شماره مقاله:300
آقانَجَفيِاِصْفَهاني، محمدباقربنمحمدتقيبنميرزا عبدالرحيم ايوانکي تهراني
مسجدشاهي (1234-1301ق/1818-1883م)، فقيه و اصولي امامي، شهره به حُسن اخلاق و
پرهيزگاري. پدرش اهل ايوانکي، از توابع استان سمنان و از روحانيّون برجسته است که
شرحي بر معالم شهيد ثاني (هـ م) به نام هدايهالمسترشدين نوشته است. محمدتقي به علت
مهاجرت پدرش ميرزاعبدالرحيم به عراق، در آن ديار نشأت يافت، ولي پس از تکميل
تحصيلات به ايران بازگشت و در اصفهان مسکن گزيد و در مسجدشاه اين شهر، حوزة درس
داير کرد که بعدها توليت اين مسجد به عهدة فرزندانش نهاده شد و به همين مناسبت
اينان به «مسجدشاهي» معروف گشتند. آقانجفي از سوي مادر نوة شيخجعفر کاشفالغطاء (د
1227ق/1812م) بود. محمدباقر در هنگام مرگ پدر 13 ساله بود و تربيت وي را مادرش به
عهده گرفت. 3 بار ازدواج کرد و صاحب 6 پسر و 3 دختر گرديد. پسران او همه از عالمان
بودند. مشهورترين آنان شيخمحمدتقي آقانجفي (هـ م) برادر محمدحسين،
صاحبالفصولالغرويّه بود. تحصيلات نخستين محمدباقر در اصفهان نزد علماي آن زمان
انجام شد. پس از ازدواج، براي ادامة تحصيل به عراق رفت و فقه را در نجف در نزد دايي
خود شيخحسن کاشفالغطاء مؤلف انوارالفقاهه و شيخ?محمدحسن صاحب جواهر، و اصول را
نزد شيخمرتضي انصاري خواند. او از نخستين شاگردان شيخانصاري بود و ابتداحاشية
پدرش بر معالمالاصول را خواند. آقانجفي سرانجام به مقام علمي والايي دست يافت و به
اصفهان بازگشت و در مسجدشاه بر مسند پدر نشست و حوزة درس خود را تشکيل داد و فضلايي
مانند سيداسماعيل صدر، سيدمحمدکاظم يزدي طباطبايي، شيخشريعت اصفهاني و فرزندش
شيخمحمدتقي که در زمان حيات پدر شهرت و نفوذ يافت، نزد وي تلمّذ کردند. تأليفات او
عبارتند از: 1. لبّالفقه، که آن را در 32 سالگي نوشت و فقط يک جلد ناقص آن که
دربارة طهارت تا باب وضوء است. در کتابخانة حسنالصدرالدين وجود دارد؛ 2. رسالة
حُجّيّهالظنالطريقي، که با کتاب هدايهالمسترشدين پدرش به چاپ رسيده است؛ 3.
لبّالاصول.
فعاليت اجتماعي: نفوذ ديني و اجتماعي او پس ز درگذشت علماي مشهور اصفهان مانند
سيداسدالله افزايش يافت و او به چنان قدرتي رسيد که توانا بر اجراي حدود شرعيّه
گرديد. از آنجا که براي امر به معروف و نهي از منکر اهميت خاصي قائل بود و از طرفي
صاحب قضاوت و فتوا هم بود، درگير امور مردم شد و به قضاوت نشست. مردم هم براي رفع
گرفتاريهايشان به وي مراجعه ميکردند و از اينرو، نفوذ و قدرتي براي حکومت محلي
اصفهان باقي نماند. او در برخورد با کافران و مرتدان قاطع بود به نحوي که تعدادي از
بابيها به فرمان او به قتل رسيدند. در اجراي حدود شرعيه قاطعيتي تمام داشت چنانکه
در يک روز حکم اعدام 27 تن را صادر کرد که حکم در مورد 12 تن آنان اجرا شد و بقيه
فرار کردند. به هر حال حکم او در مسائل حقوقي و جزايي نافذ و جاري بود.
آقانجفي، به علت توجه به کارهاي مردم و ياري آنان، محبوبيتي بسيار داشت، چنانکه چون
در 1300ق/1882م به قصد التزام مجاورت مشاهد مقدسه تصميم به مهاجرت گرفت، مردم
اصفهان جمع شدند و مانع خروج او گشتند، ولي او شب هنگام پنهاني از اصفهان خارج شد و
چندي پس از ورود به نجف در صفر 1301ق/دسامبر 1883م درگذشت و در آرامگاه جد خود
شيخجعفر کاشفالغطاء به خاک سپرده شد.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 18/282، 287؛ همو، طبقات اعلام الشيعه فيالقرنالرابع
عشر، مشهد، دارالمرتضي، 1404ق، ص 198-199؛ اعتمادالسطنه، محمدحسن، المآثر والآثار،
به کوشش ايرج افشار، تهران، اساطير، 1363ش،1/192-193؛ اميني، عبدالحسين،
شهداءالفضيله، قم، دارالشهاب، صص 350-351؛ حرزالدين، محمد، معارفالرجال، قم،
1405ق، 1/115-116؛ سپنتا، عبدالحسين، تاريخچة اوقاف اصفهان، اصفهان، ادارة کل
اوقاف، 1364ش، ص 424؛ قمي، عباس، الفوائدالرضويه، تهران، 1327ش، صص 409-410؛ همو،
الکني والالقاب، تهران، مکتبهالصدر، 1397ق، 2/6؛ همو، هديهالادب، تبريز، 1346ش،
3/404؛ معلم حبيبآبادي، محمدعلي، مکارمالآثار، اصفهان، ادارة کل فرهنگ و هنر،
1351ش، 3/1007، 1009-1010؛ مهدوي، مصلحالدين، تذکرهالقبور، اصفهان، 1348، ص 160.
کاظم موسوي بجنوردي