4- ابعاد ولايت و عبادت علي ـ عليه السلام ـ - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


4- ابعاد ولايت و عبادت علي ـ عليه السلام ـ

شناخت، معرفت، محبت و ولايت جامع و پوياي پاك‎بانوي آفرينش نسبت به مقام ولايت امام ـ عليه السلام ـ نگرشي روشن و تصميمي بنيادين در عرصه‎هاي مختلف دفاع و حمايت از امامت، به آن حضرت بخشيده بود. به گونه‎اي كه تمامي صحنه‎ها و لحظه‎ها را ميدان مبارزه با ستم كيشان و عرصة دفاع از ستم ديدگان مي‎ديد و اندكي در استمرار مبارزه كوتاهي نمي‎كرد، از اُحُد كنار تربت پاك حمزة سيد الشهداء تا آخرين لحظة زندگي و هنگامة بيان وصاياي ضروري با همسر ستمديدة خود، در صف اول اين نبرد قرار داشت.

روزي كه آن حضرت در كنار قبور شهداي احد حضور داشت، محمود بن لبيد، درخواست دليلي براي امامت علي ـ عليه السلام ـ كرد. فاطمه ـ عليها السلام ـ فرمود:

«شگفتا به ياد نداريد كه پدرم در غدير خم فرمود: علي بهترين كسي است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مي‎دهم، علي امام و خليفة بعد از من است... پدرم رسول خدا رهنمود دادند كه مَثَل امام مَثَل كعبه است كه مردم بايد در اطراف او طواف كنند نه آنكه كعبه دور مردم طواف نمايد.»[1]

و در واپسين سخنان خود نشان ننگ و نيرنگ بر نام تمامي ستمگران نهاد و تا هميشه، آزادگان جهان را به تعجب، پرسش و فراگيري پاسخ حيرت افروز و معرفت آفرين وادار كرد تا از فلسفه مخفي بودن مراسم تشييع و پنهان بودن تربت پاك آن پاك بانو جويا شوند. حقايقي كه در تداوم خط مبارزه منفي بدين گونه در وصيت نامه حضرت آمده است:

«مردمي كه عهد و پيمان خدا و پيامبرش را در ولايت و رهبري علي ـ عليه السلام ـ شكستند و ناديده گرفتند، حق ندارند بر پيكر من نماز بگزارند و آنان كه گواهان شاهد مرا ـ علي ـ عليه السلام ـ ، جبرئيل، ميكائيل و ام‎ايمن را ـ تكذيب كردند، روز ياري و حمايت از ما، در خانه‎هاي خود خزيدند و دست از ياري ما كشيدند... كساني كه به خانة ما هجوم آوردند و با جمع‎آوري هيزم فراوان و آتش زدن آن خواستند خانه را و ما را كه در آن بوديم در آتش بسوزانند، آيا چنين افرادي سزاوار است كه بر من نماز بگزارند؟»[2]

ابعاد عبادي علي ـ عليه السلام ـ

آموزنده‎ترين درسي كه از شيوه‎هاي عبادي مولاي‎متقيان ـ عليه السلام ـ براي صاحبان انديشه و خرد مطرح مي‎شود اين حقيقت شيرين است كه امام علي ـ عليه السلام ـ در بين مردم بود اما لحظه‎اي از ياد خداوند و رسالت سنگين انساني خود جدا نمي‎شد؛ چشم به جلوه‎هاي خاكي داشت اما دل در گرو لطف و عنايتي افلاكي قرار داده بود.

از اين رو هيچ‎گاه هدف را فراموش نمي‎كرد و هميشه از راه خلق به حق مي‎پيوست. از خانقاه تنهايي و بريدن از مردم بيزاري مي‎جست و نسبت به «يا هو» و «يا علي» بدون توجه به مشكلات جامعه و سختيهاي مسلمانان تنفر بسياري داشت.

آنگاه كه انفاق مادي مي‎كرد و در ركوع خود انگشتر خويش را به نيازمندي مي‎بخشيد، نه تنها در كنج خلوت و عزلت نبود بلكه در مسجد و محل تجمع عموم مسلمانان حضور داشت و چون چهار درهم موجودي خود را در شب، روز، پنهان و آشكار انفاق كرد ـ و آيه‎اي از قرآن در بزرگداشت عبادت خالصانة او نازل گرديد ـ در كوچه‎هاي مدينه و بين اقشار مختلف مردم ديده مي‎شد.[3]

بر جستگي شخصيت آن حضرت چنان نمايان و خيره‎كننده است كه دهها تن از انديشمندان اهل سنت به همراه انبوه صاحب‎نظرانِ ساير اديان، لب به ستايش صفات او گشوده‎اند و آن امام را اسوة ايثار، عبوديت و اخلاص براي تمامي بشريت و فراتر از گرايش‎هاي مذهبي و عقيدتي معرفي كرده‎اند.[4] بي‎شك آشنايي با سخنان آنان و توجه به زاويه ديد آنها، شوقي افزون و شناختي بيشتر از چنين سرماية جاودان شيعيان نصيب ما مي‎سازد. اما برتر از گفتار ديگران، سخناني است كه در آينة بصيرت و بينش پاك‎بانوي عصمت دربارة ابعاد عبوديت، امام علي ـ عليه السلام ـ مي‎توان نظاره كرد. از آن روزي كه گرسنه‎اي در خانة حضرت را كوبيد و تقاضاي كمك كرد. حضرت با شعري شيرين و پر جاذبه، نيازمندي او را به همسر پرمهر خود بيان كرد. فاطمه ـ عليها السلام ـ ـ همچون هميشه ـ از شوهر اطاعت كرده، و در حالي كه خود گرسنه بود و نياز شديدي به اندك طعامي داشت، تمامي غذاي آن روز را به مستمند ايثار كرد.

امام علي ـ عليه السلام ـ سخن همسر خود را دربارة تأكيد به اطعام گرسنگان اينچنين بازگو مي‎كند:

«فسوف اعطيه و لا اُبالي و اوثِرُ علي عيالي...»؛

به زودي به اين گرسنه طعام خواهم بخشيد و از گرسنگي خود باكي ندارم؛ براي خدا او را بر فرزندان‎گرسنه‎ام مقدم مي‎دارم. فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند، فرزنداني كه كوچكترين آنان «حسين» در ميدان جنگ كشته خواهد شد...[5]

آري :




  • روضة خلد برين خلوت درويشان است
    آنـكه پيشش بنهد تـاج تكـبر خورشيد كبريابي است
    ‎كه درحشمت درويشان است[6]



  • مـاية محـتشمي خـدمت درويـشـان است
    ‎كه درحشمت درويشان است[6]
    ‎كه درحشمت درويشان است[6]



فاطمة زهرا ـ عليها السلام ـ خدمت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسيد و ريزش از دست سخاوت همسر خود را اين گونه ستود:
«يا رسول الله! مايدع عَليٌ شيئاً من رزقه الّا وزّعه بين المساكين[7]»؛

اي رسول خدا! علي از طعام و غذا در خانه باقي نمي‎گذارد، هر چه به دست مي‎آورد ـ ايثار نموده ـ بين فقيران و مستمندان تقسيم مي‎كند.سپس به ارزشهاي امير مؤمنان اشاره كرده و به پدر عرض كرد:

«و الذي اصطفاك و اجتباك و هداك و هدا بك الامة لا زلت مُقِرَّةٌ له ما عشتُ[8]»؛

پدر جان! سوگند به خدايي كه تو را به رسالت انتخاب كرد و براي هدايت انسانها برگزيد و تو را هدايت كرد و امت اسلامي را به وسيلة تو هدايت نمود، تا زنده‎ام، همواره زبان به اقرار صفات او گشوده دارم.

همراه با «خدمت به خلق»، «خلوت با حق» نيز در ساعاتي از زندگاني آن حضرت ديده مي‎شد به گونه‎اي كه گاه شگفتي نوع عبادت عاشقانة امام، تمامي اطرافيان را به خود جذب مي‎كرد.

ابو درداء مي‎گويد: علي ـ عليه السلام ـ را در حالت‎سجده به‎گونه‎اي مشاهده كردم كه هيچ‎صدايي نمي‎شنيد و حركتي نداشت! فرياد زدم، سوگند به خدا علي ـ عليه السلام ـ از دنيا رفته است. شتابان به سوي خانة حضرت حركت كردم و ماجرا را به فاطمه ـ عليها السلام ـ خبر دادم كه علي ـ عليه السلام ـ در مسجد رحلت كرده است. دخت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ با جمله‎اي كوتاه، گسترة معرفت و عشق و دلدادگي مولا را گوشزد كرد و فرمود:

«هي و الله الغشيةٌ التي تأخذه من خشيةُ الله[9]»؛

به خدا قسم اين حالت نوعي بيهوشي است كه از ترس در برابر عظمت پروردگار بر او عارض شده، در عبادات مدهوش مي‎شود.


[1] . كوكب الدرّي، ج 1، ص 235؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 123؛ احقاق الحق، ج 21، ص 26 و 27؛ غاية المرام، ص 96.

[2] . بحار الانوار، ج 43، ص 204و 207؛ كشف الغمه، ج 1، ص 494؛ علل الشرايع، ج 1، ص 176؛ بيت الاحزان، ص 113.

[3] . ر.ك: سورة مؤمنون، آيه 6، 11 و 12؛ سورة نور، آيه 17 ـ 31؛ سوره فرقان، آيه 39ـ46؛ سوره مائده، آيه 55؛ تفسير فخر رازي، ج 3، ص 431؛ مناقب خوارزمي، ص 187؛ كفاية الطالب، ص 250؛ تفسير طبري، ج 6، ص 165.

[4] . ر.ك: صحيح مسلم، ج 7، ص 120؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 185 و 231؛ تفسير طبري، ج 3، ص 192؛ مستدرك حاكم نيشابوري، ج 3، ص 150؛ دلائل النبوه، حافظ ابو نعيم اصفهاني، ص 297؛ روح المعاني، آلوسي، ج 3، ص 167؛ فصول المهمّه، ابن صباغ، ص 108؛ الجامع لاحكام القرآن، علامه قرطبي، ج 3، ص 104؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 270؛ احياء العلوم، غزالي، ج 3، ص 238.

[5] . احقاق الحق، ج 9، ص 119 و ج 18، ص 339 و ج 20، ص 166 تا 157؛ امالي شيخ صدوق، ص 258 و 259؛ فضائل الخمسه من الصحاح السته، فيروز آبادي، ج 1، ص 258؛ تفسير فرات كوفي، ص 177.

[6] . ديوان حافظ، غزل شماره 492.

[7] . بحار الانوار، ج 43، ص 143؛ كشف الغمه، ج 1، ص 473؛ كوكب الدرّي، ج 1، ص 143.

[8] . مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 330 و ج 2، ص 94؛ بحار الانوار، ج 43، ص 38؛ عوالم، ج 11، ص 128.

[9] . لئالي الاخبار، ج 4، ص 36؛ ثواب الاعمال، ص 116؛ كتاب امالي صدوق، ص 79.


/ 52