دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آقاجلد: 1نويسنده: جعفر شعار 
 
 
شماره مقاله:278
















آقا، يا آغا، واژه‎اي ترکي ـ مغولي که پس از حملة مغول به زبان فارسي راه يافته و
به تدريج بر رواج و دامنة آن افزوده شده است. واژة آقا (آغا، اَغا) را در ترکي شرقي
به برادر بزرگ‎تر مي‎گويند و اين در برابر «ايني» است که به برادر کوچک‎تر گفته
مي‎شود (سليمان افندي، 1/4). در زبان ياکوتي (قومي ترک زبان در جنوب سيبري) «آگا»
به معني پدر است. آقا در ترکيِ قويبال قَرَه غَسي پدربزرگ و عمّ و در چواشي خواهر
بزرگ است. در تواريخ دورة مغول اين کلمه غالباً به معني برادر بزرگ آمده است
(جويني، 1/220، حاشية مصحح؛ شريک امين، ذيل آغا، آقا، «آقا و ايني»)، ولي گاهي نيز
توّسعاً عنواني است مانند «اجه» (ريش سفيد و بزرگ قوم) به معني بزرگ و سرور که براي
احترام بعد از نام اشخاص مي‎آمده است (خواندمير، 3/211، 243). از سدة 9ق/15م به بعد
با نام زنان نيز ديده مي‎شود (سميعي، 643).
«آقا» خواه در اول اسم و خواه در آخر آن باشد، براي تعظيم و تجليل است و اينکه بعضي
از مؤلّفان فرهنگها (از قبيل بهار عجم و آنندراج) نوشته‎اند که قبل از اسم افادة
تجليل و پس از آن افادة تجليل و پس از آن افادة تحقير مي‎کند، بي‎اساس است. از عصر
صفويّه به بعد، ترک زبانان ايراني آن را معمولاً پيش از نام اشخاص و فارسي زبانان
بعد از آن مي‎آوردند و قصد همه تجليل و تعظيم شخص مي‎بود (سميعي، 645). ترکان
عثماني «آغا» را به معني افندي. رئيسِ گماشتگان، برادر بزرگ‎تر و فرمانده نظامي به
کار مي‎آوردند و قصد همه تجليل و تعظيم شخص مي‎بود (سميعي، 645). ترکان عثماني
«آغا» را به معني افندي، رئيسِ گماشتگان، برادر بزرگتر و فرمانده نظامي به کار
مي‎رود. همچنين افراد خاندان شاهي را «آغا» لقب مي‎دادند. از اين جهت خواجه‎هايي که
توسط مأموران دولتي يا ثروتمندان به خدمت گماشته مي‎شدند، معمولاً «حم اَغالَري»
(خواجگان حرم) يا «خادم اَغالَري» خوانده مي‎شدند. بعدها کلمة «آغا» به تنهايي معني
خواجه (خصّي) پيدا کرد. آغا به همين معني در فارسي عهد صفويّه و قاجاريّه به کار
مي‎رفت. پيش از آن «خواجه» معمول بود. مثال بارز آن نام آغامحمدخان قاجار است. در
زمان ما «آقا» با همين املا براي تميز از «آغا» که اغلب که اغلب به معني خواجه است،
به کار مي‎رود.
«آغا» در نام زنان: در ايران کلمة «آغا» به همين املا به معني شاهدخت و يا خاتوني
از خاندان پادشاهي به کار مي‎رفته است. اين واژه در آخر اسامي شاهزاده خانمهاي عهد
تيمور و صفويّه مانند گوهرشاد آغا، شادملک آغا، تومان آغا و جز آن آمده است. تعبير
«آغايان و خواتين» يا «آغايان و شاهزادگان» در کتابهاي عهد مغول و تيمور نيز مکرر
آمده است. تا چندي پيش در تبريز «آقا» يا «آغا» به عنوان لقب براي زنان نيز به کار
مي‎رفته است مانند «آغاباجي» و «عروس آقا» و کلمة «آغاباجي» به عنوان اسم و لقب
مادر (در اين مورد آباجي تلفظ مي‎شده است) و نيز به معني خواه بزرگتر در روستاهاي
آذربايجان شايع بوده است. معمولاً در مورد زنان و خواجگان اين کلمه را به صورت
«آغا» مي‎نويسند تا از مورد استعمال ان براي مردان متمايز باشد.
«آقا» در نامهاي روحانيون: «آقا» در بزرگداشت روحانيون نيز به کار رفته است، اما
اين قول که از زمان صفوّيه به بعد هر سيّدي را که که عمامة سياه بر سر مي‎گذاشته و
روحاني شمرده مي‎شده، «آقا» مي‎گفته‎اند درست نيست. در نيمة اول عهد صفويه يعني از
آغاز تاز مانشاه‎عباس اول (995-1038ق/1587-1622م) کسي از سادات (علويان) را که
روحاني (عالم يا عارف اسلامي) باشد، «آقا» نمي‎گفتند، بلکه علما و عرفا را هريک به
مناسبتي با کلمات تجليلي: شاه، سيد، مير، شيخ، مولي، ملّا، آخوند، ميرزا و مانند آن
ياد مي‎کرده‎اند و ظاهراً اول کسي از علماي مشهور ايران که به «آقا» شهرت يافته
است، آقاحسين خوانساري (1016-1098ق/1608-1687م) است که سيّد (علوي) نبوده است
(سميعي، 644). در همين دوره و پس از آن «آقا» به افراد غيرروحاني نيز گفته مي‎شده
است. به گفتة معلم حبيب آبادي، کاربُرد اين کلمه پيش از نامهاي عالمان شيعه در کشور
ايران از قرن 11ق/17م آغاز شده است چنانکه حسين خوانساري و فرزندانش جمال و رضي با
عنوان «آقا» در ابتداي نامشان شهرت يافته‎اند. سپس اين امر شايع شده تا به
آقامحمدباقر هزار چريبي و آقامحمدباقر بهبهاني و ديگران رسيده است. در زمان ما اين
کاربرد عموميت يافته و حتي قائم مقامِ عنوان «سيّد» نيز شده است، اما معمولاً در
اسماءِ ساداتْ پيش و در غير آنان در آخر اسم آورده مي‎شود (معلم حبيب آبادي، 30).


مآخذ: جويني، عطاملک، تاريخ جهانگشا، به کوشش محمدقزويني، ليدن، 1937م؛ خواندمير،
غياث‎الدين، حبيب‎السير، به کوشش محمددبير سياقي، تهران، خيام، 1362ش؛ سليمان
افندي، لغت جغتايي و ترکي عثماني، ذيل آقا؛ سميعي، کيوان، «کلمة آقا»، آينده، س 3،
شمـ 13 (شهريور و مهر 1324ش)، صص 642-648؛ شريک امين، شميس، فرهنگ اصطلاحات ديواني
دوران مغول، تهران، فرهنگستان ادب و هنر، 1357ش، ذيل آقا؛ معلم حبيب آبادي،
محمدعلي، مکارم‎الآثار، اصفهان، انجمن کتابخانه‎هاي عمومي، 1337ش.
جعفر شعار

 





/ 415