اسفراينى (قزوينى) - فگارى(5)
قاضىاحمد غفارى فگارى اسفراينى قزوينى. متخلص به فگارى. شاعر. قرن 10 ه. ق. متوفّى 975 يا 989 ه. ق.وى در عهد شاهطهماسب اول صفوى (84 - 930 ه. ق) قاضى قزوين بود و به همين علت به قزوينى نيز شهرت داشت. وى شاعرى خوشطبع و خوشصحبت بود. وى در اواخر عمر عزلت گزيد و در مشهد ساكن شد و از طرف سلطانمحمد صفوى مقررى دريافت مىداشت تا اين كه درگذشت. وى با صادقى افشار (متوفّى 1022 ه. ق، مؤلف تذكرهى مجمعالخواص) معاصر بود. در تذكرهى روز روشن، به اشتباه كتاب نگارستان و تاريخ جهانآرا (اثر احمد غفارى ثزوينى) به نام وى نوشته شده است. در تذكرهى نگارستان سخن نيز وى را سبزوارى دانسته است كه اشتباه است. آثار وى عبارتند از :براى آگاهى بيشتر، مراجعه شود به رتذكرهى روز روشن، صص 8 - 637 , منتخبالتواريخ، ج 3، ص 185 , تذكرهى آتشكدهى آذر، ص 82 , تذكرهى مجمعالخواص، صص 5 - 174 , تذكرهى هفتاقليم (جديد)، ج 2، صص 6 - 835.از اشعار اوست :
شايد كه شود ساخته كار شب هجران
به جز رقيب كه در آرزوى مرگ من است
نظر به روى نكو گر گناه خواهد بود
تو پرفريب و مرا بين كه ساده آمدهام
اى همنشين! غمى ز دلم چون نمىبرى
جهد كردم كه غمت را نگذارم بيرون
دم سپردن جان است، در چنين وقتى
چه خوش است از تو خشمى كه ز روى ناز باشد
زين پيش گريه را اثرى بود در دلش
غم من كنون كه پُرسى، نفسى بساز با من
كه فراقديدگان را غم دل، دراز باشد
اى گريه مددكار دعاهاى سحر باش
كسى ز حال من ناتوان خبر نگرفت!
چه نامهها كه به محشر سياه خواهد بود
كه دل به وعدهى وصلت نهاده، آمدهام
بارى فزون مكن به ملامت، غم دگر
تا نداند كه به غير از دل من جايى هست
براى خاطر دشمن، ز من كنار مكن
كه به عجز چون درآيم در صلح باز باشد
چندان گريستم كه در آن هم اثر نماند
كه فراقديدگان را غم دل، دراز باشد
كه فراقديدگان را غم دل، دراز باشد