شماره مقاله:277
آفَريننامه، منظومهاي از ابوشکور بلخي شاعر نيمة اول سدة 4ق/10م. ابنمنظومه
در قالب مثنوي و در بحر متقارب، به نام نوحبننصربناحمدساماني
(331-343ق/943-954م) و در فاصلة سالهاي 333-336ق/945-947م سروده شده است. گويا آغاز
نظم اين مثنوي در 33ق/945م بوده است. خود ميگويد:
مر اين داستان کش بگفت از خيال ابر سيصد و سي و سه بود سال
به گفتة عوفي (2/21)، نظم آن در 336ق/947م به پايان رسيده است. از اين منظومه جز
ابياتي پراکنده در کتابهايي چون لغت فرس اسدي، راحلهالانسان يا پندنامة انوشيروان،
قابوسنامه، ترجمانالبلاغه، مرصادالعباد، لبابالالباب و تحفهالملوک برجاي نمانده
است. مجموع آنها در حدود 117 بيت است (عنصرالمعالي، تعليقات مصحح، 215).
اين مثنوي ظاهراً مجموعهاي از داستانهاي حکمت آميز و مشتمل بر پندهاي اخلاقي و
تمثيلات کوتاه بوده است. گرچه نميتوان آن را نمونة کامل شعر فلسفي و حکمي دانست،
اما جلوههاي تفکر فلسفي، مخصوصاً تأکيد بر حکمت عملي و نگرشهاي اخلاقي و تربيتي در
آن فراوان ديده ميشود.
مآخذ: دبيرسياقي، محمد، «ابوشکور بلخي و اشعار او»، گنج بازيافته، تهران، خيام،
1333ش، صص 1-44؛ صفا، ذبيحالله، تاريخ ادبيات در ايران، تهران، فردوسي، 1363ش،
1/404؛ عنصرالمعالي، کيکاووسبناسکندر، قابوسنامه، به کوشش سعيد نفيسي، تهران،
فروغي، 1362ش؛ عوفي، محمد، لبابالالباب، به کوشش ادوارد براون، ليدن، 1321ق؛
فروزانفر، بديعالزمان، سخن و سخنوران، تهران، خوارزمي، 1350ش، صص 25-26؛ لغت نامة
دهخدا، ذيل ابوشکور.
بخش ادبيات