دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آلبانيجلد: 1نويسنده: عباس سعيدي 
 
 
شماره مقاله:377
















آلْباني، کشوري با نظام کمونيستي واقع در ساحل غربي شبه جزيرة بالکان، با 748‘28
کمـ 2 مساحت، و 86/2 ميليون نفر جمعيت (آمار، 1982م). نام رسمي آن جمهوري دموکراتيک
خلق آلباني (به زبان آلبانيايي: اشکيپري ، اشکيپنيا ، اشکيپريا ، يعني سرزمين عقاب)
است و از شمال و شرق با يوگسلاوي و از جنوب با يونان همسايه است. پايتخت آن، تيرانا
با تيرانه است.
وجه تسميه: در لهجة گِگي (يکي از دو لهجة عمدة زبان آلبانيايي) قوم آلبانيايي، آرين
، آربنوئر و آربنش و سرزمين آنها آربني ناميده مي‎شود. اين کلمات از ريشة آلب در
زبان ايليريايي گرفته شده که صورت ديگري از آرب است. بيزانسيهايِ يوناني زبان شکل
آلبانويي را به کار مي‎بردند (پاولي) و ترکان عثماني اين سرزمين را آرناوُطلُق
مي‎ناميدند.
پستي و بلندي آب و هوا: دنبالة کوههاي چين خوردة ديناري، در بخش شمالي خود
چشم‎اندازي را به وجود آورده است که هم از نظر طبيعي و هم از لحاظ انساني و فرهنگي،
ويژگيهاي خاصي دارد (له مان، 274). با وجود آنکه دوسوم از خاک آلباني کوهستاني است،
اين کشور را مي‎توان از نظر طبيعي به 3 منطقة متفاوت تقسيم کرد: منطقة کوهستاني،
منطقة جلگه‎اي و منطقة ساحلي. در شمال اين کشور کوههاي، منطقة جلگه‎اي و منطقة
ساحلي. در شمال اين کشور، کوههاي الپي آلباني با مونته نِگرو هم مرز است. جنس اين
بلنديها آهکي است و به دوران سوم زمين شناسي مربوط مي‎شود 0نيف، 173). در اين قسمت
دره‎هاي عميقي وجود دارد که از نيروي آب جاري در آنها براي توليد برق استفاده
مي‎شود (هوفمن، 23). اين گونه دره‎ها از نظر ارتباطي اهميت ناچيزي دارند و بيشتر
مانع آمد و شد هستند (له مان، 274).
ارتفاعات آلباني در بخشهاي جنوبي کشور به توده‎هاي سنگ آهک که تا خط ساحلي ادامه
مي‎يابند، متصل مي‎گردند 0نيف، 149). کوههاي شمالي و جنوبي، سرزمين جلگه‎اي مرکزي
را در بر مي‎گيرند. البته بخش ساحلي به صورت دماغه‎اي به کوههاي ديناري متصل مي‎شود
که شهر اشکودر (اسکوتاري ) بر روي همين دماغه برپا شده است (له مان، 2749. بخش
ساحلي الباني با چاله‎هاي باتلاقي، دلتاهاي مردابي و موانع طبيعي ماسه‎اي داراي
چشم‎اندازي خاص است (هوفمن، 26).
آب و هواي آلباني عمدتاً نيمه حاره‎اي از نوع مديترانه‎اي با تابستانهاي خشک و
کوتاه است (آمار جهاني، 56). با اينهمه، در قسمتهاي کوهستاني شمال و شرق، آب و هواي
قاره‎اي ـ يعني زمستانهاي سرد همراه با برف و بارش ـ تسلط دارد. آب و هواي قسمتهاي
جلگه‎اي داخلي و نوار ساحلي، مديترانه‎اي با تابستانهاي گرم و خشک و زمستانهاي
معتدل و پرباران است (نيف، 149).
گرم‎ترين ماه سال در ايستگاه تيرانا ـ با 114 متر ارتفاع از سطح دريا ـ ژوئية (تير
ـ مرداد) با دماي متوسط ْ250 سانتي‎گراد است. سردترين ماه سال در اين دستگاه ژانويه
(دي ـ بهمن) با دماي متوسط ْ7 سانتي‎گراد است. متوسط دماي سالانه، ْ16 سانتي‎گراد
است. مقدار بارش سالانه 189‘1 ميلي متر است که تماماً در طول 110 روز فرو مي‎ريزد.
رطوبت نسبي هوا 67 ? است. علاوه بر اين، حداکثر مطلق دما ْ42 سانتي‎گراد است. در
ژوئيه (تير ـ مرداد) و حداقل آن ْ5/10ـ سانتي‎گراد در مارس (اسفند ـ فروردين) است
(آمار جهاني، 56).
44 ? خاک آلباني از جنگل پوشيده شده است. اين جنگلها در قسمتهاي کوهستاني انبوه و
در قسمتهاي جلگه‎اي و برخي مناطق کوهستاني از تراکم کمتري برخوردارند. قسمتهاي
زيادي از اين جنگلها به منظور ايجاد زمينهاي زراعي از ميان رفته‎اند (نيف، 138).
زمينهاي ساحلي هم که زماني باتلاقي بوده‎اند، به همين منظور خشک و آمادة زراعت
شده‎اند، امّا از لحاظ ساختاري داراي ارزش زراعي زيادي نيستند (له مان، 274).
رودخانه‎هاي آلباني از کوهها به ناحية جلگه‎اي مرکزي وارد شده، به درياي آدرياتيک
مي‎ريزند. مهمترين اين رودخانه‎ها عبارتند از درين ، مات ، ارژن ، اِشکومبين ،
سِمان و ويوزه . از درياچه‎هاي آلباني مي‎توان از اشکودر (اسکوتاري)، اوخريد ـ مرز
طبيعي آلباني با يوگسلاوي ـ و همچنين درياچه پرشپا ـ مرز اين کشور با يونان و
يوگسلاوي ـ نام برد (همو، 275).
منابع معدني: منابع معدني در اروپاي جنوب شرقي. به طور کلي بسيار پراکنده و از نظر
مقدار نسبتاً ناچيز است. در اين ميان، آلباني داراي ذخاير زغال سنگ قهوه‎اي و
لينيبت محدودي است. منابع نفت قابل توجه اين کشور در لبة داخلي بخش جلگة ساحلي ـ
بين ولوره و الباشان ـ قرار دارد. منابع نفت و گاز آلباني نيازهاي داخلي را به
دشواري برمي‎آورد، امّا اين کشور بعد از روماني، تنها کشور اروپاي جنوب شرقي است که
نفت صادر مي‎کند. ذخاير قير در حاشية جنوبي منابع نفت قرار دارد که از دوران باستان
مورد بهره برداري بوده اس (هوفمن، 30). از منابع اين کشور، سنگ مس و کروميت است که
ذخاير آن چندان قابل توجه نيست (همو، 31).
ويژگيهاي انساني ـ اقتصادي:
الف ـ تاريخ سرزمين: حفاريهاي انجام شده ـ به‎ويژه پس از جنگ جهاني دوم ـ بسياري از
نکته‎هاي مبهم در مورد سکونت باستاني در اين سرزمين انساني در اين سرزمين را روشن
ساخته است. اولين نشانه‎هاي سکونت انساني در اين سرزمين به اواسط تا اواخر دورة
پارينه سنگي بز مي‎گردد. گسترة جغرافيايي يافته‎هاي اين دوره که در خط ساحلي درياي
يونان و پاي کوه دايْتي (در نزديکي تيرانا در آلباني مرکزي) است به 000‘100 تا
000‘10 ق م مربوط مي‎گردد. (پولو، 1). کشفيات مربوط به دورة نوسنگي در اين سرزمين
عبارتند از بقاياي کلبه‎ها، ظروف گلين مزيّن، ابزار سنگي و مانند آن (مربوط به محل
اقامت کاکران واقع در نوار ساحلي) که به حدود 000‘5 ق م باز مي‎گردد. يافته‎هاي
دورة نوسنگي در کامنيک (واقع در ناحية کوهستاني کولونيه ) نسبت به اين آثار،
ويژگيهاي متفاوتي دارد. در اين اقامتگاه کوره‎هاي مخصوص پختن سفال يافت شده است. به
طور کلي، مهمترين اقامتگاه پيش از تاريخ در سرزمين آلباني، ماليک واقع در جلگة
کورچه است (همانجا).
از اولين ساکنان اين سرزمين مي‎تون از ايليرياييها نام برد (پوندز، 50-51) که از
گروههاي متعلق به قبايل هند و اروپايي بودند و در هزارة 2ق م براي اقامت از حوزة
دانو به منطقة بالکان آمدند (له مان، 257). آثار به دست آمده از تمدن اين قوم، به
پيش از عصر برنز (پولو، 4-7) مربوط مي‎شود. ايليرياييها تنها مردمان غيريوناني
منطقه هستند که تا به امروز از نظر نژادي به صورتي نسبتاً خالص باقي‎مانده‎اند (له
مان، 257).
ورود يونانيها به اين منطقه با گسترش شهرها همراه بوده است (پولو، 7 به بعد).
گرداگرد شهرهاي اين دوره، ديواري بود که خانه‎ها و ساختمانهاي اداري و اماکن عمومي
در درون آن جاي داشت. اين شهرها و مراکز مهم صنعت به شمار مي‎رفتند (همو، 14-15) که
در سده‎هاي نخستين ميلادي، به سبب توسعة صنعت و تجارت، به رشد اقتصادي قابل توجهي
دست يافتند (همو، 21)، اما مناطق روستايي، در اين دوره، ويژگيهاي زراعي و شباني خود
را حفظ کرده بودند (پوندز، 102). آلباني به عنوان دروازة آدرياتيک، در تاريخ سياسي
اروپاي شرقي از اهميتي خاص برخوردار بوده است. اين سرزمين که از 167ق م به
امپراتوري روم تعلق داشت، پس از تقسيم اين امپراتوري در 395م، به امپراتوري بيزانس
(روم شرقي) تعلق گرفت (هارمان، 359).
اولين کسي که از قوم آلبانيايي ياد کرده، ميکائيل آتالبات ، مورخ بيزانسي سدة
5ق/11م است که از شرکت اين قوم در شورش نظامي عليه قسطنطنيه در 434ق/1043م خبر
مي‎دهد (پولو، 28). سرزمين آلباني، بين سده‎هاي 4-9ق/10-15م موضوع کشمکش ميان
حاکمان بلغار، ژتا ، صِرب، اپيروس و ناپل بود. اين کشمکشها باعث جابه جايي اقامتگاه
آلبانياييها شد (هارمان، 360) و در طول سده‎هاي ميانه، از شمال به سوي غرب (آلباني
جنوبي)، شرق (کوزووا ) و جنوب (به طرف يونان) پراکنده شدند (له مان، 275).
در 789ق/1387م ترکان عثماني براي اولين آلباني را تصرف کردند، اما به زودي مجبور به
ترک اين سرزمين شدند (آرنولد، 127). در سدة 9ق/15م سلطان مراد دوم و سپس سلطان محمد
فاتح، 2 تن از سلاطين مقتدر عثماني، تقريباً تمامي شبه جزيرة بالکان را به تصرف خود
درآوردند و آنگاه به سوي مجارستان هجوم بردند تا راهي به اروپاي مرکزي بيابند.
عثمانيها از الباني به عنوان پايگاهي براي حمله به ايتاليا استفاده کردند و اولين
پايگاه نظامي خود در اين سرزمين را در 818ق/1415م برپا داشتند (پولو، 62-63).
در مقابله با ترکان، قهرمان ملي آلباني، گيرگي کاستريوتا (808-873ق/1405-1468م) يا
به نام اسلامي خود، اسکندربيگ، توانست براي اولين‎بار اقوام البانيايي را متحد سازد
(هارمان، 360). در ربيع‎الاول 848ق/ژوئن 1444م ارتش عثماني به فرماندهي علي‎پاشا به
آلباني حمله برد. اسکندربيگ با عقب‎نشيني تاکتيکي و کشاندن ارتش عثماني به دشت
تورويول توانست شکست سختي به عثمانيها وارد آورد و از اين طريق باعث تقويت روحية
مبارزه همبستگي بيشتر در ميان آلبانياييها گردد (پول، 74، 73). اسکندربيگ تنها
رهبري بود که طي اين دوره توانست از طريق يک جنگ چريکي در برابر عثمانيها از سرزمين
خود دفاع کند (گرونه باوم، 51). امپراتوري عثماني در اين دوره به سبب حملة تيمور به
آسياي صغير دچار ضعف شده و توانايي لازم براي ادارة سرزمينهاي زير تصرف خود را از
دست داده بود و اين موقعيت براي اسکندربيگ فرصت بسيار مناسبي بود تا به مبارزات
آلبانياييها بر ضد اين امپراتوري هرچه بيشتر دامن زند (کولز، 24). او توانست
قسمتهاي پهناوري از ناحية کوهستاني آلباني را مدت 20 سال از تعرض ترکان مصون دارد
(ووسينيچ، 12). اسکندربيگ در 873ق/1468م پس از يک بيماري ناگهاني درگذشت (پولو،
84).
پس از مرگ اسکندربيگ، سرزمين آلباني بار ديگر به دست ترکان عثماني افتاد (هارمون،
360). البته برخي از شهرهاي آلباني تا مدتي در برابر تعرض ترکان مقاومت مي‎کردند،
اما اين مقاومت هيچگاه جنبة سراسري و سازمان يافتة پيشين را نيافت (آرنولد، 127).
به اين ترتيب، تسلط ترکان تا حدود 1912م مانع از ايجاد حکومتي ملي در آلباني شد (له
مان، 275). در ژانوية 1878م نيروهاي صرب به منطقة کوزووا، مونته نگرو و اشکودر حمله
آوردند. بر اثر کشتار حاصل از اين هجوم، دهها هزار نفر از مسلمانان آلباني کشور خود
را ترک گفتند. در اين هنگام، يونان نيز از فرصت استفاده کرد و به ولايت يانينا حمله
برد (پولو، 117).
آلبانياييها در سدة 11ق/17م در بقاي امپراتوري عثماني نقشي تعيين کننده ايفا کردند
(کولز، 175-176) و حتي برخي از ايشان در دربار عثماني وزير اعظم شدند (همو،
179-180) اجلاس اتحادية آلبانياييها در 10 ژوئن 1878م در پريژرن ، 3 روز پيش از
تشکيل کنگرة برلين توسط نيروهاي استعماري آن زمان، برپا شد. قدرتهاي بزرگ در اين
کنگره بر اين امر که آلباني بخشي از سرزمين عثماني است، صحنه گذاردند (پولو،
118-119). به علت مباحث طرح شده توسط اتحادية پريژرن در پايان 1880م خود را به
عنوان نمايندة حکومت موقت آلباني اعلام داشت. در اين هنگام عثماني، پس از توافق با
يونان بر سر مسائل مرزي، بار ديگر به الباني حمله برد و کوششهاي اين اتحاديه در
دفاع از استقلال کشور به جايي نرسيد (همو، 128). استقلال آلباني پس از آغاز اولين
جنگ بالکان(1912م) اعلام شد (همو، 146) و اسماعيل کمال‎بيک به حکومت رسيد، هرچند
حکومت کمال نيز ديري نپاييد (همو، 155). قدرتهاي بزرگ، پس مذاکرات لندن، در 1913 بر
سر ايجاد يک حکومت سلطنتي مستقل به نام آلباني به توافق رسيدند (هارمان، 361)،
هرچند که شاه مورد‎نظر ايشان ـ شاهزادة آلماني ويلهلم ويد ـ تا آغاز جنگ جهاني اول
قادر به اعمال قدرت خويش نشد (پولو، 157-163). بخش شمالي آلباني تا پايان جنگ جهاني
اول در تصرف برخي قدرتهاي متوسط آلباني تا پايان جنگ جهاني اول در تصرف برخي
قدرتهاي متوسط اروپايي و بخش جنوبي در تصرف ايتالياييها باقي ماند (هارمان، 361).
با چشم‎پوشي اجباري ايتاليا از آلباني در 1919 و خروج نيروهايش از اين کشور در
1920م، آلباني با توجه به مرزهاي 1913م، استقلال خود را بازيافت. دولت انگلستان به
طمع دستيابي به منابع عظيم نفت آلباني، عضويت اين کشور در جامعة ملل را موکول به
اجازة حفاري شرکت نفت ايران و انگليس در آلباني کرد. اين امر مورد پذيرش قرار گرفت
و دولت آلباني در 1920م با پشتيباني انگلستان در جامعة ملل پذيرفته شد (پولو، 182).

در اواخر 1921م احمد ژوگولي ، معروف به ژوگو، به عنوان نمايندة هيأت اعزامي از
منطقه ماتي براي شرکت در کنگرة لوشنيا وارد سياست شد و در زماني کوتاه مقامهاي مهم
سياسي کشور را به دست آورد. او در 1922م به کمک يوگسلاوي و زمينداران بزرگ کشور خود
قدرت را به دست گرفت و با از ميان برداشتن رهبران مخالف، در 1925م اعلام جمهوري کرد
و سپس در 1928، با تغيير نظام حکومتي، خود را ژوگوي اول، پادشاه آلباني خواند (همو،
205, 191-187). دولت ژوگو از 1926م در برابر کشمکشهاي يوگسلاوي، يونان و ايتاليا
هرچه بيشتر به فاشيستهاي ايتاليا نزديک شد (هارمون، 361). پس از اشغال آلباني توسط
نيروهاي ايتاليا در 1939م (کاليستوف 2/771)، ژوگو و هوادارانش به يونان گريختند
(پولو، 220).
جنبشهاي آزادي بخش آلباني از 1943م در برابر نيروهاي اشغالگر ايتاليا و سپس در
مقابل آلمان هيتلري شکل تازه‎اي گرفتند (کاليستوف، 2/884) که از ميان آنها «جبهة
آزادي بخش ملي» که در 1941م تشکيل يافته بود و عمدتاً زير نفوذ «حزب کمونيست
آلباني» قرار داشت، به عنوان نيروي سرنوشت ساز مطرح شد (پولو، 229 به بعد). پس از
خروج واحدهاي ارتش آلمان در 1944م، انور خوجه دبير اول حزب کمونيست (که از 1944 تا
1954م نخست وزير آلباني بود) پس از شکست مخالفان خود، در 1946م با اعلام الغاي
پادشاهي ژوگو، آلباني را به عنوان يک «جمهوري دموکراتيک خلق» اعلاک کرد (هارمان،
361) و دست به اصلاحات اجتماعي و ارضي زد (جهان معاصر، 386-387). از اين زمان
آلباني از کمکهاي اقتصادي اتحاد شوروي برخوردار شد (پولو، 261 به بعد).
حزب کمونيست آلباني که از 1948م «حزب کار آلباني» خوانده شد (جهان معاصر، 387)، از
اواخر دهة 1950م هرچه بيشتر به اتحاد شوروي نزديک شد (کول، 280). از 1960م اين کشور
در ميان کشورهاي عضو پيمان ورشو، جايگاه ويژه‎اي يافت (هارمان، 361) نزديکي آلباني
به اتحاد شوروي ديري نپاييد و انور خوجه از حدود 1960م در کشمکشهاي احزاب کمونيست
دو کشور شوروي و چين با سياست خروشچف به مخالفت برخاست و در گردهمايي بخارست در
1960م و پس از آن در کنفرانس 1960م، مسکو، از حزب کمونيست چين حمايت کرد و بدين
ترتيب، روابط دو کشور آلباني و اتحاد شوروي به تيرگي گراييد و از 1961م کاملاً قطع
شد. چند ماه پيش از اين تاريخ، کمکهاي اقتصادي فني و فرهنگي شوروي به آلباني متوقف
شده بود (پولو، 271-273).
در پي اين حوادث، آلباني در 1962م از «شوراي همکاريهاي متقابل اقتصادي» بلوک شرق که
خود يکي از اولين کشورهايي بود که به آن پيوسته بد، خارج شد (اطلس جهاني اقتصاد،
69؛ کول، 280). حکومت آلباني، به تبعيت از انقلاب فرهنگي چين، در 1967م، تمامي
مساجد و کليساها را بست (پولو، 280-282). در 1968م اين کشور به عنوان اعتراض به
ورود نيروهاي نظامي پيمان ورشو به چکسلواکي، از پيمان مذکور (که از 1955م عضو آن
بود) خارج شد. متعاقب آن انتقاد از سياست شوروي را گسترده‎تر کرد و حملات جمهوري
خلق چين به هيأت حاکمة کشورهاي امريکا و شوروي را با شدت بيشتري منعکس ساخت. پس از
مرگ مائوتسه تونگ و بروز دگرگونيهايي در سياست حزب کمونيست چين، آلباني روابط
صميمانة خود با جمهوري خلق چين را به گونة پيشين حفظ نکرد. حزب حاکم آلباني با
برداشتهاي خاص خود از رفاه، مذهب، ازادي زنان، آموزش و پرورش، ادبيات و هنر، با
مسائل اجتماعي ـ اقتصادي فراواني روبروست (پولو، 276-288).
ب ـ خصوصيات جمعيتي: حدود 98 ? از جمعيت کشور را آلبانياييها تشکيل مي‎دهند.
اقليتها عبارتند از يونانيها، مقدونيها و اهالي مونته نِگرو که عمدتاً در نواحي
مرزي سکونت دارند (آمار جهاني، 56). جمعيت آلباني از نظر نحوة پراکندگي پراکندگي
بسيار ناهمگون است: مراکز عمدة مسکوني در نواحي جلگه‎اي مرکزي و بخشهاي ساحلي کشور
قرار دارد. در بخشهاي کوهستاني شمالي تنها زندگيِ مبتني بر شباني وجود دارد (له
مان، 275). در اين نواحي، ايليرياييها توانسته‎اند به صورت قومي دست نخورده باقي
بمانند. در بخشهاي جنوبي‎تر اين ناحيه مرديتها و سپس گِگها زندگي مي‎کنند. باوجود
تسلط کمونيسم بر آلباني، در اين نواحي هنوز روابط مردم براساس مناسبات سنتي استوار
است (همانجا). اين نواحي نسبت به ساير نواحي کشور از درآمد سرانة کمتري برخوردار
است (هوفمن، 182).
جمعيت آلباني در آغاز دهة 1960م، 6/1 ميليون نفر بود (له مان، 275) که در 1982م به
86/2 ميليون نفر رسيد. جمعيت نسبي اين کشور باتوجه به آمار 1979م (59/2 ميليون نفر)
99 نفر در کمـ 2 بود. در اين سال 35 ? جمعيت در شهرها زندگي مي‎کردند و حدود 39 ?
کمتر از 15 سال داشتند. رشد سالانة جمعيت آلباني در 1970-1978م، 5/2 ? بود (آمار
جهاني، 56). اين ضريب در 1971م، 8/2 ? بود که بالاترين ميزان رشد سالانه در اروپا
را نشان مي‎داد (هوفمن، 3969. آلباني برخلاف تمام کشورهاي اروپايي شرقي داراي ميزان
رشد طبيعي بالايي است (کول، 282). عمر متوسط در آلباني 68 سال است. مصرف کالري در
اين کشور 2624 واحد و مصرف سرانه پروتئين 1/76 گرم است. آلباني داراي 228-1 ميليون
نفر (1982م) جمعيت شاغل است که 59 ? آن کشاورزند (آمار جهاني، 56). شهرهاي مهم
آلباني باتوجه به ميزان جمعيت آنها (1979م) عبارتند از:
تيرانا يا تيرانه 700‘152 نفر
اسکوتاري يا اشکودِر 000‘65 نفر
دوراژو يا دورش 000‘66 نفر
والونا ، ولوره، ولونا يا ولونه 000‘61 نفر
کورچه ، کورچا يا کوريچا 000‘53 نفر
الباشان 000‘61 نفر
بِرات 000‘33 نفر
درآمد (توليد) ناخالص ملي آلباني در 1979م برابر 240‘2 ميليون دلار 0امريکا) بود که
ميزان سالانة آن 540 دلار مي‎شود (همانجا).
ج ـ زبان: زبان آلبانياييها که 98 ? از جمعيت کشور با آن صُحبت مي‎کنند، از نظر
زبان شناسي به عنوان شاخه‎اي مستقل، به زبانهاي هند و اروپايي تعلق دارد و به سبب
شباهتهاي دستوري و نحوي با زبانهاي همساية خود يعني رومانيايي، بلغاري و يوناني
جديد، به گروه زبانهاي بالکان تعلق مي‎گيرد. اين زبان به 2 لهجه و 2 منطقة اصلي
گويش تقسيم مي‎شود: لهجة گِگ در شمال و لهجة توسک در جنوب (هارمان، 357-358). خط
اين کشور از 1908م به لاتين تغيير يافت. زبان رسمي کشور آلباني از 1916م لهجة گِگ و
بعد از 1945م لهجة توسک بوده است (آمار جهاني، 56). علاوه بر جمعيت مقيم آلباني،
مهاجرين آلبانيايي در کشورهاي يوگسلاوي، يونان، روماني، بلغارستان، ايتالياي جنوبي،
اوکراين و ترکيه ـ که عده‎اي از ايشان در زمان استيلاي ترکان دست به مهاجرت زده‎اند
(ووسينيچ، 61) ـ نيز به اين زبان صحبت مي‎کنند (هارمان، 357).
د ـ مذهب: اتحاد ملي در آلباني پيوسته در طول زمان مانع از برخوردهاي ناشي از
اختلافات مذهبي بوده است. از اين‎رو اسلام و مسيحيت سالها د کنار يکديگر در ميان
مردم رواج داشته است. با وجود کمبود اطلاعات مي‎توان گفت، انتشار اسلام در آلباني
بدون هيچگونه تحميل خارجي صورت گرفته و به تدريج، زياد و از سوي مردم پذيرفته شده
است (آرنولد، 128-129).
ترکان عثماني در دورة استيلاي خود، بسياري از مردم سرزمينهاي آسيايي را به بالکان
انتقال دادند (ووسينيچ، 61)، ازجمله در زمان مقاومت اسکندربيگ گروههاي ترکمن که از
آسياي صغير آمده بودند در بخشهايي از آلباني استقرار يافتند، که ضمن اختلاط با
جمعيت آلبانيايي، پاية اوليه جمعيت مسلمان اين کشور را بنا نهادند (گرونه باوم،
55). از سوي ديگر بَکتاشيها که ظاهراً همراه سپاه سلطان مراد دوم و سلطان بايزيد
براي تبليغ اسلام در ميان ترکان ساکن اين کشور و نيز آلبانياييها به اين سرزمين
رفته بودند، در گسترش اسلام در آلباني بي‎تأثير نبوده‎اند (کينگزلي، 70-71). در سدة
9ق/15م ابتدا بزرگان آلباني به اسلام روي آوردند، اما توده‎هاي مردم همچنان ارتدکس
يوناني باقي ماندند (هارمان، 361). به نظر مي‎رسد، پذيرش اسلام در آغاز بيشتر در
شهرهاي بزرگ صورت گرفته باشد (آرنولد، 129).
اسلام در سدة 10ق/16م از نظر تعداد پيروان آن افزوده شد، تا جايي که اکثريت مسيحي
آلباني در سده‎هاي بعدي در اقليت قرار گرفتند (همو، 129 به بعد).
از 1967م دولت آلباني رسماً خود را دولتي غيرمذهبي اعلام کرد. در همين سال تمامي
مسجدها و کليساها بسته شد و هرگونه فعاليت علني مذهبي موقوف گرديد. براساس حدسيات،
در آن زمان در آلباني 2/1 ميليون نفر مسلمان، 000‘200 نفر مسيحي ارتدکس و 000‘100
نفر کاتوليک زندگي مي‎کردند. به طور کلي مي‎توان گفت که 69 ? از جمعيت آلباني
مسلمان هستند که از آن ميان 54 ? اهل سنّتند. مطابق همين حدسيات 20 ? از جمعيت،
ارتدکس و بقيه کاتوليک رومي هستند 0آمار جهاني، 56). بنابراين آلباني تنها کشور
اروپائي است که اکثريت جمعيت آن مسلمان و غيرمسيحي است (له مان، 275).
هـ ـ فعاليت اقتصادي: آلباني داراي اقتصادي دولتي و متمرکز است. پس از جدايي و دوري
از اتحاد شوروي در 1961م، آلباني از جمهوري خلق چين کمکهاي اقتصادي دريافت داشت.
مهمترين فعاليت اقتصادي آلباني (از نظر تعداد شاغلين) کشاورزي است (هوفن، 161).
زمينهاي زراعي آن ح 21 ? از کل سطح کشور يعني 000‘615 هکتار است که از آن ميان
000‘380 هکتار زير کشت آبي قرار دارد (آمار جهاني، 56). در اوايل دهة 1960م،
زمينهاي زراعي تنها 10 ? سطح کشور را در بر مي‎گرفت، اما 90 ? جمعيت از طريق
کشاورزي زندگي مي‎کردند (له مان، 275-276). با خشکاندن زمينهاي باتلاقي و توسعة
شيوه‎هاي آبياري، شرايط کشت در سالهاي اخير بهبود يافته است 0هوفمن، 26). اطراف شهر
کورچه، از نظر بهره برداري زراعي، مهمترين ناحية کشور به شمار مي‎آيد (له مان،
275). مهمترين کشتهاي دائمي عبارتند از انگور و زيتون که 000‘135 هکتار زمين به آن
اختصاص دارد (آمار جهاني، 56). بيش از 85 ? زمينهاي زراعي آلباني به شکل مزارع
اشتراکي (کلخوز) اداره مي‎شود (له مان، 276).
مقدار توليد سالانة محصولات کشاورزي در آلباني (1982م) عبارت است از:
گندم 000‘530 تن ذرت 000‘270تن
تنباکو 000‘20 تن چغندر قند 000‘320تن
زيتون 000‘7 تن سيب زميني 000‘120تن
پنبه 000‘8 تن انگور 000‘22 تن
پرتغال 000‘11 تن برنج 000‘17 تن
(آمار جهاني، 56)
20 ? زمينهاي آلباني مرتع، 43 ? جنگل و 14 ? انواع زمينهاي غير زراعي را شامل
مي‎گردد. آلباني در زمينة جنگلداري ضعيف است و دو سوم از درختان قطع شده به مصرف
تهية زغال مي‎رسد.
تعداد دام در 1979م عبارت بود از:
گوسفند 000‘170‘1رأس خوک 000‘125رأس
بز 000‘670 رأس اسب، الاغ و قاطر 000‘117رأس
گاو 000‘580 رأس
(همانجا).
در سالهاي اخير، فعاليتهاي صنعتي و استخراج معادن، نسبت به کشاورزي پيشرفت بيشتري
داشته است. آلباني از نظر منابع طبيعي نسبت به وسعت و جمعيت خود، غني است: نفت،
گاز، لينييت، کروم، سنگ آهن و مس از ذخاير آن است (له مان، 276). مواد استخراجي در
1982م عبارت بودند از:
نفت 4 ميليون تن سنگ مس 000‘14تن
زغال سنگ قهوه اي 65/1 ميليون تن نيکل 000‘9 تن
(آمار جهاني، 56)
آلباني به تنهايي حدود 11 ? نياز جهاني به کروميت را تأمين مي‎کند که پس از افريقاي
جنوبي و اتحاد شوروي، جايگاه سوم را در جهان دارد (اطلس جهاني اقتصاد، 89). انواع
صنايع آلباني عبارتند از: فولاد، نساجي و پوشاک، مواد غذايي، سيمان، چوب و کاغذ و
صنايع شيميايي، در 1979م، 000‘9 تن کود شيميايي محصول واحدهاي صنعت شيميايي اين
کشور بوده است. براي توليد نيروي برق تا 50 ? از نيروي آب استفاده مي‎شود.
نيروگاههاي مهم برقي آبي بر روي رودخانه‎هاي درين و مان قرار دارند. در 1980م
مجموعاً 45/2 ميليارد کيلووات ساعت برق توليد شد که از آن ميان، 90/1 ميليارد
کيلووات ساعت، نيروي برق آبي بوده است (آمار جهاني، 56). شبکة برق سراسري، تمامي
روستاهاي کشور را زير پوشش دارد (جهان معاصر، 388).
و ـ ارتباطات و بازرگاني: به واسطة شرايط نامساعد طبيعي، شبکة راهها در الباني در
وضعي نامناسب قرار دارد. مهمترين شبکة ارتباطي جاده‎هاي زيرزميني است. به سبب وجود
باتلاقها و شورابها در قسمت ساحلي جنوب آلباني، اين منطقه براي ايجاد بندرگاه چندان
مناسب نيست و به همين علت نيز آلبانياييها در طول زمان به دريانوردي علاقه‎مند
نبوده‎اند (له مان، 274). در قسمتهاي کوهستاني شمالي راهها هنوز به صورت ابتدايي و
سنتي هستند (همو، 276).
مهمترين بندرگاه کشور، دوراژو است که بيش از 80 ? محصولات دريايي از طريق آن انتقال
مي‎يابد. فرودگاه آلباني در تيرانا قرار دارد. تجارت خارجي آلباني مي‎يابد. فرودگاه
آلباني در تيرانا قرار دارد. تجارت خارجي آلباني در دهة 1960-1970م عمدتاً با چين و
کشورهاي عضو «شوراي همکاريهاي متقابل اقتصادي» بوده است (کول، 285). مهمترين
کشورهاي طرف قرارداد آلباني عبارتند از جمهوري خلق چين، چکسلواکي، يوگسلاوي، روماني
و برخي کشورهاي بازار مشترک اروپا.
مهمترين صادرات آلباني عبارتند از کروميت، مس، تنباکو، کنسرو ميوه و سبزي، و
عمده‎ترين واردات آن شامل ماشين‎الات و وسايل نقليه، گندم، آهن و فولاد است (آمار
جهاني، 56).
در 1980م حجم واردات آلباني از کشورهاي مختلف بدين شرح بود: يوگسلاوي 20 ?، روماني
12 ?، چکسلواکي 10 ?، يونان 9 ? و ايتاليا 7 ? و حجم صادرات آن به کشورهاي طرف
قرارداد آلباني بدين قرار بود: يوگسلاوي 18 ?، ايتاليا 12 ?، عربستان سعودي 11?،
چکسلواکي 5/9 ? و روماني 8?.
حجم معاملات تجاري آلباني در 3 سال مختلف به شرح زير بوده است:
1977م (ميليون دلار) 1978م (ميليون دلار) 1980م (ميليون دلار)
واردات 134 152 317
صادرات 141 132 343
(همانجا)
ز ـ آثار تاريخي و هنري: قديم‎ترين آثار هنري موجود در کشور آلباني متعلق به هزارة
نخست ق م است (استحکامات ايليريايي از قطعات بزرگ سنگ، برنز مذاب و زينت‎الاتي که
در گورستانها به دست آمده است). آثاري از تأسيسات دفاعي، بناهاي مسکوني و
غيرمسکوني، قطعات موزائيک، سفال و غيره در نواحي يوناني‎نشين آپولونيا، ايليريا،
بوترينت ، دورس باقي‎مانده‎اند که به سدة 7ق م تعلق دارند. در اِلباشان و ديگر
شهرهاي روميِ سرزمين آلباني نيز آثاري برجاي مانده است. در آثار متعلق به سده‎هاي
ميانه، به‎ويژه کليساهاي آلباني، تأثير هنر بيزانسي کاملاً مشهود است. اين گونه
آثار را در نواحي مرکزي و جنوب آلباني مي‎توان يافت. با نفوذ اسلام در آلباني در
شهرها کاخهايي بنا گرديد که آنها را به فارسي «سراي» مي‎ناميدند. در اين شهرها
کاخهايي بنا گرديد که آنها را به فارسي «سراي» مي‎ناميدند. در اين شهرها بازارهايي
سرپوشيده نيز به سبک شرقي بنا گرديد که نمونة آن بازار سرپوشيدة بزيستن است. مساجد
الباشان، اشکودر، تيرانا و ديگر شهرها نمونه‎هاي بارزي از سبک معماري اسلامي و شرقي
در کشور آلباني به شمار مي‎روند. تا اواسط سدة 20م منازل آلباني اغلب دو اشکوبه و
سنگي بود که گاه برجهايي در کنار آنها ديده مي‎شد. علت کوتاهي منازل به‎ويژه در
مناطق کوهستاني مصون ماندن از آسيب زلزله بود.
آثار هنر نقاشي آلباني عمدتاً تحت تأثير هنر بيزانسي قرار داشت. نمونه‎هايي از اين
آثار را که متعلق به سده‎هاي 6-8ق/12-14م هستند در کليساها و ديرهاي مسيحي آن
سرزمين مي‎توان يافت. از سدة 10ق/16م اثر هنر بيزانسي در آلباني رو به ضعف نهاد و
هنر ايتاليايي عصر رنسانس جايگزين هنر بيزانسي شد و تا اوايل سدة 18م ادامه يافت.
از آن پس هنر نقاشي آلباني تقرباً در حيطة تصوير قديسان محدود ماند. در شهرهاي شمال
الباني کويهايي وجود دارند که از نظر سبک معماري چهرة قرون وسطايي خود را همچنان
حفظ کرده‎اند. از 1940م آثار نقاشي سياه قلم و مجسمه سازي به سبک رئاليسم در آلباني
رو به گسترش نهاد. نحوة تزيين پوشاک سنتي، قالي بافي، منبت کاري، لاک کاري بر روي
اشياء چوبي، گچ بري و غيره ازجملة کارهاي هنري مردم آلباني است.
قديم‎ترين اثر خطي که در آلباني برجا مانده متعلق به 876ق/1471م و مربوط به اداب
غسل تعميد است. در 963ق/1555م نخستين کتاب به زبان آلبانيايي نوشته شد که «مِشاري»
نام دارد و مؤلف آن گئون بوزوکو است. در سده‎هاي 10-11ق/16-17م آثاري پيرامون
زندگي‎نامه و دلاوريهاي اسکندربيگ قهرمان پيکار مردم آلباني با مهاجمان ترک در سدة
9ق/15م به رشتة تحرير کشيده شد. در سدة 12ق/18م ضمن کاوشهايي در الباشان و ديگر
نواحي بعضي نوشته‎هاي مذهبي به زبان و خط يوناني کشف شد. منظومه‎هايي نيز از اثار
شاعران آلباني به زبان و خط مردم اين سرزمين و در بعضي موارد به خط عربي به دست
آمده است که به سده‎هاي 12-13ق/18-19م تعلق دارد. نعيم فراشِري که در سدة 13/19م
مي‎زيست يکي از شعراي برجسته و از بنيادگذاران ادبيانت معاصر آلباني بود
(دايره‎المعارف بزرگ شوروي، چ 3، 1/390).

مآخذ: آرنولد، توماس، تاريخ گسترش اسلام، ترجمة ابوالفضل عزتي، دانشگاه تهران،
1358ش؛ آمار جهاني؛ اطلس جهاني اقتصاد؛ پاولي؛ جهان معاصر، ترجمة غلام حسين متين،
تهران، جاويدان، 1361ش؛ دايره‎المعارف بزرگ شوروي (روسي، چ 3)؛ کاليستوف، د. ب،
تاريخ روسية شوروي، ترجمة حشمت‎الله کامراني، تهران، بيگوند، 1361ش؛ ووسينيچ، وين،
تاريخ امپراتوري عثماني، ترجمة سهيل آذري، تهران، کتاب فروشي تهران، 1346ش؛ نيز:


Cole, John p., Geography of world Affairs. London, 1972; Coles, Paul, The
Ottoman Impact on Europe, London, 1968; Grünebaum, G. E. "islamischen Reiche
nach dem fall von konstantinopol", Der Islam, 1978 vol. II; Haarmann, Harald ,
Soziologie der kleinen Sprachen Europas, Hamburg, 1973, vol. I; Hoffman, George,
W. (ed), Eastern Europe, Essays in geographical problems, New York Washington,
1971; Kingsley, John. The Baktashi Order of Deruishes. London, 1937; Lehmann,
Herbert, "Europa", Harms, Erdkunde, München, 1962; Neef Ernest (ed), Das Gesicht
der Erde, Zürich Frankfurt, 1976; Pollo, Stefanaq and A. Puto, The History of
Albania from its Origins to the Present day, trans. By C. Wisemann and G. Hale.
London, 1981, (Passim); Pounds, Normann J. G., A Historical Geography of
Europe-450 B. C. A. D. 1330. Cambridge University, 1983.
عباس سعيدي

 





/ 415