مقدّمه - چهل حدیث نهضت خدمت رسانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل حدیث نهضت خدمت رسانی - نسخه متنی

علی رضوانشهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدّمه

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «المُؤمنون خَدَم بَعضُهُم لِبَعضٍ...»؛ مؤمنان همگى خدمتگزار همديگرند، پرسيدند: چگونه؟ فرمود: به يكديگر فايده رسانند و سود بخشند.(1) رهبر معظم انقلاب اسلامى ايران حضرت آية الله خامنه اى (مدّ ظلّه العالى) سال 1382 را سال «نهضتِ خدمت رسانى به مردم» اعلام كردند و در پيام نوروزى خود فرمودند: ...نكته اى كه امسال اضافه مى كنم و به آن تأكيد مى ورزم، اين است كه همه مسؤولان در سه قوّه بايد نهضتى را براى خدمت رسانى به مردم شروع كنند. ..

.نهضت خدمت رسانى به مردم، يك مبارزه بزرگ و سنگين است؛ زيرا خدمت رساندن به عموم مردم، با منافع بعضى گروه هاى خاص تضادّ پيدا مى كند و اين جاست كه بايد با مبارزه و همّت و عزم راسخ وارد ميدان شد... .

همچنين سال جارى را علاوه بر خدمت رسانى، سال پاسخ گويى مسؤولان ناميدند.

روى سخن معظم له بيشتر كارگزاران نظام، مسؤولان و مديران هستند؛ زيرا در ادامه مى فرمايد: همه بايد نهضت خدمت رسانى به مردم را جدّى بگيرند، مردم اين امر را مطالبه كنند و مسؤولان به برنامه ريزىِ آن بپردازند، مجريان برنامه ها را به اجرا درآورند و كار آمدى نظام را كه دشمن با بيشترين تلاش درصدد انكارِ آن است، عيناً و به طور ملموس به مردم ثابت كنند... .

از اين اشاره، بر مى آيد خدمت رسانى كه جوهره اصلى نظام اسلامى است، امروزه جنبه هاى سياسى نيز به خود گرفته و در صورت بى توجّهى، دستاويزى براى دشمن قرار خواهد گرفت.

سخنان رهبر بزرگوار انقلاب جلوه اى از آموزه هاى دينى و ريشه در اهداف اصلى پيامبران و اوصياعليهم السلام دارد.

برگزيدگان الهى خويش را وقف خدمت به جسم و جان، دنيا و آخرت مردم كرده اند.

امام صادق عليه السلام گلچين شدگان الهى را رهپويان اين راه بهشتى مى داند: إنّ الله تعالى خَلقَ خَلْقاً مِن خَلقِه اِنتَجَبَهم لِقَضاءِ حَوائِجِ فُقَراءِ شيعَتِنا، عَلى ذلكَ الجَنّة؛ فَإن اسْتَطَعْتَ أنْ تَكونَ مِنهُم فَكُن؛(2) خداى تعالى از ميان آفريدگانش، گروه ويژه اى را خلق كرده، كه اينان را گلچين كرده است براى گره گشايى شيعيان نيازمند ما.

پاداش كارشان بهشت است و اگر تو توانستى، از اينان باش.

بر اساس اين روايت، خوبان موفّق ترند و اين جايگاه والاى خدمت رسانى را مى نمايد و گرنه طبق روايت قبل «مؤمنان همگى خدمتگزار يكديگرند».

همچنين از نوع تمجيد و تشويقهاى معصومان عليهم السلام بر مى آيد كه روحيه خدمتگزارى بايد در جان فرد فرد مسلمانان ايجاد شود، تا به عنوان بهترين عبادت، در اين ميدان گام نهند.

امام خمينى قدس سره مى فرمايد: اميدوارم خداوند به شما توفيق خدمت به مستمندان را - كه از بزرگ ترين عبادات نزد خداست - عنايت فرمايد.(3) حضرت استاد آية الله جوادى آملى در درس تفسير مى فرمود: اى كاش خداوند عمر طولانى به مرحوم محدّث قمى عنايت فرموده بود تا موفّق مى شد، درباره ارزش خدمات اجتماعى، جلد دوم مفاتيح الجنان را بنويسد.

ايشان در بُعدِ ارتباط انسان و خدا كه در نماز و دعا تجسّم مى يابد مردم را آشنا كرد ولى نوع مردم از عبادات اجتماعى - كه پر ثواب است - غافلند.

اثر حاضر در چهل حديث نهضت خدمت رسانى، يك حديث نسبتاً كوتاه و محورى، در آغاز قرار گرفته و سپس به شرح همان مضمون - با بهره گيرى از آيات و روايات - پرداخته است و براى استفاده بيشتر اهل فضل، متن عربى برخى احاديث هم آمده و داستانهاى ذيل حديث ها، بيشتر برگرفته از كتاب هاى روايى است.

مخاطب اين اثر عموم شهروندان و مديرانند.

در زمينه خدمت رسانى، كتاب ها و مقالاتى سودمند، تاكنون منتشر شده و شايسته قدردانى است.

با اين همه، هنوز هم اين موضوع تشنه پژوهش است.

از خوانندگان گرامى انتظار مى رود انتقادها و پيشنهادهاى سازنده خويش را از ما دريغ نفرمايند.

شايان ذكر است كه اين اثر به پيشنهاد «مديريت فرهنگى اداره كل روابط عمومى و بين الملل شهردارى تهران» سامان يافت.

اميدواريم ما و همه مسؤولان توفيق يابيم گامهايى كارساز و مؤثر در پيشبرد اين نهضت مقدس برداريم، باشد كه رضايت و عنايت حضرت بقية الله اعظم (ارواح مَن سِواه فداه) شامل حالمان گردد.

على رضوانشهرى تابستان 1383 جمادى الآخره 1425

فصل اوّل: جايگاه و ارزش خدمت رسانى

1- روحيه هميارى

اميرمؤمنان عليه السلام: از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: مَن قَضى لَأخيهِ المُؤْمِنِ حاجَةً كان كَمَن عَبدَاللّه دَهْرَه؛(4) هر كه براى برادر مؤمنش، مشكلى را حل كند به سان كسى است كه تمام عمرش خدا را عبادت كرده است. عبادت به جز خدمت خلق نيست به سجاده و خرقه و دَلْق نيست اين شعر ظاهرى دارد و روح و باطنى؛ اين معناى ظاهرى كه نماز و روزه و...

لازم نيست، باطل است.

زيرا اداى واجبات دينى نخستين گامِ پرستش است.

آن كه امر خدا را در نماز و روزه و...

اطاعت نمى كند در نخستين گام بندگى، كافر و بت پرست و خودپرست شده است.

از اين رو، در بازرسى پل صراط قيامت، اوّل از نماز مى پرسند.

كسانى كه به عبادت به طور كلى بى اعتنا هستند و كار خير مى كنند بايد بدانند، كار خير را بايد خدا بپذيرد و اگر نماز را سبك بشمارى و نماز رد شود، ساير تلاشها هم رد خواهد شد.

«إنْ قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و إنْ رُدَّت رُدَّ ماسِواها» اين طرز فكر در بى اساسى مثل تصوّر برخى بد حجابان است كه مى گويند: «اى بابا دل بايد پاك باشد» و ديگر دقت نمى كنند كه پاكى دل با معنويت اطاعت پيدا مى شود نه در فضاى آلوده خودسرى و بولهوسى و نافرمانى خداوند در پوشش.

كسى كه حسن و خط دوست در نظر دارد محقق است كه او حاصل بصر دارد چو خامه در ره فرمان او سر طاعت نهاده ايم مگر او به تيغ بردارد روح اين شعر مورد بحث درست است.

زيرا يكى از حكمت هاى عبادات، ورزيدگى روح و روان ما در راه خداپرستى و ايجاد روحيّه بندگى است.

عبوديت، يعنى بندگى.

كسى كه بتواند بت خودپرستى خويش را خرد كند بنده واقعى است.

در زبان عربى به جاده خاكى كه بر اثر رفت و آمد نرم و كلوخهايش خرد شده باشد «طريق مُعَبَّد» گويند.

عبادتها سنگلاخ هاى خودپرستى را در ميدان جان خرد و نرم مى كند. را ه وصول به حريم يار دو گام است.

اوّل، قدم نهادن بر خودپرستى، گام ديگر در كوى يار.

بيا و هستى حافظ ز پيش او بردار كه با وجودِ تو كس نشنود ز من، كه منم خدمت به بندگانِ خدا بهترين تير ابراهيمى بر فرق بت خودپرستى خويش است.

آتش آن نيست كه از شعله او خندد شمع آتش آن است كه در خرمن پروانه زدند اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام چنين روايت كند: «من طاف بهذا البيتِ طوافاً واحداً...»؛(5) هر كه يك بار به دور خانه كعبه طواف كند، خداوند برايش شش هزار حسنه مقرر مى فرمايد و شش هزار گناهش را ببخشايد و شش هزار درجه اش عطا فرمايد تا آن گاه كه به محل مُلْتَزَم - بين ركن حجر و باب كعبه - برسد، كه هفت باب از درهاى بهشت بر او گشايد.

پرسيدم: جانم به فدايت آيا در طواف اين همه فضيلت هست؟ فرمود: آرى، و تو را آگاه كنم از كارى پر فضيلت تر از اين.

برآوردن حاجت مسلمان برتر است از يك طواف و دو طواف و..

شمردند تا رسيد به ده طواف.(6) امام خمينى قدس سره هنگامى كه همراه دوستان طلبه خود به مشهد مقدس مشرف مى شد، دعا و زيارتشان را مختصر انجام مى داد و زودتر به منزلى كه اجاره كرده بودند، برمى گشت، منزل را آب و جارو، سماور را روشن و چايى را مهيا مى كرد و منتظر بازگشت ساير دوستان مى ماند و وقتى دوستان مى رسيدند، از آنان پذيرايى مى كرد.

يكى از طلاب مى پرسد، اين چه كارى است كه شما مى كنيد براى چاى درست كردن، دعا و زيارت را كوتاه و مختصر مى خوانيد و سريع به خانه بر مى گرديد؟ امام در پاسخ او مى گويد: «من ثواب اين آب و جارو و چاى درست كردن را كمتر از ثواب آن دعا و زيارت نمى دانم».(7)

2-خدمت و عبادت

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله: أنسَكُ النّاسِ نُسكاً، أنصَحُهُم جَيباً و أسلَمُهُم قَلباً لِجميعِ المسلِمين؛(8) عبادت كننده ترين مردم، شخصى است كه خير خواه تر و دل پاك تر باشد نسبت به تمامى مسلمانان.

توجه به مسائل اجتماعى جامعه به اندازه اى اهميت دارد كه در رديف بالاترين عبادتها قرار گرفته است و از عبادتها، پاكى دل، خشوع و خضوع در برابر پروردگار است، قلب پاك و خيرخواهى از اعماق دل نيز از بهترين عوامل سازنده انسان خواهد بود؛ به ويژه كه با كندن دندان طمع خود خواهى، مى توان در راه تهذيب نقش و صفاى دل گام نهاد. امام صادق عليه السلام: «هر مؤمنى كه در حاجت برادر خود اقدام كند و براى او خير انديشى و تلاشى نكند، به خدا و رسولش خيانت كرده است».(9) ابو بصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم مى فرمود: «هر كس از ياران ما كه يكى از برادرانش - براى حاجتى - از او كمك بجويد ولى او با تمام توان، نهايت تلاش و توان خود را به كار نگيرد يقيناً به خدا و رسولش و همچنين مؤمنان، خيانت كرده است».

پرسيدم: منظور از مؤمنان، چه كسانى هستند؟ حضرت پاسخ داد: «همه، از دوران امير المؤمنين عليه السلام تا آخرين نفرشان».(10) شهيد سعيد يكى از دوستان آية الله سعيدى - كه در زندانهاى طاغوت زير شكنجه به شهادت رسيد - مى گفت: در مسجد شهيد سعيدى، صندوق خيريه و كمك به محرومان داشتيم و همچنان تاپس از شهادت او نيز به خدمت رسانى ادامه مى داد. در همين زمينه روزى براى سركشى و بررسى فرد نيازمندى كه توصيه شده بود، رفتيم، مردى را ديديم، بر روى يك تخت چوبى نشسته و پاهايش قطع شده بود. و قتى ما را شناخت و نام شهيد سعيدى مطرح شد، سرش را به ديوار زد و گريه كرد و شاه را لعنت كرد و در بيان شرح حال خود گفت: قبلاً راننده ماشين مسافربرى بودم كه در يكى از شهرها تصادف كردم و بر اثر آن، دو پايم قطع شد.

اين خانه را حاج آقا سعيدى برايم درست كرد و زندگى مرا ايشان اداره مى كرد.

شبها آخر وقت به اين جا مى آمد و گاهى يكى دو ساعت مى نشست و با من صحبت و شوخى مى كرد .او براى ما نان و روغن مى گرفت و... .

(11) كمك رسانى مخفيانه معلّى بن خُنيس مى گويد: در يكى از شب هاى بارانى، امام صادق عليه السلام در تاريكى شب تنها از منزل بيرون آمده، به طرف «ظله بنى ساعده»(12) حركت كردند.

من هم با كمى فاصله آهسته به دنبال امام روان شدم.

ناگاه متوجه شدم چيزى از دوش امام به زمين افتاد.

در آن لحظه، آهسته صداى امام را شنيدم كه فرمود: «خدايا! آنچه را كه بر زمين افتاد به من برگردان.» جلو رفتم و سلام كردم، امام از صدايم مرا شناخت و فرمود: معلّى تو هستى؟ گفتم: بلى معلى هستم، فدايت شوم! من پس از آنكه پاسخ امام عليه السلام را دادم، دقّت كردم تا ببينم چه چيز بود كه به زمين افتاد.

ديدم مقدارى نان بر روى زمين ريخته است.

امام عليه السلام فرمود: معلى نان ها را از روى زمين جمع كن و به من بده! من آنها را جمع كردم و به امام دادم، كيسه بزرگى پر از نان بود طورى كه يك نفر به سختى مى توانست آن را به دوش بكشد. معلى مى گويد: عرض كردم: اجازه بده اين كيسه را به دوش بگيرم.

فرمود: نه! خودم به اين كار از تو سزاوارترم، ولى همراه من بيا.

امام كيسه نان را به دوش كشيد و راه افتاديم، تا به ظله بنى ساعده رسيديم.

گروهى از فقرا و بيچارگان كه منزل و مسكن نداشتند در آنجا خوابيده بودند، حتى يك نفر هم بيدار نبود.

حضرت در بالين هر كدام از آنها يك يا دو قرص نان گذاشت به طورى كه حتى يك نفر هم باقى نماند.

سپس برگشتيم.

عرض كردم: فدايت شوم! اينان كه تو در اين دل شب برايشان نان آوردى، آيا شيعه هستند و امامت شما را قبول دارند؟ امام عليه السلام فرمود: «نه! ايشان معتقد به امامت من نيستند ؛ اگر از شيعيان ما بودند بيشتر از اين رسيدگى مى كردم»!(13)

3-يارى

امام صادق عليه السلام: أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِك، وَ واسِهِم مِن مالِكَ، وارْضَ لَهم بِما تَرضى لِنَفسِك؛(14) با مردم انصاف داشته باش و از مالت با آنان مواسات كن و آنچه براى خود مى پسندى براى آنان نيز بخواه.

در فرهنگ اسلامى، يارى رسانى به همديگر را «مواسات» مى نامند و به اندازه اى اهميّت دارد كه در كتابهاى مهم ما مثل وسائل الشيعه، مستدرك الوسائل و بحار الانوار، فصلى در اهميت و ارزش هميارى گشوده و حديث هاى متعددى بيان شده است.

البته در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان عليهم السلام مشكلاتى چون خوراك و لباس، از مهم ترين مسائل زندگى به حساب مى آمده است از اين رو بيشتر حديث ها در اين باره است. و لى امروزه علاوه بر هزينه هاى جارى مثل خوراك و پوشاك، مشكلات پيچيده ترى نيز مثل اشتغال، ازدواج، مسكن و...

براى مردم وجود دارد كه در آن زمان اينها در درجه اوّل اهميت نبود. مفضّل گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: دقّت كن، آنچه استفاده كردى به برادرانت برگردان؛ زيرا «إنّ الحَسنات يُذهِبنَ السيّئات»؛(15) نيكويى بدى ها را مى برد.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: سه چيز است كه اين امّت توان انجام آن را - به طور كامل - ندارد: 1.مواسات با برادر در مال خويش؛ 2.با مردم از جانب خود انصاف دادن؛ 3.ذكر خدا در هر حال، و اين ذكر، تنها به گفتن «سبحانَ الله والحمد للّه ولا إله إلاّ الله والله أكبر» نيست بلكه اگر به چيزى برسند كه حرام شده، از خدا بترسند و از آن در گذرند.(16) راوى گويد: مردى دير نزد رسول خداصلى الله عليه وآله حاضر شد، حضرت پرسيد: چه سبب شد كه دير آمدى؟ در پاسخ گفت: اى رسول خدا برهنگى مرا بازداشت.

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: آيا همسايه اى نداشتى كه داراى دو جامه باشد و يكى را به تو عاريه دهد؟ گفت :آرى اى رسول خدا (داشت ولى نداد).

حضرت فرمود :پس او برادر تو نيست.(17) امام صادق عليه السلام به مفضّل بن عمر مى فرمايد:شيعيان ما را به دو خصلت بيازماى و هر كه داراى آن دو خصلت باشد با وى رفت وآمد و دوستى كن و گرنه از وى بپرهيز و حتماً كناره گيرى كن.

پرسيدند: آن دو خصلت چيستند؟ فرمود: «المُحافَظَةُ عَلى الصّلَواتِ فى مَواقيتِهِنّ، و المواساةُ لِلإخوان و إن كان الشى ءُ قَليلاً»(18)؛ نماز به وقت خواندن و مواسات با برادران اگر چه با چيز اندكى باشد.

يكى از همراهان امام در نجف مى گويد: ...بعضى مواقع به حضور ايشان مى رسيديم كه فلان شخص آمده و احتياج به كمك دارد.

مقدار قابل توجهى به او كمك مى كردند، بعد متوجه مى شديم آن شخص بسيار محتاج بوده است.

در اين مورد يكى از افراد اظهار داشت: من پيش هر كسى مى رفتم مقدار مختصرى كمك مى كردند، ولى وقتى پيش امام آمدم با اين كه مرا نمى شناخت ؛ اما با اين كمك، زندگى مرا خريد و فرزندانم را از مرگ نجات داد.

هنگامى كه براى حرم يا كار ديگر از خانه خارج مى شد و نيز وقتى باز مى گشت گاهى مى فرمود: آقاى فلانى شما براى فلان شخص يك عبا بخريد.

در خيابان و حرم مواظب بودند كه اگر طلبه اى وضع خوبى ندارد فورى دستور مى داد كه براى او عبا بخرند!(19) عرضه گندم ارزان، به وقت گرانى امام صادق عليه السلام به معتب (مسؤول خرج خانه خود) فرمود: معتب اجناس در حال گران شدن است، ما امسال در خانه چه مقدار خوراكى داريم؟ معتب: عرض كردم، به قدرى كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم.

- آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش! - يا بن رسول الله! گندم در مدينه ناياب است، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براى ما ميسر نخواهد شد.

- سخن همين است كه گفتم، همه گندم ها را در اختيار مردم بگذار و بفروش! معتب مى گويد: پس از آنكه گندم ها را فروختم و نتيجه را به امام اطلاع دادم، حضرت فرمود: بعد از اين، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر؛ نان خانه من از اين پس، بايد نيمى از گندم و نيمى از جو باشد و نبايد با نانى كه در حال حاضر توده مردم مصرف مى كنند تفاوت داشته باشد.

من - بحمد الله - توانايى دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهى اداره كنم، ولى اين كار را نمى كنم تا در پيشگاه الهى اقتصاد و محاسبه در زندگى را رعايت كرده باشم.(20)

4-شرط ايمان

پيامبر خداصلى الله عليه وآله از خداى تعالى نقل مى فرمايد: ما آمنَ بى مَن مات شَبعاناً و أخوه المُسلم طاوٍ؛(21) كسى كه سير بخوابد با آنكه برادر مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است.

توجه به ساير مسلمانان به قدرى اهميت دارد كه با ايمان انسان پيوند خورده كه اگر رخت بر بندد، ايمان نيز نمى ماند، و صرف اينكه نام انسان در فهرست آمار مسلمانان و در عمل بى ايمان باشد دردى را دوا نمى كند نظير گرگ صفتانى كه در قيافه آدمند ولى به قول سعدى: تو كز محنت ديگران بى غمى نشايد كه نامت نهند آدمى حضرت سجادعليه السلام مى فرمايد: «كسى كه سير بخوابد و نزدش مؤمن گرسنه اى باشد خداى عزّو جلّ گويد: «مَلائكَتى أشهِدُ كُم عَلى هذا العبد، أنّى قد أمَرتُه فَعَصانى، و أطاعَ غَيرى، وَ وَكلتُه إلى عَمَلِه، و عِزَّتى و جَلالى لا غَفَرتُ لَهُ أبداً»؛ فرشتگانم! درباره اين بنده شما را شاهد و گواه مى گيرم، به راستى كه به او دستور دادم و نافرمانى ام كرد و از ديگرى اطاعت كرد، و او را به خودش وانهادم [به او كمك نمى كنم ] به عزت و جلالم سوگند هيچ گاه او را نمى آمرزم.(22) امام على عليه السلام: «مِن السّعادَةِ التوفيقُ لِصالِح الأعمال»(23)؛ توفيق كارهاى شايسته و نيكو، از سعادت و خوشبختى است.

مصطفى منفلوطى - نويسنده مصرى - مى گويد:روزى شخص ژوليده و پريشان حالى را ديدم، دست بر شكم نهاده و از گرسنگى گريه مى كرد.

چند قدم پيش تر رفتم، فرد ديگرى را ديدم كه خميده، دست بر شكم نهاده و مى ناليد. پرسيدم: چه شده است؟ ديدم از پرخورى و فشار و درد معده ناراحت است.

آرى، با نهايت تأسف كم نيستند كسانى كه از مصرف زياد مواد غذايى به گونه اى در رنجند: چربى خون، اوره، چاقى مفرط و...

دارند و در كنارشان فرزندان فقرا فقط منظره ميوه ها و شيرينى ها را مى بينند و بوى غذاها را استشمام مى كنند. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: «لَيسَ بِمؤمنٍ مَن باتَ شبعان و جارُه طاوياً»(24)؛ كسى كه سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد مؤمن نيست.

عتاب استاد سيد جواد عاملى، فقيه معروف - صاحب كتاب مفتاح الكرامه - شب مشغول صرف شام بود كه صداى در را شنيد. و قتى كه فهميد پيشخدمت استادش سيد مهدى بحرالعلوم، دم در است با عجله به طرف او دويد.

پيشخدمت گفت: حضرت استاد، شما را الآن احضار كرده است، شام جلو ايشان حاضر است اما دست به سفره نخواهد برد تا شما برويد.

جاى معطلى نبود.

سيد جواد بدون فوت وقت و با شتاب تمام به خانه سيد بحرالعلوم رفت، تا چشم استاد به سيد جواد افتاد، با خشم و تغيّر بى سابقه اى گفت: سيد جواد! از خدا نمى ترسى، از خدا شرم ندارى؟! سيد جواد غرق حيرت شد كه چه شده و چه حادثه اى رخ داده، تا كنون سابقه نداشته اين چنين مورد عتاب قرار بگيرد، هر چه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممكن نشد، ناچار پرسيد: ممكن است حضرت استاد بفرمايند تقصير اين جانب چه بوده است؟ هفت شبانه روز است همسايه ات و عائله اش گندم و برنج گيرشان نيامده، در اين مدت، از بقال سر كوچه خرماى زاهدى نسيه كرده و با آن به سر برده اند.

امروز كه رفته تا باز خرما بگيرد، قبل از آنكه اظهار كند، بقال گفته نسيه شما زياد شده است.

او هم بعد از شنيدن اين جمله خجالت كشيده تقاضاى نسيه كند، دست خالى به خانه برگشته است. و امشب خودش و عائله اش بى شام مانده اند.

- به خدا قسم، من از اين جريان بى خبر بودم، اگر مى دانستم به احوالش رسيدگى مى كردم.

- همه داد و فريادهاى من براى اين است كه تو چرا از احوال همسايه ات بى خبرى؟ چرا هفت شبانه روز، آنها به اين وضع بگذرانند و تو نفهمى؟ اگر با خبر بودى و اقدام نمى كردى كه تو اصلاً مسلمان نبودى، يهودى بودى. گفتم: مى فرماييد چه كنم؟ فرمود: پيشخدمت من، اين سينى بزرگ غذا را بر مى دارد، همراه هم تا دم در منزل آن مرد برويد؟ دم در پيشخدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش كن كه امشب باهم شام صرف كنيد.

اين پول را هم بگير و زير فرش يا بورياى خانه اش بگذار، و از اينكه درباره او كه همسايه توست كوتاهى كرده اى معذرت بخواه، مجمعه را همانجا بگذار و برگرد.

من اينجا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردى و خبر آن مرد مؤمن را برايم بياورى.

پيشخدمت سينى بزرگ غذا را كه انواع غذاهاى مطبوع در آن بود برداشت، و همراه سيد جواد روانه شد.

دم در پيشخدمت برگشت و سيد جواد پس از كسب اجازه وارد شد.

صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهى سيد جواد و خواهش او دست به سفره برد.

لقمه اى خورد و غذا را مطبوع يافت.

حس كرد كه اين غذا دست پخت عرب نيست، فوراً دست كشيد و گفت: اين غذا دست پخت عرب نيست، بنابراين از خانه شما نيامده، تا نگويى اين غذا از كجاست من دست دراز نخواهم كرد.

آن مرد خوب حدس زده بود.

غذا در خانه بحر العلوم ترتيب داده شده بود.

آنها ايرانى الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا، غذاى عرب نبود، سيد جواد هر چه اصرار كرد كه تو غذا بخور، چه كار دارى كه اين غذا در خانه كى ترتيب داده شده، آن مرد قبول نكرد و گفت: تا نگويى دست دراز نخواهم كرد.

سيد جواد چاره اى نديد، ماجرا را از اوّل تا آخر نقل كرد.

آن مرد بعد از شنيدن ماجرا غذا را تناول كرد؛ اما، سخت در شگفت مانده بود.

مى گفت: من راز خودم را به احدى نگفتم، از نزديك ترين همسايگانم پنهان داشته ام، نمى دانم سيد از كجا مطلع شده است! سرّ خداكه عارف سالك به كس نگفت در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد؟!(25) حافظ اين داستان با تفصيل بيشتر در كتاب كلمه طيبه محدّث نورى قدس سره و از قول ملا زين العابدين سلماسى - كه يكى از ياران نزديك سيد بحر العلوم قدس سره است - نقل شده است.(26)

/ 10