2- جلوه‎هاي تربيتي - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- جلوه‎هاي تربيتي

توجه جامع فاطمه ـ عليها السلام ـ به نكات روحي رواني و تربيت فرزندان، موجب گرديد كه گاه آن حضرت با كودكان خود بازي مي‎كرد و نام آنان را بر زبان مي‎‎آورد، نخست از جاذبة شعر استفاده مي‎نمود، سپس در هر مصرعي ارزش و احترام همسر خود و پدر فرزندان را حفظ نموده، آنان را به پيروي و اسوه‎گري از امام علي ـ عليه السلام ـ تشويق مي‎كرد و در پي آن به ستم ستيزي، ظلم گريزي و عبوديت راهنمايي نمايد. به طور مثال با فرزند دلبند خود حسن ـ عليه السلام ـ اين گونه سخن مي‎گفت:




  • اشبه اباك يا حسن
    و اعبـد الهاً ذالمنن
    و لا تـوال ذا الاحـن[1]



  • و اخلع عن الحقّ الرّسن
    و لا تـوال ذا الاحـن[1]
    و لا تـوال ذا الاحـن[1]



حسن جان! مانند پدرت علي باش و ريسمان از گردن حق بردار خداي احسان كنده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه‎توز دوستي مكن.

گاه بازي با كودكان را وسيله‎اي براي نشاندن لبخند بر لبان شوي دلبند خود علي ـ عليه السلام ـ مي‎ديد و افزون بر سرگرمي آنان، نوعي اظهار علامه و صميميت ـ در چهره شوخي با همسر خود ـ مي‎كرد و روزي دست نوازش بر سر حسين ـ عليه السلام ـ كشيد و فرمود:

انت شبيهٌ بابي لست شبيهاً بعلي[2].

حسين جان! تو به پدرم شباهت داري و به پدرت علي شبيه نيستي.

و علي ـ عليه السلام ـ سخن فاطمه ـ عليها السلام ـ را مي‎شنيد، از سخنان او لذت مي‎برد و تبسم مي‎نمود.

گرسنگي حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ

بـه حـب خـدا مـي‎نمايند سير يتيم و مساكين و شخص اسير

بـگويـند بـهـر رضـا خـدا كـنون بـرنهاديم خـوان غـذا

نخواهيم پاداش و اجر و سپاس فقط دين خود را بداريم پاس[3]

دل سپردن به ارزشها و اصول مذهبي در زندگي، موجب دل كندن از بسياري از خوشي‎هاي ظاهري و لذت‎هاي زودگذر زندگي خواهد بود و در پي آن براي حفظ مباني دين، بسياري از ارتباطات اجتماعي و خانوادگي محدود گشته و انبوه درآمدهاي ناشايست اقتصادي مسدود مي‎شود و سرانجام سنگلاخ‎هاي سخت و دشواري با جلوه‎هاي مختلف فرا روي انسان قرار مي‎گيرد كه مردان مرد توان استقامت و استواري را در صحنه‎هاي مختلف از دست خواهند داد.

آنان كه از روزهاي نخست شوق پايبندي به دستورات الهي داشته‎اند، در رويارويي با چنين مشكلات سهمگين گاه از آغاز مسير، رو گردانده دل به خوشي‎ها و لذت‎ها مي‎سپارند و گاهي پس از چندي از گذشتةخويش اظهار پشيماني كرده، هم‎آوا با دنياپرستان مي‎شوند. اما انسانهاي اندكي بوده كه تا آخرين لحظه پايداري و استقامت و بردباري نشان داده، لحظه‎اي افتخارات ارزشمند و آرمان‎هاي الهي خويش را فراموش نمي‎كنند، گرچه به گرسنگي‎هاي خود، همسر، فرزندان بيانجامد و تلخي فراواني در امروز و فردا و فرداهاي زندگي براي آنان به همراه آورد.

به راستي هر يك از ما تا چه اندازه‎اي توان رويارويي با آوارسختي‎ها و محروميت‎ها براي حفظ ارزشهاي مكتبي خود را داريم؟

زهراي مرضيه ـ عليها السلام ـ بانويي برتر در جهان هستي است كه براي حفظ باورهاي الهي خويش افزون بر دشواري‎هاي گوناگون در زندگي مشترك خود با علي ـ عليه السلام ـ، تلخي دردناك گرسنگي‎ها و ناكامي‎هاي حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ خود را چونان خنجري در عمق جان مي‎پذيرفت تا عشق و ارادت قلبي خود را نسبت به خواست خداوند براي حفظ دين او و پاسداري از ارزشهاي مذهب و مسؤوليت در برابر رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامت علي ـ عليه السلام ـ به انجام رسانده باشد.

روزي كه عرب تازه مسلمان در مسجد مدينه از مسلمانان كمك خواست و با ناكامي روبه‎رو شد، سلمان فارسي او را نزد اصحاب راهنمايي كرد اما چيزي جز محروميت نصيب وي نگرديد. سلمان با نوميدي از امداد اصحاب به طرف مسجد در حركت بود. ناگاه چشمان او به منزل فاطمه ـ عليها السلام ـ افتاد و با خود گفت؛ زهرا ـ عليها السلام ـ و منزل او، سرچشمة نيكوكاري است. درِ خانه را كوبيد و ماجراي نياز عرب تازه مسلمان را توضيح داد. فاطمة زهرا ـ عليها السلام ـ فرمود:

«اي سلمان! سوگند به خداوندي كه حضرت محمد را به پيامبري برگزيد، سه روز است كه غذا نخورده‎ايم، و فرزندانم حسن و حسين از شدت گرسنگي، بي‎قراري مي‎كردند و خسته و مانده به خواب رفته‎اند، اما من نيكي و نيكوكاري را كه در منزل مرا كوبيده است رد نمي‎كنم.»[4]

زماني ديگر، علي ـ عليه السلام ـ پس از تلاش طاقت‎فرسايي در يك روزگرم مدينه وارد منزل شد و از فاطمه ـ عليها السلام ـ پرسيد:
آيا غذايي در منزل داريم تا با آن رفع گرسنگي كنم؟

زهرا ـ عليها السلام ـ پاسخ داد:

«ما عندنا شييءٌ و اِنَّني منذ يومينِ اُعَلِّلُ الحسن و الحسين[5]»؛

در خانه چيزي نداريم و من دو روز است كه با بهانه‎هاي مختلف حسن و حسين را به گونه‎اي سرگرم مي‎كنم تا بي‎تابي زياد نكنند.

بزرگترين درس چنين حوادثي اين است كه كمتر زماني بوده كه آن بانوي بردبار و شكيبا از سختي زندگي خويش به پدر سخن بگويد؛ مبادا علي ـ عليه السلام ـ شرمنده همسر خود شود گر چه در پاره‎اي مواقع رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ديدن شواهدي پي به محروميت مادي دختر خود مي‎برد. همانند موقعي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به ديدار دختر خود رفته، به سيماي زهرا ـ عليها السلام ـ نگاه كرد، با تعجب سؤال كرد:

دخترم فاطمه! چرا رنگ تو پريده است؟

و چون چهره حسن و حسين را ديد، با شگفتي بيشتري پرسيد:

چرا رنگ فرزندانم حسن و حسين دگرگون شده است؟

در اينجا، فاطمه ـ عليها السلام ـ ناچار مي‎گردد اوضاع دشوار زندگي خود را با پدر در ميان بگذارد، از اين رو به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ عرض مي‎كند:

«يا ابه! انَّ لنا ثلاثه ما طعمنا و انَّ الحسن و الحسين اضطربا عليَّ من شدّة الجوع ثم رقدا كأنهما فرخان منتوفان[6]»؛

پدر جان! سه روز است كه غذا نخورده‎ايم و فرزندانم حسن و حسين از شدت گرسنگي بي‎تاب شده‎اند، هم اكنون مانند جوجه‎هاي پركنده از گرسنگي به خواب رفته‎اند.


[1] . مناقب ابن شهر آشوب،ج3،ص389؛مسند احمد،ج6،ص283؛كتاب عوالم، ج 11، ص 619؛ فضائل الخمسه، ج 3، ص 21.

[2] . همان؛ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ابو علم توفيق، ص 267.

[3] . ترجمه منظوم قرآن، ص 589 (ترجمة آيات 8 و 9 از سوره انسان).

[4] . رياحين الشريعه، ج 1، ص 132؛ بحار الانوار، ج 43، ص 73؛ احقاق الحق، ج 10، ص 321.

[5] . نهج الحياة، ص 300.

[6] . كتاب عوالم، ج 11، ص 168؛ بحار الانوار، ج 43، ص 72؛ تفسير عياشي، ج 1، ص 171.


/ 52