چشم به راه مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف - چشم به راه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشم به راه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - نسخه متنی

عبدالرضا ایزدپناه، على اکبر ذاکری، حسین مسعودی، عباس مخلصی، اسماعیل اسماعیلی، ابوالقاسم یعقوبی، سید عباس رضوی، غلامرضا جلالی، سید عباس میری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چشم به راه مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف

اماما، عاشق توييم و دوستدار دوستاران تو و خاك پاى منتظران تو، اما فسوسا كه خود، خانه دل را براى انتظار تو مهيا نساخته ايم.

اماما، با مژگان، نروبيده ايم گرد راه را، با اشك، نشسته ايم غبار دل را.

اماما، نروبيده ايم غبار گناه از دل، امّا عاشقيم، نمى دانيم اين عشق سوزان، در كجاى جانمان جاى گرفته كه بى تابمان كرده.

اماما، شرمنده ايم كه خانه دل را براى حكمرانى تو، پاك نساخته ايم.

اماما، از كاروان عاشقان تو، عقب مانده ايم، مركب راهوار نداريم كه به اين كاروان شورانگيز، دست يابيم.

اماما، راه، پيچاپيچ است و پراز گردنه هاى هراس انگيز، ما، بى پا افزار و توشه، سرگردان.

اماما، خمينى آمد و گزيد و برد و ما پس مانده ها و وازده ها، ترسيم كه هيچ گاه به آن آستان جلال راه نيابيم و غبار شويم و در هوا معلق و سرگردان، نه آرامشى، نه قرارى، نه پناهى و نه منزلى.

اماما، بيم آن داريم در عمق شب، گم شويم و گرفتار رهزنان.

اماما، مى دانيم كه خود، خود را به وادى هول انگيز بلا افكنده ايم، امّا هنوز، كورسويى از چراغ عشق، در جانمان سو سو مى زند.

اماما، دريا آشنايان، به عمق درياى عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ايم، نه چشمى كه آن همه زيبايى را ببينيم و نه اُنسى با امواج كه با آنها در آميزيم و نه پرتوى از عشق كه به جانِ حقيقت راه يابيم.

اماما، عشق، رخى نمود و جلوه اى كرد، ولى ما سرگرم بوديم و از شربت گواراى عشق، ما را بهره اى نرسيد.

اماما، نسيم عشق وزيد و ما در غفلت بوديم، اينك بى نصيبى از نسيم عشق، چگونه از اين بيابان آتشناك رهايى يابيم و جانهاى پژمرده خود را با نسيم دل انگيز صبح، شاداب كنيم.

اماما، راه دشوار است و رهزن، بسيار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل مى سوزانند و به نرمى و گرمى، راه مى بندند كه ما راه مى نمايانيم.

اماما، بوجهل ها، بسيار شده اند. همانان كه تا ديروز خَسى بودند و اسير باد، امّا اينك كه به پايمردى روح خدا، پايبند شدند و استقرار يافتند، كوس اَنَا رَجل مى زنند و پرچمى در دست گرفته اند و در كنار كاروان عظيم خمينى بزرگ ايستاده اند و مردمان را، كه چشم به افقهاى بالا دارند، به خود مى خوانند.

اماما، (بولهب) ها نيز بسيار شده اند. لهيب كينه هاشان، سركش است و سوزنده. توان ديدن هيچ زيبايى را ندارند، دوست دارند، همه چيز را خاكستر ببينند.

اماما، (حمالَةَ الحطب) ها، روزان و شبان، هيزم كشى مى كنند، تا آتشهاى كينه ها را بگيرانند و هميشه آنها را سوزنده و سركش نگهدارند.

اماما، رسوايان و ناخالصان رانده شده، ناصافان تصفيه شده، دو چهرگانِ نقاب افكنده شده، مرتجعان زمين گير شده، كژانديشان تارانده شده و... در بيغوله ها وتاريك خانه ها پناه گرفته اند و دركار غيبت مردان حاضر در صحنه هاى كارند و جهاد و به سخره گرفتن مردان راسخ در دين.

اماما، فسونگران، گروه گروه در ويرانه ها گردهم آمده اند و بر گرهها مى دمند، تا گره در كار زمينه سازان انقلاب جهانى تو اندازند و سرعت اين حركت مقدس را كُند كنند.

اماما، خدعه ها و ترفندها بسيار به كار بستند و مى بندند تا عاشقان تو را از راهى كه برگزيده اند، باز دارند و نگذارند نور حق، جلوه كند.

اماما، با اين همه، عشق به تو، چنان سوزان است و حركت آفرين كه در جلو راه مردان و زنانى كه به عشق تو مى زيند، هيچ مانعى و هيچ بازدارنده اى، تاب مقاومت ندارد، همه، مى سوزند و بر باد مى روند.

اماما، تا پيش از طلوع خورشيد 57، تصوير روشنى از حركت جهانى تو نداشتيم كه چگونه مليونها انسان، سر بر آستان تو مى سايند و به امر تو عاشقانه سر مى دهند و جگرگوشه هاى خود را تقديم مى دارند، در تو ذوب مى شوند و بسان پولاد، مقاومند، صخره وش جلوى دشمن تو صف مى بندند، زمين زير گامهايشان، به لرزه در مى آيد، در عين حال چهره هاى آرامى دارند و لبهاى خندان و دستان يتيم نواز و قلبهاى پر از مهر و صفا.

امّا، در فجر 57 و پس از طلوع خورشيد گرمابخش در بهمن سرد، به بهار خرم و شاد،كه همه آلاله ها در پاى تو مى ريزند، همه گلهاى سرخ سرخ بر تو لبخند مى زنند، همه مرغان نغمه خوان به عشق تو مى سرايند، همه چشمه ها، به عشق تو مى جوشند، گل و گياه به عشق تو جان مى گيرند و طراوت و شادابى مى يابند، ايمان آورديم.

ايمان آورديم كه (دجّال) ها رسوا مى شوند.

ايمان آورديم كه (سفيانى) ها سربه نيست مى شوند.

ايمان آورديم كه فرياد تو، نداى حيات بخش تو، مهرورزيهاى تو، كران تا به كران را در خواهد نورديد و فوج فوج، به سوى تو خواهند آمد و تو را چو نگينى در آغوش خواهند گرفت.

اماما، نسيمى از بوستان عشق تو، در اين مُلك وزيد، حيات آفريد، مردگان را زنده كرد و شورى عظيم انگيخت، اگر خدا لطف كند و تو از پرده به دَرْ آيى و پا در اين ملك گذارى و آن نسيم دل انگيز، شبان و روزان بوزد، چه خواهد شد آيا مرگ هم معنى خواهد داشت يا همه چيز و همه كس به آب حيات دست خواهند يافت و رقصان و پاى كوبان به سوى وادى ايمن، وادى بى خزان، وادى بى مرگ، ره خواهند سپرد و در آن سرزمين بى گزند، جاودانه خواهند زيست.

اماما، به عشق تو، صفحه صفحه اين صحيفه را نگاشته ايم و با اشك فراق تو آن را آراسته ايم، اميد آن داريم كه به جمع ما، از سر مهر نظر افكنى و در هنگامه ها راهمان بنمايى.

مجلّه حوزه.

/ 168