از اينجا، سخنان پيامبر به ابوذر شروع مىشود.رسول خدا، شاگردى ممتاز و گوشى پندنيوش و قلبى آگاه را در پيش و رو به رو دارد و مىداند كه پيام و سخنش بر دل خداشناس خواهد نشست.مى داند كه نصيحت و توصيه هايش، تباه نخواهد شد و هدر نخواهد رفت.محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم و ابوذر، رو به روى هم اند. رسول خدا سخن مىگويد «ابوذر»، گوش جان را به اين چشمه سار زلال معرفت و تعليم گشوده است.پيامبر، سخن را از «خدا» آغاز مىكند:«اى ابوذر!خدا را آنگونه عبادت كن كه گويا او را مىبينى.اگر تو او را نمى بينى، او تو را مىبيند.بدان كه سرآغاز عبادت و خداپرستى، «معرفت» و «شناخت» است. او قبل از هرچيز، «اوّل» است و چيزى پيش از او نبوده است.او يكتايى است كه دوّمى ندارد.پاينده اى است كه نهايت ندارد.آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست، پديد آمده از قدرت اوست.او. «آگاه» و «توانا» است...» (2)