شماره مقاله:238















آصَفِ‎بن ‎بَرْخِيا (در عبري، آساف‎بن ‎برخيا) ، وزير يا کاتب يا نديم حضرت
سليمان، تقريباً در همة روايات و داستانهايي که ضمن آنها از اين شخصيت نيمه تاريخي
ـ نيمه‎افسانه‎اي يادي به ميان آمده، به آية 40 از سورة 27 (نمل) اشاره شده است:
سليمان از ياران پيرامون خويش خواست که پيش از وارد شدن ملکة سبا تخت او را در
پيشگاه وي حاضر آورند و يکي از ملازمان او گفت که در يک چشم برهم زني، به نزد تو
مي‎آورم» (نمل/27/40)، مفسران قرآن دربارة کسي که چنين پيشنهادي داده بر يک قول
نيستند. برخي او را جبرئيل و يا فرشته‎اي ديگر دانسته‎اند و گروهي آدميزاده
پنداشته‎اند: ابن‎عبّاس وي را آصف‎بن ‎برخيا دانته که بر اسم اعظم آگاهي داشته است
(طبري 19/103؛ فخر رازي 4/197؛ رازي 4/163، ابوالفتوح رازي سمعيابن‎ ميکيا را بر
تبارنامة او مي‎افزايد). ابن‎مسعود گويد وي خضر(ع) بوده است (رازي؛ فخر رازي،
همانجايها). قناده فقط به «مردي از آدميان» (فخر رازي) که نامش تمليخا بود (رازي)
اشاره مي‎کند. ابن‎زيد نيز گويد: «وي مردي نيکوکار بود از جزيره‎اي در دريا» (رازي
و فخر همانجايها). مجاهد نام او را مِسْطح اسطوح ـ اسطوم و يا اسطوس ـ ذکر کرد
(رازي، 4/164؛ قس: فخر رازي، 4/197؛ اکثر اين روايات در طبرسي، 5/6-225، ميبدي،
7/222 و ديگران آمده است).
سيوطي در فصل «مبهمات قرآن» (4/104) چند نام ديگر بر نامهاي بالا افزوده است:
ذوالنور، بلخ، ضبّه نياي بزرگ قبيلة ضبه (نيز نکـ ميبدي، 7/222). طباطبايي (15/363)
گفته‎هايي را که دربارة هويت او روايت شده، موجه نمي‎داند.
ولي بيشتر مفسران، اين مرد را آصف‎بن‎ برخيا وزير و مؤتمن و دوست سليمان و به قولي
وزير، کاتب و معلم روزگار کودکي او دانسته‎اند که اسم اعظم خدا را مي‎دانسته است و
چون حق را بدين نام مي‎خوانده، دعايش اجابت مي‎شده است. لاهيجي (3/424)، ضمن تصريح
بدين نکته که «در احاديث اهل بيت عليهم‎السلام متکثّرالورود است که آن کس آصف برخيا
بوده» مي‎گويد در پاره‎اي از منابع اسلامي مانند مهج‎الدعوات و عيون اخبارالرضا
آمده است که برخي از اولياي دين مانند امام موسي کاظم(ع) خداي را به نام اعظمش که
آصف او را بدان مي‎خوانده، خوانده‎اند. مؤيّدِ گفتة لاهيجي روايات وارد در برخي
تفاسير دربارة چگونگي دعاي آصف برخياست. قرطبي (13/204) از عايشه نقل مي‎کند که
پيامبر(ص) گفت: دعايي که آصف ضمن آن خداي را به اسم اعظمش خواند «يا حيُّ يا
قَيُّومُ» بود، ولي راويان ديگر مانند زهري و مجاهد آن دعا را به گونة ديگري نقل
کرده که حضرت امام علي‎النقي(ع) به برادر خود موسي‎بن‎ محمد گفت: اشارة حق تعالي در
آن آيه (نمل/27/40)، به آصف برخيا بوده است.
در پاره‎اي مآخذ آصف نام يکي از مغنيان داوود، و در برخي ديگر دوست سليمان معرفي
شده است. در کتاب مزاميرِ عهد عتيق، مزمور پنجاهم، به نام آساف است. که به قول
بعضي، تنها براي چند مزمور از مزامير آهنگهايي ساخته است، اما روشن نيست که اين
همان آصف برخياست يا کسي ديگر.
در دايره‎المعارف جودائيکا مدخل جداگانه به عنوان آصف يا آساف برخيا نيامده و فقط
در 2 جا ضمن شرح موضوعات ديگر، بدين نام اشاره شده است. نکتة درخور توجه به اينکه
هيچ يک از اين 2 اشاره در ضمن گزارش احوال حضرت سليمان طبق مآخذ مورد اعتماد
يهيوديان نيست، بلکه آنجا که در شرح داستان ملکة سبا بر پاية روايات اسلامي سخن
مي‎گويد، مي‎افزايد: «سليمان به اشارة رايزنانش تصميم به آوردن تخت بلقيس به
اورشليم گرفت». نيز مي‎گويد: يکي از اين مشاوران به گفتة مفسران اسلامي، آصف بوده
است. همين دايره‎المعارف (13/1424) مي‎گويد که: «داستان ملکة سبا در آيات 17-45 از
سورة 27 (نمل) بسيار نزديک است به آنچه آنچه در «ترگوم ثاني» (در احوال استر)
دربارة سليمان و بلقيس آمده است. باتوجه به لحن بيان جودائيکا و اينکه مدخل
جداگانه‎اي به آصف اختصاص نداده است و نيز به دليل اينکه اين دايره‎المعارف ذيل
سليمان اشاره‎اي به موضوع ملکه سبا و آصف وزير سليمان نکرده، مي‎توان نتيجه گرفت که
يهوديان به آصف به عنوان شخصيتي تاريخي نگاه نمي‎کنند. در اين کتاب (15/108) اشاره
شده است که مفسران مسلمان، هنگام نسبت دادن حکمت و درايت و قدرت به سليمان و وزيرش
آصف، عموماً از روايات نيمه ديني يهودي (اگَّده» و افسانه‎هايي که گاه ريشة ايراني
دارند، متأثر بوده‎اند، اما مسلمانان در اين اعتقاد خويش، بر آيات قرآني (از قبيل:
انبياء/21/81-82؛ نمل/27/17-18؛ سباء/34/13؛ ص/38/36، 39-40) استناد مي‎کنند نه
روايات نيمه‎افسانه‎اي يهودي ـ ايراني.
در روايات و افسانه‎هاي يهودي که از سوي گروهي از مورخان و مفسران مسلمان، مانند
احمد نيشابوري، طبري، ابن‎اثير، ابن‎واضح يعقوبي، و در قرون بعدي، حمدالله مستوفي و
خواندمير با توصيفهاي بيشتري گزارش شده است، يک جاي ديگر به نام آصف برخيا
برمي‎خوريم و آن ضمن داستان ازدواج سليمان با دختر فرعون (و به روايتي، با دختر
پادشاه جزيرة صيدون) است. برپاية اين گزارشها، سليمان پدر دختر ياد شده را کشت و وي
را به زني گرفت. پس از چندي براي تسلاي آن زن پيکره‎اي از پدر او را در قصر نهاد.
دختر به پرستش آن پيکره پرداخت. آصف روزي ضمن اعتراض به سليمان وي را گفت: «چهل روز
است که در خانة تو غير خدا را مي‎پرستند». چون سليمان به حقيقت پي برد، آن زن را
کيفر کرد، اما مفسران به استناد چندين آيه از آيات قرآن (ص/38/30، 40؛ انعام/6/85)
انتساب قتل را به سليمان که پيامبر برگزيدة خداست، نمي‎پذيرند.
به دنبال شرح ماجراي ياد شده (يا بر پاية برخي افسانه‎هاي ديگر که متضمن قصة گم شدن
انگشتري سليمان است)، باز يادي از آصف شده است بدين شرح که ديوي به نام صَخْر خاتم
سليماني را ربود و در هيأت سليمان بر تخت پادشاهي نشست و پاية کار خود را بر ستم و
تبهکاري نهاد. آصف که رفتار پيامبر خدا را غيرعادي ديد، در کار او به در آورد و به
سليمان بازگرداند.
چون در روايات و تفسيرها، همه‎جا آصف وزيري خردمند، سياستمدار و مدير معرفي شده،
نام وي در ادب فارسي نيز چنين معنايي به خود گرفته است. در سياست نامة نظام‎الملک
(ص 217) نام آصف به عنوان وزيري کاردان و آگاه در رديف نام پيران ويسه، بوذر جمهر،
صاحب‎بن‎ عباد، آل برمک و بعميان آمده است. برخي از شاعران مانند مجير بيلقاني،
سوزني سمرقندي، انوري، ضياءالدين سنجري، ابن‎يمين، فتحعلي‎خان‎صبا و جز ايشان،
ممدوحان خود را در حکمت و درايت به آصف مانند کرده‎اند و آنان را در قالب ترکيباتي
مانند «آصف جم اقتدار»، «آصف جمشيد رتبت» و جز آن ستوده‎اند. چنين مي‎نمايد که حافظ
شيرازي بيش از ديگران از نام آصف بهره گرفته است. وي افزون بر يکي دو مضمون لطيف که
بر پاية داستان آصف و سليمان پرداخته، اين نام با ترکيباتي چون آصف ثاني، آصف عهد،
آصف ملک سليمان و آصف دوران را به صورت عناوين و القابي احترام‎آميز در وصف وزيران
همزمان خود به کار برده است (نکـ حافظ غزلهاي: 25، 28، 171، 219، 272، 286، 359،
362، 363).

مآخذ: ابن‎اثير، عزالدين، الکامل، بيروت، دارصادر، 1402ق، 1/26-240؛ ابن‎طاووس،
علي‎بن‎موسي، مهج‎الدّعوات و منهج‎العبادات، به کوشش محمدحسن کرماني، تهران، 1325ق،
ص 311؛ اهور، پرويز، کلک خيال انگيز، تهران، زوار، 1363ش، 1/19-24؛ برسوي، اسماعيل،
روح‎البيان، بيروت، داراحياءالتراث‎العربي، 6/349؛ جودائيکا، ذيلِ Aggadeh و Queen
of Sheba و Solomon؛ حافظ شيرازي، ديوان، به کوشش محمد قزويني و قاسم غني، تهران،
زوار، جمـ ؛ خواندمير، غياث‎الدين، حبيب‎السير، تهران، خيام، 1362ش، 1/122-127؛
رازي، ابوالفتوح، روح‎الجنان، 1404ق؛ سپهر، محمدتقي، ناسخ‎التواريخ، اسلاميه،
1351ش، 2/283، 290؛ سيوطي، جلال‎الدين، الاتقان‎في‎علوم‎القرآن، به کوشش
محمدابوالفضل ابراهيم، قم، منشورات‎الرضي (افست)، 1363ش؛ شبر، عبدالله،
تفسيرالقرآن‎الکريم، بيروت، داراحياءالتراث‎العربي، ص 395؛ طباطبايي، محمدحسين،
الميزان، قم، اسماعيليان، 1392ق، 15/361-371؛ طبرسي، فضل‎بن‎حسن، مجمع‎البيان،
دارمکتبه‎الحياه، 1380ق؛ طبري، محمدبن‎جرير، تفسير، بيروت، دارالمعرفه، 1403ق؛ فخر
رازي، التفسيرالکبير، بيروت، داراحياءالتراث‎العربي؛ فخرمدير، محمدبن‎منصور،
آداب‎الحرب والشجاعه، به کوشش احمد سهيلي خوانساري، تهران، اقبال، 1346ش، صص 432 و
433؛ قرطبي عبدالله‎بن‎محمد، الجامع‎الاحکام‎القرآن، بيروت، داراحياءالتراث‎العربي،
1372ق؛ لاهيجي، محمدبن‎علي، تفسير شريف، به کوشش محدث ارموي، تهران، علمي، 1340ش؛
مراغي، احمدمصطفي، تفسير، بيروت، داراحياءالتراث‎العربي، 1985ق، 19/141؛ مستوفي،
حمدالله، تاريخ گزيده، به کوشش عبدالحسين نوايي، تهران، اميرکبير، 1362ش، ص 49؛
مبيدي، ابوالفضل، کشف‎الاسرار، به کوشش علي‎اصغر حکمت، تهران، اميرکبير، 1361ش؛
ميرخواند، خاوندشاه، روضه‎الصفا، تهران، مرکزي، 1338ش، صص 379-387؛ نظام‎الملک،
حسن‎بن‎علي، سياست‎نامه، به کوشش عباس اقبال، تهران، زوار، 1320ش؛ نيشابوري،
ابواسحق احمد، قصص‎الانبياء، بيروت، دارالکتب‎العلميه، 1401ق، ص 319؛ يعقوبي،
ابن‎واضح، تاريخ، بيروت، دارصادر، 1379ق، 1/59.
مجدالدين کيواني

 





/ 415