شليك بى خشاب
دعوت ديگران به حق و معروف، وقتى مؤثر است كه دعوت كننده، خود اهل عمل باشد. به قول معروف: سخن كز دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند!عالمان بى عمل، درختان بى ثمرند و داعيان و مبلغّان و سخنورانى كه به گفته ها و دعوتهاى خويش، پايبند نيستند، هرگز در دل ديگران تاءثير نمى گذارند. دعوتى كه فقط از زبان برمى خيزد (نه از دل و عمل) تنها به گوش طرف مىرسد (نه بر دل و جان).آموزش نبوى صلّى الله عليه وآله وسلّم در اين زمينه چنين است:«اى ابوذر!...مَثَل كسى كه بدون «عمل»، دعوت مىكند، همچون كسى است كه بدون «زه»، كمان مىكشد و تير مىاندازد.» (38)كمى دقت در اين باره ضرورى است. آنچه عامل حركت تير به جلوست، فشارى است كه با كشيدن زه كمان، بر تير وارد مىشود و آن را به جلو پرتاب مىكند. هرچه زور بيشتر باشد و كمان و زه، به قوّت كشيده شود، تير بيشتر جلو مىرود. امّا كمانِ بى زه چطور؟ روشن است كه تير، در همان جا، جلوى تيرانداز مىافتد و پيشروى ندارد. در مثال جديد نيز مىتوان گفت:هرچه چاشنى يك گلوله بيشتر باشد، شدت انفجار واشتعال قوى تر است و «بُرد» گلوله هم، بيشتر.سخن و دعوت، همچون تير و گلوله است. «عمل» به مثابه خرج و چاشنى و انرژى متراكم براى پيش بردن تير و گلوله است. آنكه بى عمل، اقدام به «دعوت» مىكند، دعوت و كلامش بى تاءثير است.بشنويم اين شعر را كه:
تير سخنت به آب شليك مكن
حرف و عمل تو، چون «سلاح» است و «خشاب»
هشدار كه بى خشاب، شليك مكن.
بيهوده و بى حساب شليك مكن.
هشدار كه بى خشاب، شليك مكن.
هشدار كه بى خشاب، شليك مكن.