آيا خسرو پرويز نامه پيامبر (ص) را پاره كرده است؟
ميدانيم پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از صلح حديبيّه نامههاي متعددي براي سران حكومتها و امپراطوريهاي مجاور جزيره العرب فرستاده و آنان را به يكتاپرستي و قبول اسلام دعوت نموده است يكي از مهمترين و قدرتمندترين پادشاهاني كه نبياكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي او نامه فرستاده و او را همچون ساير پادشاهان و فرمانروايان مجاور به ترك شرك و تسليم در برابر رسالت خويش دعوت نمود خسروپرويز از سلسله ساسانيان بوده است.هر يك از پادشاهان مزبور در برابر دعوت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ عكسالعمل خاصي نشان دادهاند برخي دعوت آن حضرت را به كلّي رد كرده و اقدام آن بزرگوار را نوعي تهديد بر عليه سلطنت خود تلقي كردند و از آن حضرت خشمگين شدهاند برخي ديگر حقانيت دعوت را درك كردند ولي به دليل ترس از رعاياي خود و يا جاهطلبيشان از اظهار تمايل نسبت به اسلام خودداري ورزيدند. ولي در ميان پادشاهان مذكور در مورد عكسالعمل خسروپرويز اختلافنظر وجود دارد.برخي معتقدند وي نامه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پاره كرد و برخي ديگر بر اين باورند پادشاه ايران نامهاي نگاشته آن را در ميان دو پارچه حرير قرار داد و مقداري مشك در ميان آن قرار داد و براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرستاد. نظر به اينكه اين موضوع اخيراً مطمح نظر برخي از محققان قرار گرفته و در مطبوعات مطرح گرديده است ما در اين مقال به نقد و بررسي آن ميپردازيم جناب آقاي ناصرپور پيرار روز يكشنبه 30 / 10 / 1380 طي مصاحبهاي با روزنامه توسعه اظهار داشتند:«همان نامهاي كه خسروپرويز پارهاش كرد؟ اين هم از آن افسانههاست و سادهترين دليل نادرستي ان اينكه اصل نامه پيامبر به خسروپرويز هنوز هم صحيح و سالم موجود و در دسترس است.»اين سخن از چند جهت قابل نقد ميباشد كه به ترتيب به آن اشاره خواهيم كرد:الف) ايشان صحّت انتساب نامه موجود را به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان يك اصل ثابت و بينياز به برهان تلقي كردهاند و بر اين مبني مسئله پاره كردن نامه را نفي كرده است و حال آنكه هنوز ثابت نشده است آنچه كه امروزه به عنوان نامه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به خسرو در دست محققان وجود دارد (مثل نامهاي كه در موزه هانري فرعون بيروت نگهداري ميشود) عيناً همان نامهاي است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي خسروپرويز فرستاده است لذا برخي از محققان در صحّت انتساب اين نامهها به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ترديد كردهاند به عنوان نمونه خانم مقدوري الحمد مؤلف كتاب ارزنده (رسم المصحف) كه توسط استاد ارجمند يعقوب جعفري تحت عنوان (رسم الخط المصحف) ترجمه گرديده در مورد اين نامهها چنين مينگارد:«در اينجا لازم است به نامههايي اشاره كنيم كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنها را پس از بازگشت از حديبيه به پادشاهان فرستاد و به قيصر روم «هرقل» و «الكسري» پادشاه فارس، «نجاشي» پادشاه حبشه، «مقوقس» پادشاه اسكندريه، منذر بن ساوي العبدي پادشاه بحرين و غير آنها نامههايي فرستاد و طي آن آنها را به اسلام دعوت نمود.»امروز در دست پژوهشگران، متنهايي وجود دارد كه گفته ميشود چهار تا از ان نامههاست (ظاهراً از ديدگاه نويسنده نامه خسروپرويز نامهاي ساختگي است لذا آن را جزء نامههايي كه در خور تأمل و توجّه براي بررسي صحت انتساب به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نميبيند لذا ميگويد: يكي نامه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مقوقس است كه نخستين بار در سال 1854 ميلادي منتشر شد و گويا اصل آن در يكي از موزههاي استانبول موجود است.
دوّم نامه فرستاده شده به منذر بن ساوي است كه اولين بار در سال 1863 ميلادي منتشر شد و گفته ميشود كه در يكي از موزههاي وين نگهداري ميشود سوّم نامه فرستاده شده به نجاشي در حبشه است كه در سال 1940 ميلادي منتشر شد و آخرين آنها نامه فرستاده شده به هرقل بزرگ دوّم است كه در اين اواخر منتشر شده است.دكتر محمد حميد الله، دو نامه مربوط به مقوقس و منذر را در مقالهاي كه پيش از اين ياد كرديم. بررسي نموده است و به تفصيل از اعتراضهاي مستشرقان به صحّت و اصالت اين نامهها، پاسخ داده... او در بحثهاي خود مانند يك دانشمند محقق، متوقف ميشود به طور قطع به صحّت اين اصول حكم نميكند... و مسئله را در انتظار نفي يا اثبات جديد، رها ميكند و اگر اين دو نامه، از اين تحقيق برخوردار بودهاند، دو نامه ديگر بهره كمتري از تحقيق بردهاند و اين نامهها همچنان در انتظار يك تحقيق فراگير و از روي خبرگي و آشنايي واسع با نوع خطوط آن دورهاند. به اضافه اينكه اصل اين نامهها به صورت آنها احتياج به بررسي آزمايشگاهي دارد و امكاناتي ميخواهد كه اين بحث از فراهم كردن آنها ناتوان است.»[1]همانگونه كه مشاهده ميكنيم اين پژوهشگر با اينكه در كتاب خود تصوير نامه منسوب به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي خسروپرويز را در كتاب خويش منتشر كرده ولي در عين حال آن را معتبر ندانسته لذا نامش را در اعداد چهار نامه منسوب به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه در خور توجّه و تحقيق ميباشند نياورده است.ب) نكته ديگري كه مسئله پاره كردن نامه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ توسط خسروپرويز را تأييد ميكند اتفاق مورخين متقدم غير از يعقوبي بر اين مطلب ميباشد[2] تنها يعقوبي آن را قول ضعيف شمرده است،[3] حضرت آيت الله احمدي ميانجي در كتاب مكاتيب الرسول اقوال را چنين جمعبندي كرده:«كسري خواست كسي نامه را برايش بخواند شخصي قرائت را آغاز كرد وقتي به اين فقره از نامه رسيد (من محمد رسول الله الي كسري عظيم فارس)[4] خسروپرويز از اينكه پيامبر نام خود را بر نام او مقدم داشت آشفت و نامه را گرفت و قبل از انكه از محتوايش مطلع گردد پاره كرد.»تعبيري كه برخي از مورخين از آن استفاده كردهاند واژه (تمزيق) است تمزيق به معني پاره كردن است، وقتي گفته ميشود فلاني پارچه را تمزيق كرده يعني پاره پاره كرده مُچاله كرده است. لذا خطيب بغدادي نوشته است (فدعا بالجلمين فقطعه)[5] خسروپرويز قيچي خواست و با قيچي نامه را قطعه قطعه كرد.از اين گذشته نفريني كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به خاطر اهانت خسروپرويز نسبت به وي نقل گرديده خود شاهد گويايي بر پاره شدن نامه است زيرا عدّه زيادي از گزارشگران تاريخ نوشتهاند پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از اطلاع از برخورد زشت خسرو در قبال دعوت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «اللهم مزّق ملكه يا مزّق الله ملكه كما مزّق كتابي» خدايا پادشاهياش را از هم پاره كن يا حكومتش را خدا پاره كند.»[6]استفاده از تعبير «مَزِّقَ» در كلام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرينه ديگري است بر اين كه خسروپرويز نامه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پاره كرده بود لذا آن حضرت از خداوند خواست تا رشته ملكش را پاره كند.ج) بر فرض كه بپذيريم نامه موجود همان نامه اصلي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشد، باز منافاتي با پاره شدن آن توسط خسروپرويز ندارد چرا كه اين احتمال وجود دارد كه خسروپرويز گوشهاي از نامه را پاره كرده باشد نهجالبلاغه قسمت اصلي آن را، و يا بخشي از نامه را پاره كرده ولي بعدها توسط كارگزاران دربار ترميم شده است تا به عنوان يك سند نگهداري شود اين پديده بسيار امر طبيعي است.بنابراين ميتوان گفت پاره شدن نامه توسط خسروپرويز از اخبار معتبر و مسلّم تاريخي است و قريب به اتفاق مورخين آن را تأييد كردهاند به علاوه انتساب نامه موجود به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به طوري جدّي مورد شك و ترديد ميباشد و بر فرض صحّت انتساب منافاتي با پاره شده آن توسط خسروپرويز و ترميم مجددش ندارد.
[1] . ر. ك: رسم المصحف (دراسه غويّه تاريخيّه)، خانم قدّوري الحمد، (ط اولي، 1402 ق)، ص 65 تا 67 و رسم الخط مصحف، خانم قدّوري الحمد، ترجمه يعقوب جعفري، (اسوه، 1376 ش)، ص 58 و 59.[2] . مكاتيب الرسول، علي الأحمدي الميانجي، تنظيم مركز تحقيقات حج، (دارالحديث، قم، ط اولي، 1998 مردمسالاري)، ج 2، ص 328.[3] . تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، منشورات رضي (قم، ط اولي، 1373 ش، 1414 ق)، ج 2، ص 77.[4] . مكاتيب الرسول، ج 2، ص 329.[5] . پيشين، ج 2، ص 329.[6] . پيشين، ج 2، ص 328 و 329.سيد جواد سليماني