شماره مقاله:357
آلِ ابيصَفيّه، خاندان روايي شيعي در کوفه در سده 1، 2ق/7 و 8م. از سر سلسلة اينان
«دينار ابوصَفيّة ثُمالي» اطلاعي در دست نيست. همين اندازه معلوم است که وي در سدة
نخست در کوفه ميزيسته است و روشن نيست که آيا مولاي آل مُهَلَّب بوده است يا نه،
ولي اغلب نويسندگان شيعي اين ولاء را بر وي و خاندانش نپسنديدهاند. نيز نسبت دينار
به ثُماله مورد گفت و گوست. گروهي (از آن ميان صدوق) گفتهاند او از طايفة
بنبثُعَل بوده و چون اين خاندان در جوار ثُماله ميزيستهاند، ناچار از انان نسبت
گرفتهاند.
مشهورترين چهرههاي آل ابيصفيه اينانند:
1. ابوحمزة ثُمالي ثابتبندينار: وي که بنيانگذار خاندان است، از کساني است که
دوران 4 امام شيعي: عليبنالحسين(ع)، محمدبنعلي(ع)، جعفربنمحمد(ع) و، به گفتة
برخي، دورة امامت موسيبنجعفر(ع) را درک کرده و از خاصان مورد اعتماد آنان به شمار
ميامده است. نقل شده است که امام صادق(ع) ابوحمزه را سلمان فارسيِ» عصر دانسته و
امام رضا(ع) او را «لقمانَ» زمان خود خوانده است. او از راويان موثق شيعي است به
طوري که خبر واحد او را معتبر ميشمارند. هرچند شماري از رجال شناسانِ اهل سنّت
ابوحمزه را «ضعيف» و «واهيِالحديث» و «أقربُاليالضَعف» و «لايُحْتَجُّ بِه» و
«لَيّن» دانستهاند و گاهي علت اين امر را غلو او در تشيع و يا اعتقاد به رجعت ذکر
کردهاند (امين، 4/9-11)، ولي گروهي از اينان نيز از وي حديث نقل کردهاند و از اين
رو، او از جملة اندک کساني از راويان شيعه است که اهل سنت نيز بر وي اعتماد
کردهاند.مشهورترين منقولات او يکي دعاي سحر از امام سجاد(ع) است که به ندعاي
ابوحمزة ثمالي» معروف است و ديگر رسالهالحقوق که باز از آن امام روايت شده است.
علاوه بر اين، کتابهايي بدين نامها به وي نسبت دادهاند: تفسير که به عنوان نخستين
تفسير مدوّن شيعي شهرت يافته؛ النوادر، در حديث، که حسنبنمحبوب نقل کرده، و
کتابالزّهد. در تاريخ مرگ ابوحمزه اختلاف است. بيشتر وفات او را 150ق/767م
نوشتهاند، اما چون بسياري از اقوال او رل حسنبنمحبوب روايت کرده و وي از
149ق/766م تا 224ق/839م زيسته است، يعني هنگام مرگ ابوحمزه بيش از يک سال نداشته
است، ناچار در تاريخ مرگ او ترديد کردهاند. در آثار نويسندگاني که توجه به اين
تناقض داشتهاند، دو راه حل يافت ميشود: برخي عمر او را به 95 سال برکشيدهاند و
تاريخ وفاتش را بعد از 150ق/767م دانستهاند برخي ديگر، روايت ابنمحبوب را به
واسطه دانستهاند، نه مستقيماً از خود او. در مقابل، گروهي ديگر حتّي در اينکه وي
زمان امام کاظم(ع) (امانت: 148-183ق/765-799م) را دريافته باشد ترديد کردهاند.
(نکـ : ابوحمزة ثمالي).
2. محمدبنابي حمزه: کَشّي و نَجاشي او را در شمار ثقات ياد کردهاند. برخي او را
از اصحاب امام محمدباقر(ع) و برخي از اصحاب امام جعفرصادق(ع) دانستهاند. گرچه نام
وي در بيش از 200 سلسلة سند مذکور است، اما چيزي بيش از اين از احوال او دانسته
نيست. در کتابهاي رجالي، شخصي به همين نام، ولي با نسبت تميمي ياد شده است که برخي
از رجال شناسان با احتياطِ تمام کوشيدهاند او را بر محمد ثمالي منطبق کنند (بخصوص
نکـ امين، 5/464).
3. عليبنابي حمزه: طبق روايت کَشّي از حَمْدَوَيْهْ، همراه دو برادر ديگرش، در
شمار راويان موثق شيعي ذکر شده است.
4. حسين ابيحمزه: دربارة او ميان نويسندگان و در کتابهاي رجالي، اختلاف سختي پيدا
شده است. اختلاف ظاهراً از آنجا آغاز شده که کَشّي از حسينبنابي حمزه، فرزند
ابوحمزه، نام برده و وي را ثقه دانسته است. ولي نَجاشي حسين ديگري را که فرزند حمزة
لَيثي دانسته، ذکر کرده و گويد اين حمزه داماد ثابت (ابوحمزه) بوده و در نتيجه، اين
حسين نوادة دختري ابوحمزه است نه فرزند او؛ و از اين روست که نجاشي (ص 40) هنگام
برشمردن پسران ابوحمزه، از حسين نام نبرده است. از همين جاست که برخي (خاصه علّامة
حلّي، ص 269 هر دو تن را شخص واحدي دانستهاند. به هر حال، بيشتر احتمال ميرود که
حسين نوادة دختري ابوحمزه باشد. وي را از اصحاب امام صادق(ع) و امام باقر(ع)
دانستهاند و از راويان موثق به شمار آوردهاند. گفتهاند که حسنبنمحبوب از وي
راوياتي نقل کرده است. گروهي نيز،گويي به منظور تفکيک ميان دو حسين، مرجع
ابنمحبوب را حسين فرزند ابوحمزه دانستهاند.
مورخان از 3 تن ديگر از فرزندان ابوحمزه ياد کردهاند که در قيام زيدبنعليبنحسين
(79-122ق/698-740م)، که به روزگار حکومت هِشامبنعبدالمَلِک روي داد شرکت کرده و
به شهادت رسيدهاند. آنان عبارتند از نوح، منصور و حمزه.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 4/252؛ ابنابي حاتم رازس، محمدبنادريس، الجرح والتعديل،
بيروت، داراحياءالتراثالعربي، 1371ق، صص 450-451؛ ابنحجر عسقلاني، احمدبنعلي،
تهذيبالتهذيب، بيروت، دارصادر، 2/5-8؛ ابنسعد، محمد، الطبقاتالکبري، به کوشش
احسان عباس، بيروت، دارصادر، 6/364؛ ابننديم، محمدبناسحاق، الفهرست، بيروت،
دارالمعرفه، 1398ق، صص 50-51؛ استرآبادي، محمد، منهجالمقال، 1304ق، صص 73-74؛
امين، محسن، اعيانالشيعه، بيروت، دارالتعارف، 1403ق، 2/89، 4/12، 5/464؛
بحرالعلوم، محمدمهدي، رجال (معروف به الفوائدالرجاليه)، تهران، مکتبهالصادق،
1363ش، 1/258-263؛ بغدادي، اسماعيل پاشا، ايضاحالمکنون، استانبول، 1364ق، 1/304،
562، 2/301، 347؛ حلّي، حسنبنيوسف، خلاصهالاقوالفيمعرفهالرجال، تهران، 1310ق،
ص 26؛ خويي، ابوالقاسم، معجم رجالالحديث، بيروت، 1403ق، 3/381-388، 5/225-226،
11/232، 14/237-242، 23/66؛ زرکلي، خيرالدين، الاعلام، بيروت، ج 2، بيتا، 2/81؛
صدر، حسن، تأسيسالشيعه، شرکهالنشر والطباعهالعراقيه، 1354ق، ص 327؛ طوسي،
محمدبنحسن، اختيار معرفهالرجال، به کوشش حسن مصطفوي، دانشگاه مشهد، 1348ش، صص 33،
123، 124، 201، 202، 203، 406، 485، 486، 597، 598؛ همو، الفهرست، به کوشش محمود
راميار، دانشگاه مشهد، 1351ش، صص 71-72؛ همو، رجال، نجف، المکتبهالحيدريه، 1381ق،
ص 309؛ غروي حايري، محمدبنعلي، جامعالرواه، بيروت، دارالأضواء، 1403ق، 1/134-138،
237-238؛ کحاله، عمررضا، معجمالمؤلفين، بيروت، داراحياءالتراثالعربي، 3/100؛
مامقاني، محمدحسن، تنقيحالمقال، نجف، مرتضويه، 1352ق، 1/189-191، 316-317، 372،
2/59-60، 263؛ مجلسي، محمدباقر، الوجيزه، تهران، 1310ق، ص 147؛ نجاشي، احمدبنعلي،
رجال، قم، مکتبهالداوري، 1389ق، ص 254.
بخش معارف