شماره مقاله:390
آلْپْ تَکين، از غلامان ترک دربار سامانيان و بنيادگذار سلسله غزنوي (ح
314-359ق/926-970م). اگر سخن نظامالملک را بپذيريم که ميگويد آلپتکين به هنگام
رسيدن به مقام سپهسالاري خراسان (349ق/960م) 35 سال داشت، بايد تولد او را درحدود
314ق/926م بدانيم (ص 123) آلپتکين را هنگامي که غلام بود، احمدبناسماعيل، دومين
امير ساماني، خريد و در دربار خود نگه داشت. او به سبب کارداني و لياقتي که از خود
نشان داد، به سرعت پايگاه خويش را بالا برد. در زمان امير نوح او فردي شناخته شده
بود و ظاهراً جزو صاحبان مقامات دولتي محسوب ميگرديده (مقدسي، 2/493). در همان
زمان، فرمانرواييِ پارهاي از شهرهاي قلمرو ساماني به او سپرده شده بود. نظامي
عروضي (ص 14) درباره فرمانروايي آلپتکين در هرات، در کتاب خود مطالبي بيان داشته
که مآخذ ديگر آن را تأييد نکرده است. پس از امير نوح در زمان فرمانروايي پسرش،
عبدالملک، آلپتکين به سمت سرپرست نگهبانان دربار ساماني منصوب شد. در 345ق/956م
هنگامي که بکربنمالک ـ سپهسالار اردوي ساماني ـ به اميد گرفتند خلعت و مقام به
بخارا آمد، در موقع بار يافتن نزد عبدالملکبننوح به اتهام گرايش به آل بويه و
قرمطيان دستگير شد و در همانجا طبق طرح و قرار قبلي، آلپتکين او را بر زمين زد و
با ياري چند تن ديگر وي را کشت (گرديزي، 352؛ منهاج سراج، 210). پس از اين کار،
آلپتکين موقعيت بهتري به دست آورد به گونهاي که چون روابطش با يوسفبناسحاق،
وزير عبدالملک، که در 348ق/959م به وزارت رسيده بود، تيره گرديد، نزد امير ساماني
از او بدگويي کرد و سبب گرديد تا وزارت را از او بستانند و به ابوعلي محمدبنمحمد
بلعمي (د 363ق/974م) که مورد اعتماد آلپتکين بود، بدهند. آلپتکين در اواخر دوران
عبدالملک چون حال او را دگرگون ديد کمتر به حضور او ميرفت. در اين زمان عبدالملک
نخست فرمانروايي بلخ را به او پيشنهاد کرد، اما آلپتکين اين شغل را براي خود کوچک
دانست و بدانجا نرفت. پس سپهسالاري خراسان را که يکي از شغلهاي مهم دوران ساماني
بود، به او سپردند و ابومنصور محمدبنعبدالرزاق را که اميري ايران دوست بود، از آن
کار برکنار کردند و به فرمانروايي طوس فرستادند. آلپتکين روز 20 ذيحجه
349ق/10فوريه 961م به نيشابور مرکز فرمانروايي خود رفت. وزير او در اين هنگام
ابوعبدالله محمدبناحمد شبلي بود. آلپتکين پيش از حرکت به سوي نيشابور، با ابوعلي
بلعمي زير ساماني پيمان بست که ر دو، جانب يکديگر را نگه دارند. پس از آن ابوعلي
هيچ کاري بيمشورت با آلپتکين انجام نداد (گرديزي، 353-354). در زمان اقامت در
نيشابور، آلپتکين پيوسته هدايايي براي عبدالملک ميفرستاد. ازجمله، زماني براي او
چند اسب گسيل داشت. روزي عبدالملک به هنگام بازي چوگان از يکي از اين اسبان فرو
افتاد و بر اثر صدمهاي که ديد، در 8 شوال 350ق/20 نوامبر 961م درگذشت (نرشخي، 134؛
گرديزي، 354؛ منهاج سراج، 210). پس از عبدالملک پسر شاهِ درگذشته را براي جانشيني
عبدالملک پيشنهاد کرد. نصر بر تخت ساماني نشست، ليکن پس از يک روز، بزرگان ساماني
که با او موافقت نداشتند، وي را برکنار کردند (مقدسي، 2/493-494) و منصور در 19
شوال 350ق/1 دسامبر 961م، به جاي عبدالملک بر تخت نشست. آلپتکين چون از اين جريان
آگاه شد، رسولي فرستاد تا شايد بتواند نامههايي را که بيش از آن به ابوعلي بلعمي
در اين باره نوشته بود از ميان راه پس بگيرد، ليکن فرستاده دير رسيد و دربار ساماني
از مخالفت آلپتکين با امير تازه آگاه شد.
منصوربننوح، آلپتکين را از سپهسالاري خراسان برکنار کرد و ديگر بار ابومنصور
عبدالرزاق را به اين سمت برگماشت و او را فرمود که از حرکت آلپتکين به سوي بخارا
جلوگيري کند (گرديزي، 354-355؛ نرشخي، 134-135؛ منهاج سراج، 211؛ مستوفي، 381-382).
پس از آن منصوربننوح، رسولي نزد آلپتکين فرستاد و او را به بخارا خواست، ليکن او
زير بار نرفت و در ذيقعده 350ق/دسامبر 961م از نيشابور بيرون آمد. ابومنصور
عبدالرزاق، سپهسالار تازه خراسان، لشکري به دنبال او به طابران طوس فرستاد. اما
آلپتکين از آنجا گذشته بود، و فقط مقداري از اسباب و اموال او به تاراج رفت. پس از
آن ابومنصور خود به تعقيب آلپتکين رفت. از بخارا نيز نامهاي براي سرداران سپاه او
فرستادند و او را غاصب شناساندند. آلپتکين در اين هنگام پيشدستي کرد و لشکرگاه را
آتش زد و با 700 تن از غلامان خاص خود راه بلخ را پيش گرفت و آن شهر را به تصرف
درآورد. امير ساماني چون از اين جريان آگاهي يافت، «ببداح» را با 000‘12 سپاهي به
جنگ او فرستاد، ليکن در نبردي که ميان دو طرف درگرفت. ببداح شکست خورد و به بخارا
بازگشت (گرديزي، 355-356).
به روايت ديگر امير ساماني، اشعثبنمحمد را به تعقيب او به بلخ فرستاد. اشعث با
آلپتکين جنگيد و سرانجام وي را از بلخ بيرون راند، ولي او به غزنين رفت و به جنگ
ادامه داد تا منصور وي را امان داد، و او به خدمت، به بخارا رفت (نرشخي، 135). اما
اين روايت که آلپتکين ديگر بار به خدمت سامانيان رفته است، مورد تأييد ساير مآخذ
نيست و با حوادث زندگاني وي پس از اين تاريخ همخواني ندارد.
آلپتکين از بلخ به سوي هند رفت و چون امير ابوعلي لاويک (يا اميرانوک)، فرمانرواي
غزنين، مانع عبور او از آن شهر گرديد، وي را در 351ق/962م از شهر بيرون رانند و خود
در آنجا به فرمانروايي نشست (منهاج سراج، 226). بنابراين بايد همين سال را در حقيقت
سال بنيانگذاري پادشاهي غزنويان دانست:
بدينسان آلپتکين در غزنين به استقبال به فرمانروايي نشست و به تدريج بخشهايي از
سرزمين پهناور هند را نيز گرفت و بر قلمرو خود افزود. مالياتي که برايش ميرسيد به
000‘100 دينار و 000‘6 درهم برميآمد (ابنحوقل. 356-357). سال درگذشت او را در
مآخذ، مختلف نوشتهاند. مآخذ جديد، درگذشت او را يک سال پس از تسخير غزنين يعني
352ق/963م، حاشيه، حبيبي، 34). ليکن در مآخذ دست اول، سال درگذشت او به تصريح ياد
نشده است، گرديزي از پايان زندگي او در غزنين به اختصار ياد کرده، و عتبي (ص 20)
مرگ او را زماني اندک پس از تصرف غزنين بيان داشته است. ابنحوقل (ص 357) که سقوط
غزنين را به دست آلپتکين در 355ق/966م دانسته، از رويدادهاي حوالي آن سال و از هرج
و مرجي که غزنين و کابل را فرا گرفته و خود شاهد آن بوده، سخن گفته است. بنابراين
او نيز تلويحاً درگذشت آلپتکين را پس از سال ياد شده دانسته است. منهاج سراج (ص
226) که از مجلدات از ميان رفتة تاريخ بيهقي استفاده کرده است، ميگويد که آلپتکين
8 سال پس از آنکه غزنين را متصرف شد و زاولستان را نيز به قلمرو خود افزود، وفات
يافت. به اين قرار تاريخ درگذشت او را بايد 359ق/970م دانست.
نظامالملکآلپتکين را ستوده و فصلي از کتاب خود را به او اختصاص داده است. گرچه
بسياري از نوشتههاي او در اين باره مستند نيست ولي نشان دهنده آن است که در زمان
وي آلپتکين به تدريج بر ميزان سرمايه خود ميافزود تا زماني که روزي 30 غلام
ميخريد (ص 124). او صاحب 500 قريه در خراسان و ماوراءالنهر بود و در هر شهري کاخ و
باغ و کاروانسرا و گرمابهاي براي خود داشت (بارتولد، 511).
پس از مرگ آلپتکين فرزندش اسحاقبنآلپتکين بر جاي پدر نشست، اما پس از يک سال
ابوعلي لاويک، امير پيشين غزنين، او را از شهر بيرون کرد. اسحاق به ناگزير به بخارا
گرخت و در آنجا از منصوربننوح ساماني کمک خواست. منصور به اين شرط که او دست
نشاندگي سامانيان را بپذيرد و خطبه به نام آنان بخواند، او را ياري داد و ديگر بار
به فرمانروايي غزنين رسانيد. پس از اسحاق غزنين به دست يکي از غلامان آلپتکين به
نام بِلْکاتَکين افتاد. پس از او پري تکين يا پيري تکين يکي ديگر از غلامان بر تخت
فرمانروايي غزنين نشست و سرانجام در 27 شعبان 366ق/20 آوريل 977م سبکتکين، يکي ديگر
از غلامان ترک که داماد آلپتکين بود، به فرمانروايي غزنين رسيد. (منهاج سراج،
227). سبکتکين پادشاهي را در خاندان خود برقرار ساخت و بدين ترتيب سلسله غزنويان
بنياد نهاده شد.
مآخذ: ابنحوقل، ابوالقاسم محمد، صورةالارض، بيروت، دا مکتبةالحياة؛ بارتولد،
ولاديمير، ترکستاننامه، ترجمه کريم کشاورز، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352ش؛
بيهقي، ابوالفضل، تاريخ، به کوشش قاسم غني و علياکبر فياض، تهران، خواجو، 1362ش؛
حبيبي، عبدالحي، افغانستان، بعد از اسلام، کابل، 1357ش؛ زامباور، ادوارد ريترفون،
نسبنامه خلفا و شهرياران، ترجمه محمدجواد مکور، تهران، خيام، 1356ش؛ عتبي، ابونصر،
تاريخ يميني، ترجمه ابوالشرف ناصحبنظفر جرفادقاني، به کوشش جعفر شمار، تهران،
بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1357ش؛ گرديزي، عبدالحيبنضحاک، تاريخ، به کوشش عبدالحي
حبيبي، تهران، دنياي کتاب، 1363ش؛ مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، به کوشش عبدالحسين
نوايي، تهران، اميرکبير، 1362ش؛ مقدسي، محمدبناحمد، احسنالتقاسيم، ترجمه علينقي
منزوي، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ايران، 1361ش؛ منهاج سراج، طبقات ناصري، به
کوشش عبدالحي حبيبي، کابل، انجمن تاريخ افغانستان، 1342؛ نرشخي، محمدبنجعفر، تاريخ
بخارا، ترجمه ابونصر احمدبنمحمد قباوي، به کوشش محمدتقي مدرس رضوي، تهران، توس،
1363ش؛ نظامالملک، حسنبنعلي، سياستنامه، به کوشش محمد قزويني، تهران، زوار،
1344ش؛ نظامي عروضي، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمّد قزويني، ليدن، بريل،
1327ق/1909م.
سيدعلي آل داود