2 . پيشينه ديه - دیه، یا، مجازات مالی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیه، یا، مجازات مالی - نسخه متنی

فاضل صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 . پيشينه ديه

آنچه از بحث گذشته ـ در مورد قانون و اجراى آن در بين ملّتهاى گذشته از ابتداى زندگى خانوادگى كه به صورت اجتماعى كوچك بود و چه از دوران قانونى اقوام و ملل پيشين ـ به دست مى آيد, اين است كه در تمام قرون و اعصار بين همه ملتها مسأله ديه مطرح بوده و به صورتهاى گوناگون و مختلف عمل مى شده است و پيامبران خدا نيز به آن حكم مى كردند و اين تنها به اسلام و حكومتهاى اسلامى مربوط نيست, بلكه فطرت پاك انسان به اين اصل الهى و فطرى معتقد است, خواه مسلمان و در خط دين باشد يا نباشد, با كم و كاست و مقدار و انواع مختلف به چنين امرى حكم مى كند .

وقتى تاريخ اقوام گذشته را ورق مى زنيم, موارد زيادى از احكام صادره درباره ديه را ملاحظه مى كنيم; مثلاً, داوود پيامبر به ديه حكم مى كرد. قبل از اسلام در عصر عبدالمطلب مسأله ديه مطرح بود و قبل از او نيز بين فرزندان ابراهيم و… بدان عمل مى شد و براى اينكه مسأله قدرى واضحتر شود, مواردى را ذيلاً ذكر مى كنيم .

روزى على(ع) وارد مسجد شد, ديد جوانى نزد او آمده و گريه مى كند و از قضاوت شكايت دارد. حضرت جريان را از جوان سؤال كرد و نحوه حكم قاضى (شريح) را پرسيد, آنگاه فرمود: امروز آن گونه قضاوت خواهم كرد كه داوود پيامبر(ع) قضاوت نمود (البته جريان قضاوت على(ع) با جوان را نقل نمى كنيم). شريح سؤال كرد: يا على(ع) داوود پيامبر(ع) چگونه قضاوت نمود؟ حضرت فرمود: داوود پيامبر(ع) با جمعى از كودكان برخورد كرد كه مشغول بازى بودند و يكى را به نام مات الدين (يعنى دين و آيين مُرد) صدا مى زدند. داوود(ع) آن كودك را پيش خواند و فرمود: نامت چيست؟ گفت: مات الدين. از او پرسيد: چه كسى تو را به اين نام ناميده است؟ گفت: مادرم. داوود(ع) نزد مادرش رفت و علت را پرسيد. گفت: نامش را پدرش گذاشته است. فرمود: به چه دليل؟ زن گفت: پدرش با جمعى به سفر رفت و در آن وقت, من حامله بودم. پس از مدتى همه همسفران شوهرم بازگشتند و گفتند: شوهرت فوت كرده است. پرسيدم: مالش چه شد؟ گفتند: مالى نداشت .

از آنها پرسيدم: وصيتى نكرد؟ گفتند: چرا, گفت: همسرم حامله است, به او بگوييد: پس از به دنيا آمدن فرزندم چه دختر و چه پسر نامش را مات الدين بگذارد. داوود(ع) به آن زن فرمود: آنها را مى شناسى؟ گفت: بلى, آنها زنده هستند. زن آنها را به داوود معرفى كرد و آنها را به همان نحو كه من محاكمه كردم, محاكمه كرد و آنها اقرار كردند كه او را كشته و مالش را گرفته اند. حضرت داوود مال آن مرد را با خونبهاى او از آنها گرفت و به زنش تحويل داد و فرمود: اسم فرزندت را عوض كن و بگذار عاش الدين (دين زنده شده)(1) .

در ترجمه مقاله دارِست فرانسوى كه درباره حقوق اسلام نوشته شده, آمده است: پيش از اسلام, مجازات قتل به وسيله اولياى مقتول تا پنج نسل اجرا مى شد و به همين جهت, هميشه قتل به جنگهاى خانوادگى متمادى منتهى مى شد كه ممكن بود بالاخره با پرداخت خونبها (ديه) قرارداد متاركه بين خانواده ها امضا شود و خونبها در اول, ده شتر كه در قرن پيش از اسلام به صد شتر رسيد. اولين قدم در تمدن اين است كه مجازات اجتماعى جانشين انتقام شخص شود و نظم جاى هرج و مرج را بگيرد و اين اقدام در حقوق اسلام انجام شد… و مجازات قتل عمد اعدام است, ولى وراث مى توانند از آن صرف نظر كنند و ديه بگيرند و ديه در جراحتها حسابى دارد كه از ديه مقرر در حقوق ژرمنها ساده تر است(1) .

قبل از اسلام مسأله ديه مطرح بوده, ولى نه به صورت كنونى بلكه ديه هر انسان تقريباً ده شتر بوده و شمه اى از آنچه كه در مور نذر عبدالمطلب نقل شده از كتاب منتهى الآمال نقل مى كنيم كه گوياى واقعيتى در قبل از اسلام مى باشد. در صفحه هفت منتهى الآمال آمده است .

وقتى عبدالمطلب چاه زمزم را حفر مى كرد, قريش با او به منازعه پرداختند. او با خداى خود عهد كرد كه اگر خدا به او ده پسر بدهد تا در چنين كارهايى از او حمايت بكنند, يكى از آنها را در راه خدا قربانى كند .

با تولد عبداللّه, مقدمه عمل كردن به نذر آماده شد. عبدالمطلب همه فرزندان خود را جمع كرد و درباره نذر خود صحبت كرد. همه فرزندانش رضايت دادند و قرعه گرفتند, قرعه به نام عبدالله افتاد. عبدالمطلب او را به قربانگاه برد و مردم را جمع كرد. برادران عبدالله و جماعتى از قريش ممانعت كردند, گفتند تا جاى عذر باقى است نمى گذاريم عبدالله قربانى شود; ناچار عبدالمطلب را راضى كردند, به پيش زنى در مدينه بروند تا مشكل او را حل كند. ماجرا را براى او تعريف كردند. او در جواب اعلام كرد: در ميان شما ديه مرد چه چيز است؟ گفتند: ده شتر. گفت: بين عبدالله و ده شتر قرعه بزنيد, اگر به نام شتر افتاد, شتر را قربانى كنيد و اگر به نام عبدالله افتاد به شتران بيفزاييد تا قرعه به نام شتر افتد. آنها بين عبداللّه و شتر قرعه گرفتند, قرعه به نام عبدالله درآمد, ده ده بر شتر افزودند تا به صد شتر رسيد آنگاه قرعه به نام شتر افتاد و به اين راضى شدند كه صدشتر قربانى كنند. عبدالمطلب چند بار قرعه گرفت, قرعه به نام شتر افتاد و به قربانى كردن شترها قانع شد .

از آن تاريخ به بعد صد شتر ديه انسان تلقى مى شد و گاو و گوسفند نيز به عنوان ديه انتخاب مى شد .

بعد از ظهور اسلام نيز همين مقدار به عنوان ديه مورد تأييد شرع مقدس قرار گرفت, ولى انواع ديگرى به آن افزوده شد, يعنى علاوه بر شتر, طلا و نقره براى پرداخت ديه مورد استفاده قرار گرفتند و جانى مخير به انتخاب اين موارد ديه است .

در مورد پرداخت و اقلام ديگر به عنوان ديه در لغت نامه دهخدا (به نقل از دائرة المعارف فارسى) آمده است كه .

در قوانين ابتدايى و قرون وسطايى نيز غرامتى بوده است كه تبهكار يا خانواده او براى جلوگيرى از قصاص به مجنى عليه يا خانواده او مى پرداخته است. ميزان ديه در اوايل برطبق تراضى طرفين معين مى شد, ولى بعدها قوانين براى اين منظور در كار آمد و اين امر از نظر تاريخى مبين تحول از مرحله انتقام كشى و قصاص شخصى به مرحله اى است كه اگر كسى به حقوق افراد و خانواده آنها تجاوز مى كرد, مستحق مجازات شناخته مى شد و مجازات او از دست افراد و خانواده ها خارج مى شد و به منظور حفظ نظم جامعه, مجازات او بر عهده دولت قرار مى گرفت. يكى از اقسام ديه, ورگيلد (Vergild) بهاى انسان بوده است و آن مبلغى بوده كه قاتل به خانواده مقتول مى پرداخته است و به علاوه در موردى كه مقتول از اتباع فرمانروا يا از رعاياى خاندان ارباب و فئودال بوده, ورگيلد به فرمانروا يا ارباب نيز پرداخت مى شد; پرداخت ورگيلد در همه فرهنگهاى ژرمنى, از جمله در دوره انگلوساكسونها در انگلستان وجود داشته و در بسيارى از ممالك ديگر نيز رايج بوده اس .

در كتاب (سير قانون در دادگسترى) درباره قانون و اجراى آن, مطالب مفصلى دارد, از جمله در يك قسمت آن آمده است: از قبل از حمله اسكندر در زمان هخامنشيان, مغان و پيشوايان مذهبى, مجرى قانون و دادگسترى بودند, اما اهريمن بدكار اسكندر شرير را وادار كرد تا كتابهاى قانون را بسوزاند. اسكندر بخردان را نابود كرد, قانون دانان و دانشمندان كشور ايران را كشت و ميان بزرگان بذر كينه و نفاق پاشيد .

تيكولاوس (از شهر دمشق) نوشته كوروش (دادگرى و راستى) را از مغان آموخت; همچنين صدور حكم و قضاوت در محاكمات با مغان بوده اس .

در عهد هخامنشى نيز مسأله قانون و قضاوت مطرح بود… دانشمندان كه آثار متعدد باقيمانده از عهد داريوش را در بيستون, تخت جمشيد, شوش و غيره, مورد دقت قرار دادند, وجوه تشابهى بين فرمانهاى او و قوانين حمورابى يافتند كه اين قوانين مبناى كارمشاوران داريوش بود .

ويل دورانت فهرست كوچكى از جرايم و كيفرها را ذكر مى كند: بزه هاى كوچك را با شلاق زدن از ده تا دويست ضربه كيفر مى دادند; هر كس ديگرى را به خطا مى كشت, مجازاتش نود ضربه شلاق بود و گناه بزرگتر را با داغ و ناقص كردن عضو يا بريدن دست و كندن چشم و به زندان افكندن و كشتن مجازات مى كردند .

در كتاب سير قانون و دادگسترى در ايران(1) آمده است كه .

انواع كيفر: تا قبل از اعلام مشروطيت در ايران, متنفذان و اربابان قدرت بدون مراجعه به محاكمه شرعى يا عرفى مقصران را كيفر مى دادند; اعتماد السلطنه نمونه اى چند از مظالم آن ايام را ذكر مى كند. وى كه خود را مردى دانشمند و جهان ديده مى داند, باغبان باشى اقدسيه را براى گناهى كوچك, پانصد شلاق مى زند و اخراجش مى كند .

در ادامه آمده است: ناصرالدين شاه هنگام رفتن به سلطنت آباد با سروصداى مردم مواجه شد. (جمعى زن و بچه خاك بر سر كرده, آه و ناله مى نمودند. معلوم شد امپراتور به اميرآباد ملكى خود رفته بودند. رعيتى از رعاياى(اراج) خلافى كرده كه منافى عفت رأى اميرآخور بود, او را به دست خود به قدرى زده بود كه قريب مردن بود. شاه برآشفت و فحش زيادى داد… روز بعد از مهديقلى خان ميرآخور 210 تومان ديه شخص مضروب ديروز را گرفتند. اعلى حضرت همايون از علوّ همت كه دارند پنجاه تومان به مضروب دادند و 160 تومان خود نوش جان فرمودند). در كشورهاى غربى نيز اين گونه مشكلات وجود داشت .

در صفحه 280 همين كتاب به نقل از تاريخ تمدن ويل دورانت آمده: سازمان قضايى و وضع دستگاههاى قضايى و پليسى اروپا تا قرن هيجدهم فرق زيادى با ممالك شرقى نداشت, كيفرهاى شديد تا پايان قرن هفدهم در اروپا نيز رايج بود. كشور فرانسه در عصر لوئى چهاردهم سرآمد كشورهاى اروپايى بود, در مورد بزهكاران روشى شقاوت آميز داشت .

/ 141