شرح ديه زوال منافع - دیه، یا، مجازات مالی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیه، یا، مجازات مالی - نسخه متنی

فاضل صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح ديه زوال منافع

1 . از بين رفتن قدرت انزال; 2 . از بين رفتن قدرت توليد مثل و بارورى; 3 . از بين رفتن لذت مقاربت .

1 . از بين رفتن قدرت انزال

اگر جنايتى موجب از بين رفتن قدرت انزال شود, يعنى كسى به كسى ضربه اى بزند و بر اثر اين ضربه بدون اينكه جاى ديگرى معيوب شود, قدرت انزال را از دست بدهد, بايد ارش پرداخت شود .

2 . از بين رفتن قدرت توليد مثل و بارورى

اگر مرد بر اثر ضربه وارد آمده از مردانگى بيفتد و قدرت آبستن كردن همسرش را از دست بدهد, يا زن بر اثر ضربه اى كه وارد آمده قدرت باردارى خود را از دست بدهد, در هر دو صورت ارش تعيين مى شود .

3 . از بين رفتن لذت مقاربت

اگر ضربه باعث شود كه مرد و يا زن ديگر نتوانند با هم مقاربت و نزديكى كنند و عمل زناشويى انجام دهند, در اين صورت ديه كامل دارد; اگر موجب شود كه شخص مصدوم نتواند از مقاربت لذت ببرد, ولى مقاربت انجام شود, در اين صورت ارش دارد .

به هر حال, جنايتى كه موجب زوال يا نقص بعضى از منافع گردد, مانند خواب رفتن و بى حس شدن بعضى از اعضاى بدن يا موجب پديد آمدن بعضى از بيماريها شود كه ديه آن معين نشده باشد, ارش دارد .

قطع آلت رجوليت يا زنانه

هرگاه آلت رجوليت از محل ختنه گاه و يا بيشتر قطع شود, ديه كامل دارد و كمتر از ختنه گاه به نسبت مساحت ختنه گاه حساب و ديه به همان نسبت اخذ مى شود .

قطع دو لبه آلت زنانه ديه كامل دارد و يك طرف, نصف ديه كامل و در كمتر از آن به نسبت, حساب و ديه اخذ مى شود .

از آنجايى كه منافع در بدن انسان ديه مقدر دارند و بر اثر جنايت, حالتهاى مختلف براى منافع پيدا مى شود كه نوع جنايت و ديه مربوط به آن متغير است; از اين رو در آن قسمتى كه منافع, عنوانهاى مشتركى دارند, جدولى تهيه و نوع جنايت و منافع از دست رفته در آن ذكر و ديه مربوط دقيقاً قيد شده است و خوانندگان محترم مى توانند به جدول مربوط مراجعه نمايند و ديه مورد نظر را تعيين كنند .

جدول ديه منافعِ اعضا در زن و مرد در قسمتهاى مشترك

عنوان عقل مرد عقل زن حس شنوايي حس شنوايي حس شنوايي حس شنواي .

دو گوش مرد دو گوش زن يك گوش مرد يك گوش ز .

از بين بردن عق .

1000 دينار 500 دينار 1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينا .

و حس به تنهايي .

اگر عقل يا حس با 1000 دينار 500 دينار 1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينار جنايتى ديگر از بين برود با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جناي .

اگر بر اثر جنايت نقصي ارش تعيين ارش تعيين درصد نقص درصد نقص درصد نقص درصد نقص در عقل يا حواس ايجاد مى شود مى شود حساب و ديه حساب و ديه حساب و ديه حساب و ديه شود بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ مى شود مى شود مى شود مى شو .

اگر عقل يا حس از بين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين رفته, قبل از دريافت ديه مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود برگرد .

اگر عقل يا حس از بين ارش دارد ارش دارد 1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينار رفته بعد از دريافت ديه و ديه مسترد و ديه مسترد ديه مسترد ديه مسترد ديه مسترد ديه مسترد برگردد مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود مى شو .

اگر مجنى عليه قبل از 1000 دينار 500 دينار 1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينار خوب شدن و دريافت ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه عقل يا حس بميرد داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود .

جدول ديه منافعِ اعضا در زن و مرد در قسمتهاى مشترك

حس بويايي حس بويايي حس بويايي حس بويايي حس چشايي صوت صو .

عنوان دو مجراي دو مجراي يك مجراي يك مجراي زن و مرد مرد ز .

بينى مرد بينى زن بينى مرد بينى ز .

از بين بردن ح .

1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينار ارش 1000 دينار 500 دينا .

به تنهايي .

اگر حس با جنايتي 1000 دينار 500 دينار 1000 دينار 250 دينار ارش 1000 دينار 500 دينار ديگر از بين برود با ديه با ديه با ديه با ديه با ديه با ديه با ديه جنايت جنايت جنايت جنايت جنايت جنايت جناي .

اگر بر اثر جنايت, ارش درصد نقص درصد نقص درصد نقص ارش ارش ارش نقصى در حواس دارد حساب و ديه حساب و ديه حساب و ديه دارد تعيين تعيين ايجاد شود بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود .

اگر حس از بين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين رفته, قبل از دريافت مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود ديه برگرد .

اگر حس از بين بايد بايد بايد بايد ارش ظاهراً ديه ظاهراً ديه رفته بعد از دريافت مصالحه مصالحه مصالحه مصالحه دارد مسترد و مسترد و ديه برگردد شود شود شود شود ارش دارد ارش دار .

اگر مجنى عليه قبل از 1000 دينار 500 دينار 250 دينار 250 دينار ارش به 1000 دينار 500 دينار خوب شدن و دريافت ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه به ورثه ديه ثابت ديه ثابت ديه حس بميرد داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود است است .

جدول ديه منافعِ اعضا در زن و مرد در قسمتهاى مشترك

عنوان بينايى دو بينايى دو بينايى يك بينايى يك گويايي گوياي .

چشم مرد چشم زن چشم مرد چشم ز .

از بين برد .

1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينار 1000 دينار 250 دينا .

حس به تنهايي .

اگر حس با جنايتي 1000 دينار 500 دينار 1000 دينار 250 دينار 1000 دينار 500 دينار ديگر از بين برود با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جنايت با ديه جناي .

اگر بر اثر جنايت, درصد نقص درصد نقص درصد نقص درصد نقص ارش تعيين ارش تعيين نقصى در حواس حساب و ديه حساب و ديه حساب و ديه حساب و ديه مى شود مى شود ايجاد شود بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ بالنسبه اخذ مى شود مى شود مى شود مى شو .

اگر حس از بين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين ارش تعيين رفته, قبل از دريافت مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود مى شود ديه برگرد .

اگر مجنى عليه قبل از ديه مسترد ديه مسترد ديه مسترد ديه مسترد ظاهراً ديه ظاهراً ديه خوب شدن و دريافت و ارش و ارش و ارش و ارش مسترد و مسترد و ديه حس بميرد دارد دارد دارد دارد ارش دارد ارش دار .

اگر حس از بين 1000 دينار 500 دينار 500 دينار 250 دينار 1000 دينار 500 دينار رفته بعد از دريافت ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه به ورثه ديه ثابت ديه برگردد داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود داده مى شود اس .

هر دينار هجده نخود شرعى طلا, يعنى 3/515 گرم طلاى مسكوك مى باشد. .

3 . ديه شجاج و جراح(1)

يعنى ديه جراحتها و شكستگى سر و صورت و ساير اندام; البته شكستگى در ساير اندام معيار ديگرى دارد كه در جاى خود بيان مى شود .

الف) حارِصَه .

ب) دامِيَه .

پ) مُـتَلاحِمَه .

ت) سِمْحاق .

ث) مُوضِحَه .

ج) هاشِمَه .

چ) مُـنَقِّلَه .

ح) مَاْمُومَه .

خ) دامِغَه .

/ 141