سيماى پرهيزكاران - نای حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نای حکمت - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيماى پرهيزكاران

«اى ابوذر!...

پرهيزكاران، سرورانند. و فقها، رهبران.

همنشينى با اهل تقوا و فقه، سبب فزونى دانش و دين است.

مؤمن، گناهش را همچون صخره اى سنگين مىبيند كه مىترسد بر سرش بيفتد و... كافر، گناه خود را همچون مگسى مىبيند كه بر بينى اش مىگذرد.

اى ابوذر!...

هرگاه خداوند، اراده نيكى به بنده اى بكند، گناهانش را هميشه پيش چشمش قرار مىدهد و هرگاه، خوبى كسى را نخواهد، گناهانش را از يادش مىبرد...» (15) (كه موفق به توبه نشود).

يكى از بزرگترين گناهان، كوچك شمردن گناه است. اين، نشانه غرور انسان است. اگر انسان نسبت به معصيتها، بى توجه باشد، موفق به توبه هم نخواهد شد. كسى كه بى توبه بميرد، در قيامت بايد پاسخگوى خطاها و نافرمانيهايش باشد.

حيف است كه وجود، در باتلاق گناه، خفه شود.

ظلم است كه هستى، به گناه آلوده گردد.

ستم بر انسان است و ناسپاسى از خدا، كه انسان «گنهكار» شود.

انسان براى طاعت آفريده شده.... نه معصيت! و براى عبادت،... نه سركشى! و براى رحمت،... نه عذاب و براى وصال... نه هجران! و براى صعود،... نه هبوط و سقوط!

گرچه گناهان را به «صغيره» و «كبيره» تقسيم كرده اند و «كبائر» را زشت تر و عذاب آن را دردناكتر از «صغائر» دانسته اند ولى... گناه، گناه است. از اين جهت كه نافرمانى است، كوچك و بزرگ ندارد. وقتى درك كنيم كه سرپيچى از فرمان چه كس شده است، آنگاه از گناه كوچك هم هراس خواهيم داشت و «گناهان صغيره» را هم ترك خواهيم كرد.

پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم در سفارش به ابوذر، ملاك را اينگونه روشن مىكند:

«اى ابوذر!... به كوچكى گناه نگاه مكن.

نگاه به عظمت كسى بنگر كه نافرمانى اش كرده اى...

اى ابوذر!...

يك انسان، حتى به خاطر گناه، از رزق محروم مىشود.

بهره مند، كسى است كه سخنش با عملش يكى باشد. و گرفتار آنكه قول و فعلش با هم ناسازگار باشد.

اى ابوذر!

آنچه به تو مربوط نمى شود و در قبال آن مسؤوليتى ندارى رهايش كن. آنچه را به تو مربوط نيست مگو و زبانت را در زندان اختيار خويش قرار بده...» (16)

(زبان سرخ، سر سبز مىدهد برباد...) و مگر كم گناهى است كه از طريق زبان انجام مىگيرد؟

دهان چون قفلى است كه اژدهاى زبان را به بند كشيده است. كليد اين قفل و درب بايد در اختيار تو باشد. هروقت خواستى سخن بگويى، آنچه را با عقل و ايمان و با شرع و خرد منطبق است بر زبان آورى.

در حديث است:

«شايسته ترين چيزى كه مستحق محبوس ساختن است «زبان» است. اگر زبان آزاد باشد هر چه بخواهد بگويد، روزى سر از غفلت برخواهيم داشت كه بارى سنگين بر دوشمان است، بارى سنگين از:

تهمت و افترا، دروغ و شايعه پراكنى، استهزاء و سخن چينى، لغويات و ياوه گويى، غيبت و اهانت، فحش و ناسزا...

آن وقت، اين جان پاك بايد زير اين همه بار ناپاكى خُرد شود و روزى پاسخگوى آن «گفته ها» و اظهارات باشد. آرى... از «گفته» هم سؤال خواهد بود. آيا بهتر نيست كه بر زبان، مهر بزنيم و با مهار تقوا، آن را كنترل كنيم




  • مزن بى تاءمل به گفتار، دم
    نكو گو، اگر دير گويى، چه غم!



  • نكو گو، اگر دير گويى، چه غم!
    نكو گو، اگر دير گويى، چه غم!



/ 49