شماره مقاله:303
آقچه، سکة نقرهاي، پول، نقدينه، ثروت و توسّعاً هر نوع مسکوک و به مفهوم خاص،
نام سکة رايج در امپراتوري عثماني. اين واژه از دو کلمة ترکي «آق» (سفيد) و «چه»
(علامت نسبت يا تصغير) ترکيب يافته و معني لغوي آن مايل به سفيد يا سکّة سفيد است
(سامي، 44). اين کلمه به صورتهايِ اقچه، اخچه و اغچه نيز ضبط شده است (دُر، 85).
مصريها آن را «اَقشاء» و در يمن «بَقْچَه» که مخفّف «بِراَقچه» است (عزّاوي، 141)
ميخوانند که احتمالاً ترکيبي از «بير» (يک) و اقچه است، اما به عربي فصيح به آن
مُقَطَّعه گويند (حسيني، 1/109). برخي آن را واژهاي مغولي ميدانند که در زمان
ايلخانان مصطلح بوده است (پاکالين، 1/34) اروپايان از آن به صورت آسپر مأخوذ از
آسپرون ياد ميکنند (دايرهالمعارف اسلام).
آقچه در قلمروِ سلجوقيان ايران و روم و اميرنشينهاي آسياي صغير رايج بوده و در
بيشتر اين ايالات ضرب ميشده است (غالب، 112 به بعد)، چنانکه راوندي از انعام 000‘1
آقچهاي نام برده است (ص 300). عثمانيها واحدِ قياسيِ درهم و دينار را که در دولتها
قبل و حتي معاصر آنها معمول بود، نپذيرفتند و خود به ضرب سکه اقدام کردند. سکة
نقرهاي را که براي اولينبار ضرب شد «آقچه» ناميدند و براي تشخيص آن از ديگر نفوذ
آن را «آقچة عثماني» خواندند که بعدها به «عثماني» معروف شد (اسلام آنسيکلوپديسي)؛
و آن را «شاهي» نيز مينامند (عزّاوي، 141).
نخستين آقچة عثماني در 729ق/1329م در زمان حکومت اورخان در شهر بورْسه ضرب شده كه
در يك روي آن ،لااٍلهِ اٍلَّا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله» و در روي ديگرش
«اورخان خَلَّدَاللهُ مُلْکَهُ» منقوش بود. تعداد کمي از اين سکهها تاکنون باقي
مانده است (جودت، 1/254 به بعد).
سکههاي اوليه تاريخ ضرب نداشت و اولينبار در زمان يلديرم بايزيد، حَکِّ تاريخ ضرب
بر روي سکهها معمول گرديد (همانجا). اولين آقچه که شکل آن شبيه دِرهم سلجوقيان
بود، 6 قيراط، يعني 4/1 مثقال، وزن داشت و عيار آن 90? نقره و ربع درهم شرعي بود
(سعدالدين، 1/40). وزن و عيار آقچه تا زمان سلطان محمدفاتح ثابت بود، ولي سپس به
تدريج قوس نزولي پيمود، چنانکه وزن آن در 848ق/1444م به 5 قيراط و در سکههايي که
در شهرهاي اَدِرْنه، بورسه، آيا سلوغ (آيا صلوغ) و ديگر جايها ضرب ميشد، به 2/1 4
تنزل کرد (پاکالين، I/34). اين کاهش تدريجي در وزن و عيار آقچه همچنان ادامه داشت
تا سرانجام در سدة 11ق/17م وزن آن به يک قيراط و عيارش به 50? تنزل کرد. از
همينرو، به مفاهيمي چون زييوف آقچه (آقچة قلب)، آقچة جعلي، آقچة سرخ، آقچة ميخانه
و آقچة خال خال برخورد ميکنيم که هريک از آنها درجه و اعتبار و ارزش آقچه را نشان
ميدهد (همانجا). در نيمة دوم سدة 9ق/15م به 000‘30 آقچه و در ميانههاي سدة
10ق/16م به 000‘20 آقچه و بعداً به 000‘40 آقچه «يک کيسه» گفته ميشد. اين مقدار در
سدة 12ق/18م به 000‘80 رسيد و بعدها فقط به 500 قروش يک کيسه گفته ميشد. نتيجة اين
کاهشهايِ پي در پي آن شد که آقچهاي که در زمان سلطانمحمد دوم 40 واحد آن معادل يک
سکة زر بود، بعدها به 50، 60، 100 و حتي بيشتر تنزّل کرد (نوري، 96).
در تقسيمات اجا و اضعاف پول اصول زير رعايت ميشده است: يک قروش برابر 40 پارا، يک
پارا برابر 3 آقچه و يک آقچه برابر 3 پول. از سدة 9ق/15م به بعد آقچه بهطور عام به
پول رايج اطلاق ميشد و نامها و اصطلاحاتي که به کار ميرفت، بيانگر اين معني بود،
مانندِ آقچة عوارض، آقچة لله يورگچ (سکهاي که يورگَچ وزير سلطانمراددوم ضرب کرد)،
کيسة آقچه (کيسههاي مختلفالشّکل از چرم، پشم و ابريشم که از آنها براي نگهداري
پول استفاده ميشد)، تختة آقچه (تختهاي که صرّافان و تحويلداران، پول را بر روي آن
شمارش ميکردند)، آقچة رايج و آقچة جعلي.
تا زمان سلطانسليمان دوم واحد قياس آقچه در تمام معاملات مرسوم و با عنوان آقچة
عثماني مورد استعمال بود. اجزاي آن از مس به نام «مانقر» (مانقير) و اضعاف آن
سکههاي زر بود. همچنين «محمّديّات» نيز يکي از اشعاف آقچه بود که در زمان
سلطانمحمد فاتح ضرب ميشد (عزاوي، 143). پس از اصلاحات پولي سليمان دوم در
1099ق/1688م، استعمال آقچه ممنوع شد و به جاي آن واحد قياسيِ قروش انتخاب گرديد.
مآخذ: اسلام آنسيکلوپديسي؛ جودت، احمدپاشا، تاريخ، استانبول، مطبعة عثمانيه، 1309ق؛
حسيني مازندراني، موسي، العقدالمنير في تحقق مايتعلق بالدرهم والدنانير، نجف،
1361ق؛ دايرهالمعارف اسلام؛ راوندي، محمدبن علي، راحهالصدور، به کوشش محمداقبال،
ليدن، 1921م، ص 490؛ سامي، قاموس ترکي، در سعادت، مطبعة اقدام، 1317ق، استانبول؛
سعدالدين، خواجهمحمّد، تاجالتّواريخ، استانبول، طبع خانة عامره، 1279ق؛ عزّاوي،
عباس، تاريخالنقودالعراقيه، بغداد، 1377ق؛ غالب، اسماعيل، تقويم مسکوکات سلجوقي،
استانبول، مطبعة قسطنطنيه، 1309ق؛ نخجواني، محمدبن هندوشاه، دستورالکاتب، مسکو،
1964م، صص 315، 333، 373؛ نوري، مصطفي، نتايجالوقوعات، آنکارا، انجمن تاريخ ترک،
1961م، ص 97؛ نيز:
Doerfer, Gerhard, Türkische und Mongolische Elemenie in neupersischer,
Wiesbaden, 1963; Pakalin, Mehmet Zeki, Osmanli Tarih Deyimleri ve Terimleri
S?zlü?ü, M.E.B. 1946.
علياکبر ديانت