شماره مقاله:75
آثارِ عُلْوي، يا كاينات الجَوّ، عنواني كه فلاسفة اسلامي در مورد مباحث مربوط
به پديدههاي جوّي به كار بردهاند. در نظر اين دانشمندان، آثار علوي يكي از 8 بخش
اصلي دانشهاي طبيعي است كه «باز نماينده و خبر دهنده بُوَد از حادثههايي كه در هوا
پيدا شود چون رعد و برق و باران و برف و شگفتيهايي كه بر زمين بُوَدْ چون بيرون
آمدن چشمهها و روان گشتن كاريزها و رودها از كوهها و آن چيزها كه در زمين تولد كند
مانند جوهرهايي كه آن را فلزات گويند و انواع كبريت (گوگرد) و زيبق (جيوه) و زاج و
مانند اين» (اسفرازي، 4).
زمينة اصلي اين مباحث كتاب متئورولوگيايِ ارسطوست كه توسط يحيي بن بطريق از مترجمان
دورة مأمون عباسي، از سرياني به عربي ترجمه شده است. اين كتاب از لحاظ ريشهيابي
عقايد مربوط به زمينشناسي و هواشناسي و چگونگيِِ تكوين نظريههاي مربوط به
طبيعيات، در ميان مسلمانان اهميت بسزايي دارد و از سدة 3ق/9م توجه اهل فن را به خود
برانگيخته و اينان در توضيح و يا تكميل آن كتابها نوشتهاند. از ترجمة يحيي بن
بطريق 2 نسخة معتبر در دست است: يكي در استانبول (يني جامع، 1179) و ديگري در رم
(واتيكان، آثار عبري، 378). اين ترجمه در 1967م به كوشش كازيمير پترايتيس در بيروت
به چاپ رسيده است. ابن نديم به ترجمة ديگري از كتاب الآثار العلويه اشاره ميكند كه
به وسيلة ابوالخير خمّار از سرياني به عربي انجام گرفته است (ص 323)، ولي دانسته
نيست كه مقصود او همان متئورولوگياي ارسطو بوده يا كتابي ديگر. افزون بر ترجمة متن
اصلي كتاب ارسطو، شروح معتبر آن نيز به عربي برگردانيده شده است، از آن ميان: شرح
الامفيدورس (المپيودروس ) فيلسوف نو افلاطوني اواخر قرن 5 و اوايل قرن 6م كه نخست
توسط ابوبِشر متّي بن يونس (د 328ق/940م) و سپس به وسلة شاگردش يحيي بن عدي (د
363ق/974م) از سرياني به عربي ترجمه شده است (ابن نديم، 311؛ صفا، 83، 96). نيز شرح
اسكندر افروديسي از فلاسفة مَشّائي اواخر سدة 2 و اوايل سدة 3م كه به وسيلة يحيي بن
عدي از سرياني به عربي درآمده است. كتاب الآثار العلويه يا متئورولوگياي ارسطو
همواره مورد توجه فلاسفة اسلامي بوده و اينان گاهي نيز به سنت مشائيان شروحي بر آن
نوشتهاند، چنانكه يعقوب بن اسحاق كندي در رسالة في كميه كتب ارسطو طاليس و ما
يحتاج اليه في تحصيل الفلسفه، ضمن بر شمردن كتابهاي طبيعي ارسطو (الطبيعيات)، از
كتاب متئورولوگياي او با عنوان كتاب أحداث الجو و الارض نام ميبرد: «چهارم كتاب
رويدادهاي جو و زمين است و اين همان است كه «عُلوي» خوانده ميشود. هدف او در كتاب
چهارمش روشن كردن علتهاي كون و فساد هر كاين فاسد است ميان نشيب فلك قمر تا مركز
زمين، و آنچه در جو است و آنچه در زمين و آنچه در درون زمين است» (كندي، 368، 383).
خود نيز رسايلي مانند في علل احداث الجو، في الكواكب الذّوابه و في عله الرعد و
البرق و الثلج و المطروالصواعق در اين باره نوشته است (ابن نديم، 319، 320). فارابي
شرح مستقلي بر كتاب الآثار العلويه ارسطو نوشته و رسالة ديگري به نام التأثيرات
العلويه دارد كه ظاهراً بايد مربوط به همين موضوع باشد (صفا، 183). همچنين متن
عربيِ تلخيصي را كه ابن رشد (د 595ق/1199م) از كتاب ارسطو كرده است، امروزه در دست
داريم (چاپ حيدرآباد، 1365ق/1946م). در ميان فيلسوفان اسلامي ابوعلي سينا جامعترين
پژوهش را در اين زمينه انجام داده و در كتابهاي شفا و نجات در اين باره بحثي مستوفي
كرده است. اساس بحثهاي ابن سينا در كتاب المعادن و الآثار العلويه، فن پنجم از
طبيعيات شفا، آراء ارسطوست كه آنها را با استفاده از شروح و تفاسير متقدمان و
متأخران و ديدهها و شنيدههاي خود گسترش داده و دقيقتر كرده و گاه نيز درصدد جدل
و مناقشه با مشائيان و اصلاح نظرات ايشان برآمده است. نكتة قابل توجه اين است كه
مأخذ سخنان ابن سينا در كتاب الافعال و الانفعالات، فن چهارم از طبيعيات شفا، نيز
در بيشتر موارد مقالة چهارم و بخشي از مقالة سوم رسالة الآثار العلويه ارسطوست و
چنين مينمايد كه وي مباحث كتاب ارسطو را به 2 بخش تقسيم كرده است: در يك قسمت
«خواص طبيعية ارضيه» را مطرح ساخته و آن را «الافعال و الانفعالات» ناميده، در بخش
ديگر به آنچه در درون زمين و يا ميان زمين و آسمان پديد ميآيد پرداخته و فن پنجم
طبيعيات شفا را به آن اختصاص داده و بدينترتيب كتاب المعادن و الآثار العلويه را
نوشته است (ابوعلي سينا، مقدمة ابراهيم مدكور، «ص»). ابن سينا نيز مانند بيشتر
دانشمندان اسلامي در بخش مربوط به آثار علوي از آراءِ ارسطو پيروي كرده و پديدههاي
منطقة ميان كرة زمين و فلك قمر را نتيجة فعل و انفعالات گوناگون عناصر چهارگانه
دانسته است. همچنين در بخش مربوط به كانشناسي، نظرية ارسطو را دربارة تركيب معادن
از «متصاعدات» پذيرفته و معتقد است كه معدنيات از دودها (گازها) و بخارهاي زمين
تكوين مييابد (نصر، 372، 379). ابوعلي در اين بخش از كتاب شفا مباحث مربوط به
زمينشناسي و جغرافياي طبيعي را در 2 مقاله مطرح ساخته است: يكي دربارة آنچه در
زمين پديد ميآيد و ديگري آنچه بالاي زمين رخ ميدهد. در مقالة اول كه 6 فصل دارد،
دربارة علل پديد آمدن كوهها، ابرها، منابع آبها، زلزلهها، چگونگي تكوين كانيها و
ويژگيهاي اقليمي بلاد و خط استوا و مدارات پژوهش كرده است. مقالة دوم نيز داراي 6
فصل است كه ضمن آن از باران، برف، هاله، قوسِ قزح، انواع بادها، رعد، برق، صواعق،
شهابها، ستارههاي دنبالهدار و رويدادهاي مهم طبيعي كه در عالم رخ ميدهد از قبيل
طوفانها و جز آن، سخن گفته است. برخي از نكاتي كه ابن سينا در فن پنجم طبيعيات
يادآور شده، از تجربيات و مشاهدات شخصي اوست چنانكه چگونگي هاله و قوسِ قزح را به
كمك آنچه در مناطق كوهستاني و حمامها و كوههاي ميان اَبيوَرد و طوس ديده است، توجيه
كرده است؛ يا در توضيح چگونگي پديد آمدن ابر و نزولات آسماني به مشاهدات خود در
كوههاي طبرستان و طوس استناد جسته است؛ يا از مشاهدات خود و ديگران دربارة سقوط
سنگهاي اسماني مثالهايي آورده و يا به تجربههاي مكرر خود اشاراتي دارد «اين تجربه
پس از آن بارها براي من تكرار شد» (ص 51). نكتة درخور يادآوري اين است كه هرچند
اصطلاح «آثار علوي» شامل پديدههاي جوي ميشود، ولي داشنمنداني كه بعد از ابن سينا
دست به تأليف زدهاند، از روش ابن سينا پيروي كرده و پس از آثار علوي به آثار
سُفلي، يعني مباحث مربوط به پديدههايي كه در سطح زمين و يا درون آن پديد ميآيد،
پرداختهاند و از اين رو گاهي توسعاً هر 2 بخش را به نام «آثار علوي» خواندهاند:
«به سبب آنكه مادة كانيات، چنانكه بيان كردهاند، بخاري است كه از زمين متصاعد
ميشود، و چون برآمدن از روي زمين راه نيابد و در زمين محتقن بماند، از او در زمين
اثرها پديد آيد و كانيات متولد شود مانند لعل و فيروزج و ياقوت و بلور و زر و سيم و
قلع و مس و آهن و سرب و آن جوهر كه آن را خارصيني (روي) خوانند و سيماب (جيوه) و
كبريت (گوگرد) و امثال اين. عادت چنان رفته است كه اين آثار را كه به حقيقت آثار
سُفلياند كه در زير زمين پديد ميآيند، با آثار علوي ياد كنند به حكم اتحاد مادة
جمله؛ و اين جمله را آثار علوي خوانند، اگرچه از روي حقيقت آثار علوي آن بود كه در
علو پديد آيد» (مسعودي، 65).
مآخذ: ابن نديم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمة رضا تجدد، تهران، 1350ش؛ ابوعلي
سينا، حسين بن عبدالله، الشفاء (طبيعيات)، به كوشش ابراهيم مدكور، قاهره،
1385ق/1965م، «ل»؛ اسفزاري، ابوحاتم مظفر، رسالة آثار عُلوي، ه كوشش محمدتقي مدرس
رضوي، تهران، 1356ش؛ صفا، ذبيحالله، تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي، دانشگاه
تهران، 1331ش؛ كندي، يعقوب بن اسحاق، رسائل. به كوشش محمد عبدالهادي ابوريده،
قاهره، 1369ق؛ مسعودي، شرفالدين محمد، رسالة آثار علوي، به كوشش محمدتقي
دانشپژوه، تهران، 1337ش؛ نصر، حسين، نظر متفكران اسلامي دربارة طبيعت، تهران،
خوارزمي، 1359ش.
صمد موحد