اَلآثارُ الباقِيَه عَنِ القُرُونِ الخالِيه، كتابي به زبان عربي، نوشتة ابوريحان
محمد بن احمد بيروني (362ـ440ق/972ـ 1048م) محقق، عالم هيأت، رياضيدان و هندشناس
بزرگ ايراني. موضوع اصلي كتاب عبارت است از گاهشماري و گاهشناسي ملتهاي باستاني
كه ضمن آن نكات پر ارج بسياري دربارة مسائل نجومي، جشنها و اعياد اقوام گوناگون،
مراسم فرقههاي مذهبي، گزارشي راجع به مدعيان نبوت و مطالبي بديع در تاريخ ملوك
بابل، كلده، مصر، ايران، روم و يونان مطرح شده است. بيروني اين كتاب را در
390ق/1000م يا 391ق/1001م به نام شمسالمعالي قابوس بن وشمگير زياري (د 403ق/1012م)
تأليف و به «مجلس عالي» تقديم داشته است. در منابع متأخر نام كتاب به 2 صورت ديگر
نيز آمده است: يكي الآثار الباقيه عن الفروعات الخاليه و ديگري الآثار الباقيه عن
الامم الخاليه. در دورة قاجاريه، علي قلي ميرزا اعتضادالسلطنه، وزير علوم دورة
ناصرالدين شاه (مق 1313ق/1895م) شرحي به زبان فارسي بر اين كتاب نوشته است. اين
كتاب را اكبر دانا سرشت به فارسي برگردانده و ترجمة وي به سال 1321 و 1363ش در
تهران انتشار يافته است. متن عربي كتاب را براي نخستينبار، كارل ادوارد زاخائو،
خاورشناس آلماني (1845-1930م) با مقدمهاي محققانه به سال 1878م در لايپزيك به چاپ
رسانيده، سپس آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده و با حواشي و شروح بسيار به سال
1879م در لندن منتشر ساخته است. چاپ زاخائو افتادگيهايي داشته كه بعدها توسط محققان
ديگر از نسخههاي موجود در استانبول گردآوري شده و به نام ساقطات الآثار الباقيه به
چاپ رسيده است. در ترجمة فارسي، اين «ساقطات» نيز گنجانده شده است. الآثار الباقيه
داراي پيشگفتار و 21 فصل است. بيروني در پيشگفتار پس از اهداي كتاب به قابوس
وشمگير، دربارة انگيزة نگارش آن ميگويد: «يكي از فاضلان دربارة تاريخهايي كه اقوام
گوناگون به كار ميبرند و علتهايي كه ماية اختلاف در اين مورد شده است و جشنها و
روزهاي مشهوري كه هر يك از ملتها دارند، از من پرسيد و خواست كه اين مسائل را با
بياني روشن شرح دهم تا وي از خواندن كتابهاي گوناگون و پرسش از اهل اين كتابها
بينياز گردد». بيروني سپس دربارة روش كار خود چنين توضيح ميدهد: «گوييم
نزديكترين راهي كه ما را به مقصد ميرساند، دانستن اخبار امتهاي برباد رفته و
تواريخ ملتهاي گذشته است، زيرا بيشتر اين اخبار، عادات و سنتهايي است كه از ديرباز
به جاي مانده است. اين كار صرفاً از راه استدلال عقلي ميسر نميشود، بلكه شيوة درست
آن است كه آثار اقوامي را كه اين گونه تاريخها مورد استناد آنهاست، بررسي كنيم و
آنچه را آنان مبنا ساختهاند، مبنا سازيم و پس از پيراستن خود از تعصبها، رياست
جوييها و پيروي هوي و هوس كه ماية نابودي بسياري از كسان و مانع شناخت حقيقت است،
سخنان و آراءِ آنان را در اثبات اين مقصود با يكديگر بسنجيم: آنچه را كه درست است
بپذيريم و چيزهايي را كه قابل اصلاح نيست، رها سازيم. اين بهترين راهي است كه ما را
به حقيقت ميرساند و ترديد را از ما دور ميسازد. با اينهمه، راه و روشي كه پيشنهاد
ميكنم به آساني حاصل نميشود، زيرا تاريخ ملتها اكنده از خرافاتي است كه با گذشت
زمان با آنها آميخته شده است. از سوي ديگر، عمر انسان براي شناختن تاريخ يك ملت
بسنده نيست، چه رسد به تاريخ ملتهاي جهان. از اين رو، بايد هر يك از اين اخبار را
كه مشهورتر و به ما نزديكتر است، از اهل آن بگيريم و تا آنجا كه ميتوانيم، آنها
را اصلاح كنيم و ديگر گفتههاي ايشان را به همان صورتي كه هست بگذاريم تا كار ما
رهنمودي براي جويندگان حقيقت و دوستداران حكمت باشد».
فصل اول، در بيان ماهيت شب و روز و مجموع آنها و آغاز هر يك است. بيروني در اين فصل
نخست به تعريف شب و روز و آغاز هر يك از نظر اعراب، روميان و ايرانيان ميپردازد و
سپس دربارة مبدأ شبانهروز نجومي بحث ميكند و عقيدة فقها را در مورد روز شرعي مطرح
ميسازد. فصل دوم، بيان ماهيت و مبدأ سالها و ماههاي حاصل شده از شبانهروز است.
بيروني در اين فصل تعريف سال و ماه را به دست ميدهد و اقسام كبيسهها را در سالهاي
شمسي بيان ميدارد و دربارة ملتهايي كه سالهاي شمسي و قمري دارند بحث ميكند. فصل
سوم، در باب ماهيت تاريخهاي هجري، ميلادي، رومي و جز آن، و اختلاف اقوام دربارة
انهاست. بيروني نخست مبدأ تاريخها را بررسي ميكند، سپس عقايد ملتهاي گوناگون مانند
ايرانيان و يهوديان و مسيحيان را دربارة اندازة عمر جهان ياد ميكند و بحث را به
سِفْر پنجم تورات كه به ظهور خاتم پيامبران(ص) مژده داده است، ميكشاند و از تعدد
نسخههاي تورات و تحريف و آميختگي در آن سخن ميراند، و نيز دربارة تعدد نسخههاي
انجيل و انجيل ماني و انجيلي كه آن را سلام بن عبدالله بن سلام از زبان سلمان فارسي
نگاشته، سخن ميگويد. پس از آن طوفان نوح، مسألة حدوث عالم، تاريخ بختالنصر يكم،
فيلفوس پدر اسكندر مقدوني، اسكندر ذوالقرنين اغسطس، تاريخ هجري، تاريخ يزدگردي،
تاريخ معتضدي و ديگر تاريخهاي غير مشهور را بررسي ميكند و دربارة قتيبه بن مسلم
باهلي فاتح خوارزم سخن ميراند و ميگويد: «قتيبه هر كسي را كه خط خوارزمي ميدانست
و آناني را كه از اخبار خوارزم اگاه بودند نابود ساخت؛ بدين سبب اخبار خوارزم چنان
پوشيده ماند كه پس از اسلام نميتوان آنها را باز شناخت». فصل چهارم، دربارة اختلاف
امتها در ماهيت ذوالقرنين است. مؤلف در اين فصل گفتارهاي گوناگون را ارزيابي ميكند
و در مورد نسبهاي ساختگي سخناني آموزنده ميآورد. فصل پنجم، در كيفيت ماههايي است
كه در تواريخ متقدم به كار ميرود. در اين فصل، از ماههاي ايراني، خمسة مُستَرَقه،
شيوة تعيين كبيسه در دورة ساسانيان، ماههاي مجوس خوارزم و سغد و چگونگي كبيسة انان،
ماههاي رومي و نحوة كبيسة آنها، ماههاي عبرانيان، اقسام سالهاي يهوديان، آغاز سال
مسيحيان شرق، ماههاي سال قمري، نام ماههاي اعراب دورة جاهليت و كبيسة ماههاي قمري
در دورة جاهليت گفتوگو ميشود. سپس از باور اسماعيليان كه دربارة ماههاي قمري به
ديدن هلال معتقد نيستند و براي تعيين اول ماه رمضان هر سال جدولي از روي قواعد
نجومي ساخته و آن را به سان يكي از رازهاي نبوت پنداشتهاند، انتقاد ميكند. آنگاه
وي سخن را به كتابهاي زيديان و نظر آنان در اين مورد ميكشاند. لحن گفتار او در اين
زمينه چنان است كه گرايش وي را به ايشان نشان ميدهد. فصل ششم، دربارة چگونگي
استخراج برخي تاريخها از برخي ديگر، و نيز تاريخهاي پادشاهان و مدت پادشاهي هر يك
با نگرش به اختلاف موجود در ميان مورخان است. در اين فصل مطالبي بدينگونه آمده
است: ترتيب جدول دربارة اختلاف يهوديان و مسيحيان نسبت به تاريخ آدم ابوالبشر، جدول
اسامي كساني كه از زمان خروج يهود از مصر تا بناي بيتالمقدس بر آنان حكومت
كردهاند، جدولهايي در تاريخ پادشاهان بابل و كلده، نامهاي فراعنة مصر، جدول
پادشاهي بطالسه و قياصره، نامهاي پادشاهان روم، اسامي پادشاهان قسطنطنيه، عقيدة
ايرانيان دربارة آغاز جهان و پيدايش بشر، جدول نامهاي پيشداديان و پادشاهان كياني،
جدول پادشاهان اشكاني، اختلاف در تاريخ اشكانيان و نحوة به دست آوردن مدت پادشاهي
آنان (با توجه به كتاب شاپورگان ماني، مدت فرمانروايي اشكانيان و تاريخ آغاز حكومت
ساسانيان را تعيين كرده است كه تقريباً با نظر محققان جديد هماهنگ است)، جدول
پادشاهان ساساني، جدول پادشاهان حِمْيَري، جدول پادشاهان غساني، جدول پادشاهان لخمي
حيره، جدول رويدادهاي زندگي پيامبر(ص) نامهاي خلفاي راشدين و پيروزيهايي كه در زمان
آنان حاصل شده است، نامهاي خلفاي بنياميه، اسامي خلفاي عباسي و شيوة به دست آوردن
برخي از تواريخ از برخي ديگر. فصل هفتم، در بيان ادوار و چَگونگي پيدايش ماهها و
سالها و كيفيت محاسبة كبيسه در نزد يهوديان است. ضمن اين فصل شيوة به دست آوردن
آغاز سال يهود، سخني دربارة نخستين اجتماع نيرين در سالهاي اسكندري، بحثي در تقديم
و تأخير عيد فصح و چگونگي به دست آوردن اوج خورشيد، جدول ماههاي سرياني و رومي،
شيوة پيشنهاد شده براي به دست آوردن آغاز سال هجري و تعيين آغاز ماهها مطرح
ميگردد. فصل هشتم، دربارة تاريخ مدعيان نبوت (متنبئين) و اقوامي است كه به آنان
گرويدهاند. ضمن اين فصل دربارة بوذاسف (بودا)، صابئين و حرّانيان، زرتشت و
زرتشتيان، اوستا كتاب مقدس زرتشتيان، ماني و مانويان، خروج مزدك (كه «موبد موبدان
بود»)، احوال مُسَيْلمة كذاب، بها فريد، المقنع و پايان كار او، خروج حلاج، ظهور
ابن ابي زكرياي طمامي و ابن ابي العزاقر گفتوگو ميشود. بيروني در اين قسمت با
امانت و بيطرفي، تصويري دقيق از فرقههاي ديني به دست ميدهد و عادات و رسوم و
تاريخ پيدايش آنها را بازگو ميكند. فصل نهم، مربوط به جشنهاي پارسيان (ايرانيان)
است. اين فصل شامل بحثهايي دربارة نوروز و علت پيدايش آن، نوروز بزرگ، سروش روز،
اردي بهشتگان، خردادگان،تيرگان، مردادگان، شهريورگان، مهرگان، آبانگاه، آذرگان يا
آذرجشن، بهمنگان يا بهمنجنه، جشن اسفند ارمذماه است. فصل دهم، در بيان جشنهاي
سغديان است. فصلهاي يازدهم و دوازدهم، دربارة اعيادي است كه در ماههاي اهل خوارزم
بوده است. فصل سيزدهم، دربارة روزها و ماههاي روميان است و مباحثي از اين قبيل را
فرا ميگيرد: جشنهايي كه روميان ميگرفتند، چگونگي شيرين كردن آب شور، سخني در
حقيقت نور و علت گرمي آفتاب و اشاره به گفتاري كه نويسنده در اين مورد با ابن سينا
داشته است، بيان حدود ابادي زمين، علت كاهش و افزايش آب رودها و كاريزها و چشمهها
و فوران آب از برخي چاهها. اين فصل از لحاظ اشتمال بر پارهاي دريافتهاي ويژة
بيروني كه براي زمان وي تازگي داشته، اهميت بسزا دارد. فصل چهاردهم، دربارة ماههاي
يهوديان و جشنها و روزهاي مقدس انان و اعمالي است كه بايد در ان ايام انجام داد.
فصل پانزدهم، شرح اعمالي است كه مسيحيان ملكايي در ماههاي سرياني انجام ميدهند،
نيز توضيح جشنها و روزهاي مقدس آنان، در0جات مذهبي مسيحيان، برخي از اعتقادات و
پارهاي از مطالب تاريخي مربوط به آنان. بيروني در اين فصل دربارة اشكال هندسي گلها
و شكوفهها كخه از استنباطهاي شخصي اوست، سخن ميگويد و توضيح ميدهد كه در گلها
دقايق هندسي مشهود است. فصل شانزدهم، دربارة روزة ترسايان و جشنهاي مورد اتفاق
آنهاست؛ بيان جدولهاي مربوط و پارهاي از اعتقادات مسيحيان در مورد تاريخ زندگاني
عيسي مسيح (ع). فصل هفدهم، دربارة نصاراي نسطوري و روزة آنها و جدولهاي مربوط بدان
است. فصل هجدهم، دربارة جشنهاي مجوس پيش از ظهور زرتشت و روزهها و اعياد صابيان
است. فصل نوزدهم، شرح ايامي است كه اعراب جاهلي داشتهاند. ضمن اين فصل از علت
نامگذاري، مبدأ ماههاي عربي و بازارهاي معروف آنان گفتوگو ميشود. فصل بيستم،
دربارة ايامي است كه مسلمانان دارند و شامل اين مطالب ميگردد: عاشورا و سابقة آن،
توضيح اينكه چه وقايع مهمي در هر يك از ماهها رخ داده است، و در پايان اشارهاي به
غديرخم دارد. از چگونگي بيان بيروني در مورد عاشورا و غديرخم، احتمال شيعه بودنش
ميرود. فصل بيست و يكم، در توضيح منازل قمر و طلوع و غروب آن و صور منازل ياد شده
است. اين فصل شامل مباحثي است دربارة اختلاف ميان هنديان و اعراب در تقسيم منازل
ماه، اختلاف در جهات بادها و شمار آنها، بحثي دربارة بادها، شرح مبسوط دربارة هر يك
از منازل ماه، جداولي در احوال منازل ماه و سخني در اسطرلاب. بيروني در پايان اين
فصل مسأله تسطيح كره بر سطح مستوي و ترسيم نقشههاي جغرافيايي را پيش ميكشد و
شيوهاي را كه خود ابداع كرده و آن را «اسطواني» ناميده است،توضيح ميدهد و اشاره
ميكند كه اين مسائل از ابداعات فكري خود اوست و كسي در اين زمينه بر او پيشي
نگرفته است.
مآخذ: بيروني، ابوريحان، الآثار الباقيه، به كوشش ادوارد زاخائو، لايپزيگ، 1923م، ص
4، 5، 36، 48، 67، 257، 261ـ263، 264، 298، 357؛ همو، التفهيم، به كوشش جلالالدين
همايي، تهران، بابك، 1362ش، ص 35؛ حكيميان، ابوالفتح، زندگينامة ابوريحان بيروني،
تهران، دانش، 1352ش، جم ؛ لغتنامة دهخدا؛ مدرس، محمدعلي، ريحانه الادب، تبريز،
شفق، 1346ش، 7/115؛ نامة دانشوران، قم، دارالفكر، 1379ق، 1/70، 71؛ نجفي، محمدعلي و
مهيار خليلي، انديشمند و انسان، ابوريحان بيروني. تهران، 1352ش، جم .
صمد موحد