شماره مقاله:262
آغاحَشَرِ کَشْميري، محمّدشاه، متخلص به «حشر» (1296-1354ق/1879-1935م)،
مشهورترين نمايشنامهنويس اردوزبان هند. پدر او، آغاغنيشاه در 1285ق/1868م از
کشمير به قصد تجارت به بنارس آمد و در آنجا اقامت گزيد و آغاحشر در آن شهر زاده شد.
وي تحصيلات مقدماتي را با قرائت و حفظ قرآن آغاز کرد و عربي، فارسي و تعليمات ديني
را نزد استاد مشهور بنارس، حافظ عبدالصمد، فرا گرفت. سپس در کالج جي نراين به تحصيل
پداخت. وي در ضمن تحصيل زبان و ادبيات انگليسي، مقالات انتقادي نيز مينوشت و در
مجالس ادبي شرکت ميکرد.
اين زمان اوج فعاليتهاي فرقة مذهبي «آرياسَماج» و رواج بازار مباحثات ديني و
اجتماعي بود و انجمنهاي مسلمانان بمبئي حشر را به سبب توانايي و فصاحتي که در
سخنراني داشت، براي مباحثه با آن فرقه برگزيدند. وي چندينبار در اجتماعات همراه با
مولانا ابوالکلام آزاد سخنرانيهايي ايراد کرد و براي انکه در مباحثات از نظرگاه
مخالفان آگاهي کامل داشته باشد، به مطالعة آراء و عقايد هندوان و شناخت ادبيات و
فرهنگ آنان پرداخت و براي سخنراني و شرکت در مناظرات به شهرهاي مختلف شبه قارة هند
سفر کرد. در آغازِ کارِ نمايشنامهنويسي با شرکتهاي مختلف تئاتر همکاري ميکرد، ولي
چندي بعد در 1329ق/1911م خود در لاهور شرکتي به نام «شرکت هندي تئاتر يکال شکسپير»
تأسيس کرد و از آن پس مدتي نمايشنامههاي او در تماشاخانة اين شرکت به روي صحنه
آمد، ولي پس از چندي اين شرکت تعطيل شد و آغاحشر دوباره به نوشتن نمايشنامه براي
شرکتهاي ديگر مشغول شد و چندي نيز در کلکته به استخدام يکي از تماشاخانههاي آن شهر
درآمد. از 1342ق/1924م تا 1353ق/1934م به کار نمايشنامهنويسي ادامه داد و در اين
مدت چند سناريوي سينمايي نيز نوشت. آغاحشر در اواخر عمر خود مؤسسة سينمايي «حشر
پيکچرز» را تأسيس کرد که با مرگ او تعطيل شد. وي افزون بر نمايشنامهنويسي، گاه خود
نيز در نمايشها بازي ميکرد و مدتي نيز هنرپيشة فيلم شد. وي حدود 36 نمايشنامه نوشت
که اولين آن در 1307ق/1890م و آخرين آن چهار يا پنج سال قبل از مرگش بود. بهترين
نمايشنامة او تبعيد سيتا به جنگل به زبان هندي است که بعداً تکميل شد. آغاحشر در پي
بيماري طولاني در 24 محرم 1354ق/28 آوريل 1935م درگذشت و در قبرستان «ميان صاحب» در
کنار همسرش به خاک سپرده شد. اغاحشر در نمايشنامهنويسي از آثار کساني چون شکسپير،
شريدان ، آرتور جونز و الکساندر دوما اقتباس کرده، اما به سبک و شيوة مارلو توجه
بيشتري داشته است چنانکه او را «مارلوي نمايشنامهنويسي اردو» ميخوانند. زبان او
ساده و روان است و گاهي در يک نمايشنامه 2 طرح و 2 داستان را به هم ميآميزد.
نوشتههايش از طنز خالي نيست، حالات عاشقانه را در شخصيتهاي نمايشنامههاي خود
بسيار خوب مجسم ميکند و مشکلات و حقايق زندگي را گاهي به نحوي مؤثر به صورت تمثيل
بيان ميکند.
نمايشنامههاي آغاحشر به زبانهاي هندي، اردو و بنگالي است. آثار او در تقويت و
تکامل زبان اردو و آماده ساختن آن براي بيان مسائل زندگي جديد و طرح موضوعات
اجتماعي آن زمان بسيار مؤثر بوده و از لحاظ رشد هنر نمايشنامهنويسي در هند و تربيت
ذوق هنري مردم اردوزبان اهميت خاص داشته است.
آغاحشر علاوه بر نمايشنامه و سناريونويسي، شعر نيز ميگفت و هنگامي که در لاهور
بود، در جلسات ساليانة «انجمن حمايت اسلام» اشعار خود را ميخواند. در اشعار خود
استعاره و مجاز بسيار به کار ميبرد، ليکن سخنش روان و مضامين سرودههايش دلنشين و
مؤثر است.
مآخذ: اردو، دايرة معارف اسلاميه؛ انجم، انجمن آرا، آغاحشر کاشميري اوراردودراما،
عليگره، 1979م، ص 255؛ دايرهالمعارف اسلام؛ ساکسينا، رام بايو، تاريخ ادبيات اردو،
ترجمه به اردو به قلم ميرزامحمد عسکري، لاهور، 1348ق/1929م، صص 151-152؛ عشرت
رحماني، اردو درامي کي تاريخ و تنقيد، ايجوکيشنل بک هاوس، عليگره، 1402ق/1982م، صص
185-186.
بخش ادبيات