دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آلانجلد: 1نويسنده: محمد آصف فکرت 
 
 
شماره مقاله:373
















آلان، قومي از نژاد ايراني که در دو سوي جبال قفقاز ساکنند. نام اين قوم در منابع
عربي به شکل اللّان و علان (ابوالفداء، 203) آمده است. آلان نامي است که در سده‎هاي
گذشته به اين قوم اطلاق مي‎شده، اما امروزه آنان را اُسِت مي‎نامند. به نوشتة
بيروني (ص 21) اين قوم قبلاً در مشرق درياي خزر و منطقة خوارزم ساکن بوده‎اند. از
آلانها نخستين‎بار در سدة اول ميلادي نام برده شده است (دايره‎المعارف اسلام).
اجداد آلانها به سَرْمَت معروف بوده و در سدة 7قم بين رودخانة دُن و اورال سکني
داشته‎اند (دايره‎المعارف بزرگ شوروي). سرمتها و سيتها (سکاها) در هزارة اول ق م به
ساخت ابزارهاي آهني پرداخته بودند (همان). در نيمة دوم هزارة اول ق سرمتها در جنوب
باشگيريه مي‎زيسته‎اند (همان). آثار مکشوفه در مقبرة يک ملکة سرمتي در نووچرکاسک که
عبارت از اشياء قيمتي و جواهرات است، هنر سرمتي را در سدة اول ق م نشان مي‎دهد.
قبيلة رکسالاني ، که احتمالاً همان رخساس (ابن‎رسته، 148؛ دحساس) در منابع اسلامي
است، يک قبيلة دامپرور سرمت بوده است که اتحاد بزرگ چادرنشينان شمال منطقة ازوف را
ايجاد کرد. اين قبيله در اواخر سدة 2 ق م در اتحاد با سيتها در کريمه با ديوفانتوس
فرمانده پُنتوس (در درياس سياه) به نبرد پرداخت. در سدة اول ق م قبيلة رکسالاني
جلگه‎هاي بين دُن و دِنيپر را از دست سيتها به در آورد، و در سدة اول ميلادي
جلگه‎هاي غرب دنيپر را اشغال کرد. آنان درحدود 70م بر موئسيا هجوم بردند
(دايره‎المعارف بزرگ شوروي). آلانها در سدة 2م در عهد هادْريان (111-138م) با
روميها در جنگ بودند و مارکوس آئورليوس (161-180م) با مشکلات زياد توانست آنان را
از قلمرو خويش دور نگهدارد (آمريکانا) و مارکوس کلاديوس تاسيتوس در 275م با آنان
موافقتنامه‎اي امضاء کرد (همان). محتملاً در طي حملات هونها در سدة 4م عده‎اي از
آنان کوشيده بودند تا در جلگه‎هاي درياي سياه سکني گزينند (دايره‎المعارف بزرگ
شوري). آلانها در 371م از هونها شکست خوردند و در زمان بلاش دوم، اشک بيست و پنجم
(130- ح 148م) به تحريک فرسمن پادشاه گرجيها، از داريال گذشته به آذربايجان هجوم
آوردند که بلاش با دادن پول آنان را راضي به تخلية سرزمينهاي اشغال شده کرد (مشکور،
254). آلانها در 405م با راداگايسوس به ايتاليا تاختند و بعد از شکست مدتي در حوالي
رود راين اقامت گزيدند و در حدود 411م، به سرزمين پرتغال امروز رفتند و در آنجا
پيروزمندانه با المانها نبرد کردند. اندکي بعد در گروه نژادي و اندالها حل شدند و
از آن پس از آنها به صورت يک گروه نژادي مشخص يادي نشده است (آمريکانا). عده‎اي از
آلانها که با واندالها به جانب غرب به فرانسه و اسپانيا مهاجرت کردند سرانجام در
تأسيس سلطنت و اندالها در شمال افريقا مشارکت ورزيدند (418-534م).
آلانهايي که در قفقاز ماندند با بلغاريان، ترکان و خزران همسايه شدند و از جانب
آنان پيوسته از اراضي هموار به جانب کوهستان رانده مي‎شدند. در نامة تَنْسَر، منسوب
به اردشير بابکان، نام شاه‎آلان جزو شاهان معدودي آمده که صاحب ثغور (مرزدار) و
مجاز به داشتن لقب شاهي بوده و حق داشته‎اند بر کرسي زرين بنشينند (کريستنسن، 84،
395).
مروان‎بن‎محمد سردار اموي (که بعدها خليفه شد)، در 119ق/737م از طريق اب اللان وارد
خزر شد (بلاذري، 207؛ ابن‎اثير، 5/210؛ نيز نکـ ازف، پيشينة تاريخي). آلانها در
حدود 289-313ق/902-925م) توسط مبلّغان بيزانس به ايين مسيحي درآمدند و بنا به قول
مسعودي 02/34) در 320ق/932م ـ ظاهراً به صورت موقت ـ از دين برگشته، کشيشها و
اسقفها را از خود راندند. به نوشتة ابن‎رسته 0ص 148) فقط شاه‎آلانها مسيحي بوده و
عامة مردم بُت پرست بوده‎اند. به گفتة وي آلانها 4 قبيله داشته‎اند که دحساس
اصيل‎ترين آنان بوده است. مسعودي (2/42) لقب شاه‎آلان را کَرْکَنْداج و مرکز آلان
را مغص (در اصل: مَعَص) مي‎خواند. همين اسم در يک شعر بُحتري که ياقوت 04/31) آن را
نقل کرده، مُکْس ضبط شده است. اين شهر در 636ق/1239م به دست مغولان فتح و ويران شد
(مينورسکي، 221). ابن‎رسته لقب شاه‎آلانها را بغاير مي‎داند (ص 148) و مي‎گويد که
باب‎اللّان بر کوهي پايين‎تر از جبال اطراف بنا شده است و 000‘1 تن از اهالي آن
پيوسته به حراست مشغولند و شهر باب‎الابواب از رأس کوه قفقاز (جبل‎القبق) تا درياي
خزر گسترش دارد و 3 ميل در دريا پيش مي‎رود. مؤلف حدودالعالم ناحيت آلان را از مشرق
و جنوب به سرير (اَوَر)، از مغرب به روم و از شمال به درياي گرز و بجناک خر محدود
مي‎داند و از شهرهاي کاشک، بر کرانه درياي گرز، خيلان، محل لشکر اين مملکت و درِ
آلان (باب‎اللان) که شهري بر سر کوه بوده و روزي 000‘1 مرد از آن پاسداري
مي‎کرده‎اند، نام مي‎برد (ص 191). ابوالفداء در سدة 8ق/14م قلعة علان را از قلاع سر
به فلک کشيده (تَتَعَمَّمُ بالسّحاب) شمرده که تاتار با همة شدّت قساوت جز با نيرنگ
به گشادن آن دست نيافته‎اند (ص 203). بيروني نام آسها را جداگانه و در کنار آلانها
ياد مي‎کند که ساکن کرانة درياي خزر بوده و زبان آنها آميخته‎اي از خوارزمي و
بجناکي بوده است. وي مي‎نويسد که اقوام آلان و آسِ خوارزم در ناحية مَزدُبَست
مي‎زيسته و پس از تغيير مسير رودخانة آمو به کرانة خزر رفته‎اند (ص 21). بارتولد با
اين نظر مارکوارت که در سدة 3ق/9م نام ديگر اين قوم آس بوده، توافق کلي ندارد و
مي‎نويسد که اين نام در عهد مغول پديد امده است (ص 302). آلانها اجداد آسهاي امروز
بوده‎اند که در گرجي، اُوس اِتي تلفظ مي‎شود و به احتمال همان اورس و ارسيه است. به
گفتة مسعودي، اينان که در خزر لارسيه يا ارسيه خوانده مي‎شدند، مسلمان بوده و بر
اثر جنگ و شيوع وبا، از خوارزم به خزر کوچيده و با شرايطي، ازجمله آزادي ابراز
عقيده و اجراي مراسم ديني و بناي مساجد و اذان گفتن و اختصاص وزارت ملک به خود، در
آن ديار سکني گزيدند، و ملک خزر نيز در مقابل، در جنگهاي خود به ياري آنها پشت گرمي
يافت. در عين حال اينان با ملک شرط کرده بودند که در صورت وقوع جنگ بين او و
مسلمين، بي‎طرف بمانند و عليه همکيشان خود وارد جنگ نشوند. همچنين براي خود، قضات
مسلمان داشتند (2/10-11). اسميرنوف، آئورسيها را يکي از قبايل متحد سرمتها دانسته
که چينيها آن را يِن تسائي ضبط کرده‎اند. وي مي‎نويسد که آئورسيها اصلاً در شمال
آرال يا خزر ساکن بوده‎اند و در سدة 2م با قبايل سرمتي به رهبري آلانها متحد
شده‎اند (دايره‎المعارف بزرگ شوروي).
جغرافي دانان ارمني به غربي‎ترين آلانها آشتي گور (آس ـ ديگور) مي‎گويند و ديگور
شاخة غربي آسهاي امروزه است در حالي که در زبان آسي واژة «آسي» باز هم به غربي ترين
مردم در نزديك كوه البرز اطلاق مي شود، منابع فارسي عهد مغول آسها را مسيحيان دربار
مغول مي دانند، درحاليکه به روايت ابن‎بطوطه، آنان در «سراي» در ساحل رود وُلگا
مي‎زيسته و مسلمان بوده‎اند (بارتولد، 303). در سدة 7ق/13م مغولها، آلانها را از
سرزمينهاي حاصلخيز به سوي نواحي کوهستاني راندند و از ان پس 4 جامعة ديگور، آلاگير
، کارتاتي و تاگائور در دامنه‎هاي شمالي و چندين گروه کوچک در جنوب تشکيل يافت.
آستياي شمالي که سرزمين اغلب آلانها (يا آسهاي امروز) بود در 1774م پس از اسکان
مجدد آسها در سرزمينهاي همجوار، با روسيه متحد شد و آستياي جنوبي در 1801م بخشي از
روسيه گرديد (دايره‎المعارف بزرگ شوروي).
اين اقوام در طي چندين سده با گرجيها و ديگر همسايگان در تماس نزديک بوده و از
زبان، فرهنگ و شيوة زندگي آنان تأثير پذيرفته‎اند. عده‎اي از آنها مسيحي، عده‎اي
مسلمان و عده‎اي بي‎مذهبند. پيشة عمدة اين اقوام در اراضي هموار، کشتورزي و در
کوهستان دامداري بوده است، ولي اکنون کشاورزي آنان ماشيني و متنوع شده و مردم به
امور صنعتي و غيره اشتغال دارند.
کهن‎ترين آثار هنري آنان به صورت نقش و کنده کاري بر روي چوب، سنگ و فلزات ديده شده
است، و مهمترين موضوع فرهنگ مردم حماسة نارْت است. آثار آلانها حتي تا کرانه‎هاي
گنگ در هند نيز ديده شده و با اين ارتباط، وجود قلعة آسي (ابن‎اثير، 9/267) در هند
قابل توجيه است.
در ادبيات فارسي به قفل‎الاني و نمد‎الاني اشاره شده است (گرگاني، 205؛ نظامي، 96).
در مورد سرزمين امروزي اين قوم نکـ اوستيا.

مآخذ: آريانا؛ آمريکانا؛ ابن‎اثير، الکامل، بيروت، دارصادر، 1982م؛ ابن‎رسته،
احمدبن‎علي، الاعلاق‎النفيسه، ليدن، 1897م؛ ابوالفداء، اسماعيل، تقويم‎البلدان، به
کوشش رنوو دوسلان، پاريس، 1840م؛ بارتولد، و، و، گزيدة مقالات تحقيقي، ترجمة کريم
کشاورز، تهران، اميرکبير. 1358ش؛ بلاذري، احمدبن‎يحيي، فتوح‎البلدان، به کوشش
دخويه، ليدن، بريل، 1865م؛ بيروني، ابوريحان، تحديد نهايات‎الاماکن، ترجمة احمد
آرام، تهران، 1352ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوري، 1362ش؛
دايره‎المعارف اسلام؛ دايره‎المعارف بزرگ شوروي؛ کريستن سن، آرتور، ايران در زمان
ساسانيان، ترجمة غلامرضا رشيد ياسمي، تهران، ابن‎سينا، 1345ش، صص 43، 392؛ گرگاني،
فخرالدين اسعد، ويس و رامين، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، بنگاه ترجمه و نشر
کتاب، 1337ش؛ مسعودي، علي‎بن‎حسين، مروج‎الذهب، به کوشش باربيه دومينار، پاريس،
1914م؛ مشکور، محمدجواد، ايران در عهد باستان، تهران، 1357ش، صص 397، 438، 492؛
نظامي گنجوي، الياس‎بن‎يوسف، خسروشيرين، به کوشش وحيد دستگردي، تهران، ابن‎سينا،
1333ش؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله، معجم‎البلدان، به کوشش فرديناند ووستنفلد، لايپزيک،
1866-1870م، تهران، 1965م؛ نيز:

Minorsky, V., "The Alan Capital Magas and the Mongol Campaigns", in BSOS. XIV/2.
1952. p. 238.
محمد آصف فکرت
 





/ 415