شماره مقاله:410
آلِ حَيّانِ تَغْلِبي، خانداني از محدثان بزرگ و مشهور شيعي در کوفه در سدة
2-4ق/8-10م. آل حيان به قبيلة بنبتغلب کوفه انتساب دارند. از زندگاني و شخصيت حيان
تغلبي که اين خاندان منسوب به اوست، آگاهي روشني در دست نيست جز اينکه گفته شده است
که وي در کوفه به صرافي اشتغال داشته است و از اينرو همة افراد خاندان او به
«صيرفي» شهرت يافتهاند. برخي گفتهاند فرزندان و نوادگان او نيز به طور سنتي اين
پيشه را به ارث برده بودند و علت شهرت انان به صيرفي نيز همين بوده است. اين نظر را
حديثي که از امام جعفر صادق(ع) روايت شده، و امام در آن به اسحاقبنعماربنحيان
گفته که فرزندت را از صرّافي بازدار، تأييد ميکند.
مشهورترين افراد ال حيان اينانند: 1. جعفربنحيان، 2. هذيلبنحيان، 3.
عليبنحيان، 4. عماربنحيان، 5. يونسبنعمار، 6. يوسفبنعمار، 7. قيسبنعمار،
8. اسماعيلبنعمار، 9. اسحاقبنعمار، 10. بشير (بشر)بناسماعيل، 11.
عليبناسماعيل، 12. محمدبناسحاق، 13. يعقوببناسحاق، 14. عليبنمحمد، 15.
عبدالرحمنبنبشير. بيشتر اين اشخاص از راويان موثّق و شناخته شدة شيعياند، اما در
اين خاندان کساني بيش از ديگران شهرت دارند که از اين قرارند:
1.عماربنحيان: وي از اصحاب مشهور امام جعفر صادق(ع) بوده و از آن حضرت رواياتي
بسيار در اعتقادات و اخلاق نقل کرده است. برخي از رجال شناسان اشتباهاً او را با
عمار ساباطي، که از فرزندان موسي ساباطي است، يکي دانستهاند. يکي از علل شهرت عمار
اين بوده که همة فرزندان او از محدّثان و متکلمان و از ياران نام آور امام صادق(ع)
و امام موس يکاظم(ع) بودهاند و اساساً آل حيان از طريق فرزندان عمار و نوادگان او
استمرار و شهرت يافتهاند.
2.اسحاقبنعمار: هرچند فرزندان عمار (اسماعيل، يونس، يوسف، قيس، و اسحاق) از
اعتبار و شهرت برخوردارند، و همگان براساس رواياتي که مورد استناد رجال شناسان است
به روشني از سوي امام صادق(ع) تأييد شدهاند و کسان بسياري از راويان از آنان حديث
نقل کردهاند، اسحاق از اعتبار و شهرت بيشتري برخوردار است. او رواياتي بسيار در
مسائل فقه، اخلاق و کلام نقل کرده و راويان پس از وي نيز به اعتبار صحت منقولات او،
از وي نقل حديث کردهاند. گويند که او داراي تأليفي به نام کتاب نوادر بوده است.
برخي از رجال شناسان نام و احوال اسحاقبنعماربنحيان تغلبي را با
اسحاقبنعماربنموسي ياباطيِ فطحي مذهب درآميختهاند و با اين برداشت نادرست او را
«فطحي» دانسته و اعتبار او را کاستهاند. گويا اين اشتباه بر اثر تشابه نام و نام
پدر اين دو روي داده است، وگرنه نام جد، نسبت، لقب، کينه و مذهب اين دو با يکديگر
متفاوت است. افزون بر اينها، ذکر نام برادران اسحاقبنعمار ساباطي ممتاز ميسازد.
برخي هم بر اين باورند که اساساً فردي به نام اسحاقبنعمار ساباطي وجود نداشته است
و آنچه در کتابهاي رجال آمده، دربارة اسحاقبن عمار صيرفي کوفيِ امامي است که از
وثوق و اعتماد اماميان برخوردار بوده است. اين نکته نيز درخور يادآوري است که رجال
شناساني که وجود اسحاقبنعمار ساباطي فطحي مذهب را پذيرفتهاند، او را نيز معتمد و
ثقه به شمار آوردهاند.
3.اسماعيلبنعمار: وي از اصحاب موجّه و معتبر امام صادق(ع) بوده و از آن حضرت
احاديث مختلفي نقل کرده است. برخي او را از اصحاب امام موسي کاظم(ع) نيز دانستهاند
هرچند اين شهر آشوب او را فطحي مذهب دانسته است، اما امامي و موثّق بودن وي را همة
رجال شناسان پذيرفتهاند.
4.محمدبناسحاق: وي از ديگر شخصيتهاي مشهور آل حيان است. موثق بودن وي از راههاي
مختلف بهويژه از طريق اين حديث محرز گرديده است: اسحاقبنعمار گويد هنگامي که
فرزندم محمدزاده شد امام صادق(ع) را آگاه ساختم، پس گفت: آيا او را محمد نام
ننهادي؟ گفتم آري، چنين کردم. گفت پس هرگز محمد را آزار مکن و دشنام مده. خداوند او
را نور چشم تو در زندگي، و جانشيني صالح و صادق پس از مرگ تو ساخته است. گفتم او را
به چه کاري بگمارم؟ گفت: او را از کار صرافي بازدار؛ چرا که سبب شده است که فقهاي
شيعه صرافي را از شغلهاي مکرره بشمارند.
5.يعقوببناسحاق: وي از اصحاب امام جعفر صادق(ع) و امام موسي کاظم(ع) بوده و از آن
دو امام رواياتي نقل کرده است. روايات او عمدتاً در مسائل اعتقادي و کلامي است.
6.عليبنمحمد کسايي کوفي عجلي (د 332ق/943م): او در سدة 4ق/10م ميزيسته است. از
سال تولد و زندگي او اطلاعي در دست نيست. همين اندازه گفته شده است که از راويان
موثق شيعي در دوران نخستين غيبت امام دوازدهم(ع) به شمار ميايد. ابوالقاسم
جعفربنمحمدبنقولوية قمي (د 368ق/978م) در کاملالزيارات رواياتي از وي نقل کرده
است. طوسي او را از رجالي به شمار آورده که چيزي از امامان(ع) روايت نکرده است (ص
481).
ديگر افراد آل حيان نيز همه از رجال معتبر حديث و راويان موثق شيعياند که بيشتر
آنان از امام جعفر صادق(ع) و برخي هم از امام موسي کاظم(ع) و امام رضا(ع) روايت
کردهاند.
مآخذ: آقابزرگ: طبقات اعلامالشيعهفيالقرنالرابع، بيروت، دارالکتابالعربي،
1390ق، ص 208؛ ابنبابويه قمي، حسين، من لايحضرهالفقيه، بيروت، 1401ق، 4/5، 9، 74؛
ابنحجر عسقلاني، احمدبنعلي، لسانالميزان، حيدرآباد دکن، 1330ق، 1/367؛ امين،
محسن، اعيانالشيعه، بيروت، دارالتعاريف، 1403ق، 2/92-93؛ بحرالعلوم، محمدمهدي،
رجال، تهران، مکتبهالصادق، 1363ش، 1/290-322؛ حلي، عليبنداود، کتابالرجال،
دانشگاه تهران، 1342ش، صص 52، 297؛ خوبي، ابوالقاسم، معجم رجالالحديث، بيروت،
1403ق، 11/275-276، 12/166، 251-252، 14/97، 15/69-73، 20/173-174، 225-226؛
شوشتري، نورالله، مجالسالمؤمنين، تهران، 1375ق، 1/380-381؛ طوسي، محمدبنحسن،
اختيار معرفهالرجال، به کوشش ميرداماد استرآبادي، مؤسسةال بيت، 2/705؛ غروي
حايري، محمدبنعلي، جامعالرواه، بيروت، دارالاضواء، 1403ق، 1/82-87، 100، 123،
558-559، 602، 2/360؛ قهيايي، علي، مجمعالرجال، قم، 1405، صص 17، 18، 165؛
مامقاني، محمدحسن، تنقيحالمقال، نجف، 1352ق، 1/115-117، 140-141، 171، 2/33،
78-79، 141، 270، 3/336، 343، 344؛ مدرس، محمدعلي، ريحانهالادب، تبريز، 1346ش،
8/256-257؛ نجاشي، احمدبنعلي، رجال، قم، مکتبهالداوري، صص 51-52، 256؛ نوري،
حسين، مستدرکالوسائل، تهران، المطبعهالاسلاميه، 1382ق، 3/561-562، 699.
بخش معارف