«اى ابوذر!...خداوند به سه نفر بر فرشتگانش مباهات مىكند و مىبالد:اوّل: مردى كه در بيان خشك، به تنهايى اذان و اقامه مىگويد، سپس به نماز مىايستد. خداوند به فرشتگان مىگويد:به بنده من بنگريد! نماز مىخواند، در حالى كه جز من كسى او را نمى بيند. هفتاد هزار فرشته فرود مىآيند و پشت سر او به نماز ايستاده، تا فرداى آن روز، برايش استغفار مىكنند.دوّم: مردى كه نيمه شب از خواب برمى خيزد و در تنهايى به نماز مىايستد و به سجده مىافتد و در حال سجده، خوابش مىبرد. خداوند به فرشتگان مىگويد: به بنده ام بنگريد؛ روحش نزد من است ولى جسدش در حال سجده است.«سوّم»: مردى كه همراه جمعى مبارز و رزمنده است. در ميدان نبرد، همراهانش مىگريزند؛ اما او يك تنه مىايستد و مىجنگد، تا به شهادت برسد...» (40)راستى كه چنين كسان، شايسته مباهات خداوندند.آنان كه در ميان غافلان، بيدارند و هشيار!در ميان فراريان گريزان، مقاومند و نستوه.آنان كه از شوق مناجات و عشق به خدا، شبها از بستر كناره مىگيرند و اهل ذكر و سجودند. رابطه شان باخدا، هميشگى و همه جايى است. در تنهايى و خلوت هم خدا را از ياد نمى برند و با ياد او، ماءنوس و دلخوش و دلگرمند.