شماره مقاله:259
آغاجي، منصب و عنوان برخي از حاجيان و خادمان خاصّ اميران و پادشاهان ساماني،
غزنوي و سلجوقي در قرنهاي 4 و 5ق/10 و 11م. اين عنوان در چند جا از تاريخ بيهقي و
راحهالصدور و جامعالتّواريخ رشيدي به کار رفته و لقب شاعريِ «ابوالحسن آغاجي» نيز
بوده است (شمس قيس رازي، 241؛ ثعالبي، 2/114). کاربرد اين عنوان در منابع ياد شده
نشان ميدهد که آغاجي پردهدار خاص (به اصطلاح امروز: پيشخدمت مخصوص پادشاه) و
وسيلة رسانيدن مطالب و رسايل ميان پادشاهان و اعيان دولت بوده است. آغاجي در نزديک
سراپرده جايگاهي خاص داشته و به هنگام خلوت و استراحت و حتي موقع خواي امير،
ميتوانسته است نزد او برود و پيامها و نامههاي مهم و فوري را به وي برساند.
آغاجي به صورتهاي اَغاجي و آغاچي و آغجي نيز آمده است. اينکه برخي از نويسندگان اين
واژه محقق نيست و در فرهنگهاي ترکي نيامده است. زرياب خويي احتمال ميدهد که اين
کلمه اززبان سعدي باشد (دانشنامة ايران و اسلام). واژه در تاريخ بيهقي و راهالصدور
باجيم است نه چ، و اينکهدر متنهاي کهن «چ» را «ج» مينوشتهاند، نميتواند دليل
گزينش صورت «آغاچي» باشد.
حسن انوري («آغاجي، ترخان»، 666-667) آغاجي را نسبت خانوادگي و نام خاص دانسته و
نوشته است که بيهقي د تاريخش به صورتهاي «آغاجي» يا «آغاجي خادم» يا «آغاجي خادم
خاصه» آورده است و چنين کاربردي ظاهراً دالّ بر آن است که آغاجي نام آن خادم بوده
است؛ چه، اکر عنوان شغلي وي بود، ظاهراً اين صفات را به دنبال نميآورد. نيز راوندي
(ص 117) در دو مرد از شخصي به عنوانالحاجبالآغاجي ياد ميکند که حاجبِ طغرل والب
ارسلان بود. در هر دو مورد شغل وي به صراحت ياد شده و لفظ آغاجي خوانده شدهاند،
شغل مارت و حجابت داشتهاند. اگر صرفاً نسبت بود، ميبايست اشخاص ديگري که شغل
اميري و حجابت نداشتهاند نيز اين نسبت را داشته باشند که عجالتاً چنين کسي را سراغ
نداريم. اين واژه در کتابهاي انساب هم هست. افزون بر اين «آغاجي» منسوب به چيست؟
آغا + جي، يا اغاج (درخت، ترکي) + ي؟ (آغاجي/قبچي، 30-531). باتوجه به اين 2 قول و
نيز کاربردهاي متعدد واژه، شايد بتوان گفت که آغاجي در اصل عنوان شغلي بوده که به
تدريج به نام تبديل شده است، مانند «صاحب ديوان» در قديم و «مستوفي» در زمانهاي
اخير. از اين رو، تعبير «آغاجي خادم خاصه» يا «حاجب عبدالرحمنالآغاجي» منافاتي با
عنوان شغلي بودن آن ندارد.
آغاجي، با «آغيجي» از «آغي» (به معني ابريشم) + «جي» به معني خازن ديباج با نگاه
دارندة پارچههاي ابريشمي (کاشغري، 1/83) نيز ظاهراً همريشه نيست. دربارة شرايط
آغيجي نوشتهاند که مطلق گنجور و خزانهدار بوده، زيرا از شرايط آن آشنايي به علم
حساب و هندسه و دفترداري و داشتن صفات امانت و تقوي بوده است، حال آنکه آغاجي همة
اين ويژگيها را نداشته است (دانشنامة ايران و اسلام).
به سبب وجه اشتراکي که در معني 2 واژة «آغاجي» و «ترخان» هست، برخي از پژوهشگران آن
دو را مترادف دانستهاند (دايرهالمعارف فارسي)؛ اما «ترخان» فظ ترکي است و به کسي
گفته ميشد که هر وقت ميخواست بيدستوري ميتوانست به حضورخان (يا پادشاه) درآيد.
وي در برابر گناه، بازخواست و کيفر نميشد و در جنگها از غنايم سهم ميبرد و در عين
حال از تکاليف ديواني و از پرداخت خاج معاف بود. از اين رو، ترخان شغلي درگاهي و
ديواني از نوع شغل حاجب و خادم خاص نداشته و واسطة رساندن پيام تز زيردستان بهخان
يا سلطان نبوده است (انوري، آغاجي ـ ترخان»، 669).
مآخذ: انوري، حسن، «آغاجي ـ ترخان»، آينده، س 8، شمـ 10 (دي 1361ش)؛ همو، اصطلاحات
ديواني، تهران، طهوري، 1355ش، صص 15-16؛ بيهقي، ابوالفضل، تاريخ، به کوشش علياکبر
فياض، دانشگاه مشهد، 1350ش، صص 208، 209، 439، 613، 668، 669، 670، 792، 800، 881،
885؛ ثعالبي، ابومنصور، تتمهاليتيمه، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1353ق؛ دانشنامة
ايران و اسلام؛ دايرهالمعارف فارسي؛ راوندي، محمدبنعلي، راحهالصدور، به کوشش
محمد اقبال، ليدن، 1921م، ص 98؛ رشيدالدين فضلالله، جامعالتواريخ، به کوشش احمد
آتش، آنکارا، انجمن تاريخ ترک، 1957م، ص 275؛ زرياب خويي، عباس، «آغاجي/قبچي»،
آينده، س 10، شمـ 8، 9 (آبان و آذر 1363ش)؛ شمس قيس رازي، المعجمفيمعايير
اشعارالعجم، به کوشش محمد تقي مدرس رضوي، دانشگاه تهران، 1338؛ عوفي، محمد،
لبابالالباب، به کوشش ادوارد براون، ليدن، 1324ق/1906م، 1/297؛ کاشغري،
محمودبنحسين، ديوان لغاتالترک، دارالخلافهالعليه، مطبعة عامره، 1333ق؛ نظامي
عروضي، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزويني، ليدن، 1327ق/1909م، تعليقات، ص 130.
جعفر شعار