اگر مراتبي براي دين قائل شويم مانند دين نفس الامري، دين نازل شده، دين ابلاغ شده، دين واصل،‌دين مكشوف و دين‌ نهادي، مراد از گستره شريعت كدام مرتبه از مراتب دين است؟ - [مراتب دین و گسترش شريعت] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[مراتب دین و گسترش شريعت] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر مراتبي براي دين قائل شويم مانند دين نفس الامري، دين نازل شده، دين ابلاغ شده، دين واصل،‌دين مكشوف و دين‌ نهادي، مراد از گستره شريعت كدام مرتبه از مراتب دين است؟

پاسخ

شريعت در لغت به معناي محل آب خوردن، مشرب و قانون است.[1] و مراد از آن در قرآن راه و روشي است كه خداوند براي هر يك از امتهاي پيامبران مقرر كرده و نسخ‌پذير مي‌باشد «لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً»[2]، شريعت به افراد نسبت داده نمي‌شود مگر اينكه خود واضع باشند مثل شريعت موسي و عيسي و.. اما بعضي دين را به «مجموعه‌اي از عقايد و مقررات و اخلاق و قوانيني كه براي ادارة جامعة انساني و پرورش انسانها مي‌باشد.»[3] تعريف كرده‌اند و بعضي ديگر گفته‌اند دين عبارت است از «اعتقاد به آفريننده‌اي براي جهان و انسان و دستورات عملي متناسب با اين عقايد.»[4]

به هر حال خداوند كه انسان را خلق كرده، براي رسيدن به فلاح و رستگاري او كه هدف خلقت است، راه روشني در نظر دارد كه هر زمان طبق نياز، بخشي از آن را به وسيلة وحي و كتب آسماني به پيامبران فرستاده و انسانها با تفكر و انديشه و استفاده از راهنمايي انبياء و اوصياء عناصري از آن را كشف كرده و به آنها عمل نموده‌اند، در نتيجه به صورت يك آيين عمومي در آمده است. با توجه به حقيقت دين و سيري كه داشته، مي‌توان گفت: دين داراي مراحل و مراتب مختلف است كه عبارتند از:[5]

1. دين نفس الامري و واقعي

آنچه در علم الهي و مشيت خداوندي، براي راهنمايي بشر به رستگاري وجود دارد و در لوح محفوظ به صورت حقيقتي عيني، ثابت است. اين مرتبه از دين، واحد و ثابت است و متناسب با مقام انبياء الهي برايشان آشكار مي‌گردد و به گوهري از انسان توجه دارد كه قدرت الهي در نهاد هر انساني، در هر شرايط مكاني و زماني، به وديعت گذاشته كه همان فطرت پاك الهي مي‌باشد «فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرة الله التي فطرالناس عليها...»[6]

2. دين مرسل

آنچه از طرف خداوند بر پيامبر نازل شده و نزد اوصياء به وديعت گذاشته شده است، اين مرتبه را تشكيل مي‌دهد كه معلول نيازمندي انسان به وحي الهي است به خاطر اختلاف نيازهاي مردم، رسولان متعددي در زمان‌هاي مختلفي، از طرف خداوند مأمور شده‌اند، راه معتبر كشف اين مرتبه از دين، عقل و نقل است كه نقل در اسلام، كتاب و سنت مي‌باشد، اين مرتبه به علت مصون از خطا بودن فرشتگان وحي و مجاري درك پيامبر مطابق با دين نفس الامري است گرچه ممكن است تمام آن نباشد.

3. دين ابلاغ شده

آنچه كه انبياء الهي و اوصياء به مكلفين ابلاغ كرده‌اند كه در اسلام شامل احكام و معارف قرآن و قول و فعل و تقريرات معصومين مي‌شود. اين مرتبه از دين ممكن است، شامل تمام دين مرسل نباشد، ولي به معناي تحريف قرآن نيست چون پيامبر اكرم و ائمه اطهار هر امري را كه مكلف به ابلاغ براي مردم بودند، بيان كرده‌اند ولي اين احتمال وجود دارد كه اموري كه به پيامبر با وحي غير قرآني و الهام و براي ائمه از طريق علم لدني و الهام داده شده و از دين نفس الامري است، مختص به آنها بوده يا باقي مانده تا حضرت مهدي(عج) ابلاغ كند.

4. دين واصل

اين مرتبه از دين شامل احكام و معارفي است كه در قرآن كريم و روايات به ما رسيده است. با توجه به اينكه قرآن كريم كم و زياد نشده است و تحريفي در آن رخ نداده است، از اين جهت اين مرتبه با مرتبه قبلي فرقي ندارد؛ ولي از جهت اينكه بر روايات كم و زياد شده است، با مرتبه قبلي فرق دارد گرچه از طريق توجه به اصل صدور و واقعي و جعلي بودن احاديث و جهت آن (تقيه‌اي يا غير تقيه‌اي بودن) مي‌توان سنت واقعي را كشف كرد و روايات جعلي را تشخيص داد و روايات تقيه‌اي را مشخص نمود، لكن بخشي از روايات مفقود شده و قابل دسترسي نيست و از اين حيث، شايد قلمرو اين مرتبه، با قلمرو دين ابلاغ شده متفاوت باشد.

5. دين مكشوف

آنچه كه با استفاده از عقل و نقل از دين ابلاغ شده كشف مي‌شود، در مورد اسلام مجموع تفسيرها و تجزيه و تحليل‌هايي كه در طول 14 قرن گذشته از سوي مفسران و شارحان و علماء و فقهاء فراهم آمده است، اسلام مكشوف مي‌باشد. اين مرتبه ممكن است عين اسلام ابلاغ شده نباشد؛ زيرا مجموع معرفتهاي بشري بوده، و در معرفت بشري احتمال خطا وجود دارد.

6. دين نهادي

بخشي از دين مكشوف كه مورد عمل واقع شده و اوضاع و احوال اجتماعي خاص را به وجود آورده و به صورت آيين درآمده، دين نهادي مي‌باشد. آنچه در اين مرتبه از اعمال و آثار وجود دارد، لزوماً جزو دين مرسل و ابلاغ شده نيست، زيرا علاوه بر احتمال خطايي كه در مرتبه دين مكشوف داده مي‌شود، احتمال دارد افراد در تطبيق اعمال خود، با دين مكشوف نيز دچار اشتباه شوند. مراد از شريعت در اين مباحث، مرتبه سوم از مراتب دين (دين ابلاغ شده) است كه مجموع احكام و معارف موجود در كتاب و سنت قطعي مي‌باشد؛ زيرا دين نفس الامري و حتي دين مرسل، آن اندازه براي ما قابل دسترسي است كه ابلاغ شده باشد و نيز نفس ابلاغ معصوم به عنوان قرآن يا روايات در دين بودن موضوعيت دارد.

و از طرف ديگر، دين مكشوف و نهادي شامل تمام دين نيست و مصون از خطا نمي‌باشد. مراد ما از دين در مرتبه سوم عبارت است از مجموعة احكام و معارف و اعتقاداتي كه خداوند براي هدايت و تكامل بشر از طريق وحي و الهام به پيامبر و اوصياي او فرستاده و آنها نيز به مردم ابلاغ كرده‌اند. در بدست آوردن قلمرو اين مرتبه از دين، از عقل و آيات قرآن و روايات موجود در كتب روايي و تاريخي استفاده مي‌كنيم.

ممكن است گفته شود: بايد مراد از دين در تعيين قلمرو دين، مرتبه چهارم (دين و اصل) باشد زيرا فقط از طريق قرآن و آن بخشي از روايات كه به ما رسيده، مي‌توان قلمرو دين را تعيين كرد. مراد از اين سخن، اگر اين باشد كه ما فقط از طريق قرآن و روايات موجود مي‌توانيم قلمرو دين را به دست آوريم، ما نيز قبول داريم. اما گر مراد اين باشد كه قلمرو دين و اصل را بايد بدست آورد، اشكال پيش مي‌آيد كه طبق آن اگر در آياتي از قرآن يا روايات تصريح شده باشد قلمرو دين شامل مثلاً حكومت هم مي‌شود، ولي ما به فرض نتوانستيم آيه يا روايتي در باب حكومت پيدا كنيم، حكومت را نمي‌توان جزو دين شمرد و بايد آن روايات و آيات را تأويل كرد. به نظر مي‌رسد اين موارد را نمي‌توان خارج از قلمرو دين شمرد؛ زيرا ممكن است اين بخش از قلمرو دين، در رواياتي كه به ما نرسيده است موجود باشد و در آينده بتوان به آنها رسيد.

با توجه به اينكه اسلام آخرين و كامل‌ترين ظهور دين الهي است و تمام آنچه در اديان قبلي بوده، غير از موارد نسخ شده، جزو دين اسلامي مي‌باشد پس راه مطمئن براي دستيابي ما به معارف و تعاليم اديان گذشته نيز بيان قرآن و سنت است و آنچه در منابع ديني اسلام آمده، حتي آنچه راجع به پيامبران گذشته و معارف وحياني آنها، بجز موارد نسخ شده، جزو دين است؛ بنابراين بايد در تعيين قلمرو دين، از آيات بيان كننده اهداف و وظايف انبياء سلف و قلمرو كتب آنها نيز استفاده شود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1ـ فصلنامه انديشه حوزه، سال چهارم، شماره 2، پاييز 1377.

2ـ مباني كلامي اجتهاد در برداشت از قرآن كريم، مهدي هادوي تهراني، ص284ـ290.

3ـ درآمدي بر قلمرو دين، حسين علي علي‌اكبريان، ص23ـ24.

4ـ فصلنامه كتاب نقد، شماره 2و3، مصاحبه با حامد الگار، ص1ـ3.

5ـ شريعت در آينة معرفت، عبدالله جوادي آملي، ص93ـ233.


[1] . آذرتاش، آذرنوش، فرهنگ معاصر، ص328.

[2] . مائده/48.

[3] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان، تهران، اميركبير، 1370، ج15، ص9، ذيل آيه 2 مؤمنون.

[4] . مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات، چاپ مكرر، ج1و2، ص28.

[5] . ر.ك:كريمي،مصطفي،قرآن و قلمرو شناسي دين،پايان‌نامه كارشناسي ارشد،قم،مؤسسه امام خميني،1380،ص35ـ42.

[6] . روم/30.



/ 1