شماره مقاله:351
آلِ اَبيالجَعْد، خانداني شيعي مذهب که گروهي از اعضاي آن به روايت حدث شهرت
يافتهاند. اينان از قبيلة اَشْجَعْ بودند که در تبارشناسي قبايل عرب، شعبهاي از
غَطَفان به شمار رفته است. به همين جهت آل ابيالجعد را بيشتر «اشجعي» و گاه نيز
«غَطَفاني» ميخوانند. ايشان طي دهة 2 تا 4 سدة اول ق (از تاريخ بناي کوفه تا خلافت
امام علي(ع) به کوفه کوچيدند و از اين رو، نسبت «کوفي» يافتند. از نياي اين خاندان
که ابوالجعد رافعبنسَلَمه نام داشته، اطلاعي در دست نيست. تنها ميدانيم که
مُخَضْرَم بوده يعني در عصر جاهلي و اسلام زيسته است. برخي او را در شمار صحابه ياد
کردهاند، اما او از حضرت علي(ع) و ابنمسعود روايتِ حديث کرده است. 3 تن از پسران
و چند تن از نوادگان او نيز از راويان حديث بودهاند. 3 پسر ابوالجعد (زياد، سالم و
عبيد) را غالباً از ياران امام علي(ع9 و «ثقه» دانستهاند مستند علماي رجال در اين
امر نيز قول نَجاشي است که همة خاندان را «ثقات» خوانده است. سالم از هر دو تن ديگر
مشهورتر است. وي را گاه «کثيرالارسال» (ارسال، حذف نام صحابي است از سلسلة سند که
موجب ضعف حديث ميشود) و از «طبقة سوم» دانستهاند و تاريخ وفاتش را 97ق/716م يا
98ق/717م، يا حتي 100ق/718م ياد کردهاند. نيز او را، از نظر عمر درازي که داشته،
هم از اصحاب امام علي(ع) و هم از خواص امام سجاد(ع) (د 94ق/713م) شمردهاند عُبيد
را هم در «طبقة سوّم» نهادهاند. از زندگي برادر سوّم، زياد و دو پسر او سَلَمه و
يزيد ميز چيزي نميدانيم.
نام آورترين فرد اين خاندان که موجل شهرت ديگران نيز گرديده، در واقع رافعبنسلمه
است، هرچند که از زندگي او نيز چندان اطلاعي در دست نيست. وي «ثقه»، از «طبقة هفتم»
و از ياران امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) بوده و از ايشان روايت حديث کرده
است. از آنجا که او را گاه «بصري» گفتهاند ميتوان پنداشت که زماني در بصره سکونت
داشته است.
مآخذ: اردبيلي، محمدعلي، جامعالرّواه، بيروت، دارالأضواء، 1403ق، 1/315، 335، 347؛
امين، محسن، اعيانالشيعه، بيروت، دارالتّعارف، 1403ق، 2/88، 6/446، 7/75، 76، 174؛
بحرالعلوم، محمدمهدي، رجال، تهران، مکتبهالصادق، 1363ش، 1/269-271؛ حلي،
عليبنداود، کتابالرجال، به کوشش جلالالدين محدّث ارموي، دانشگاه تهران، 1342ش،
صص 5، 149، 166؛ خاقاني، علي، رجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، قم،
مکتبالاعلامالاسلامي، 1404ق، ص 117؛ خويي، ابوالقاسم، معجم رجالالحديث، بيروت،
دارالمعرفه، 1382ق/1962م، 4/423؛ قهپايي، علي، مجمعالرّجال، قم، اسماعيليان،
1384ق، 3/5، 65، 4/113؛ مامقاني، محمدحسن، تنقيحالمقال، نجف، 1352ق، 1/422، 454؛
مدرّس، محمدعلي، ريحانهالادب، تبريز، 1346ش، 8/428-429؛ نجاشي، احمدبنعلي، رجال،
قم، مکتبهالدّداوري، 1398ق، ص 121.
بخش معارف