2- جلوههاي تربيتي
توجه جامع فاطمه ـ عليها السلام ـ به نكات روحي رواني و تربيت فرزندان، موجب گرديد كه گاه آن حضرت با كودكان خود بازي ميكرد و نام آنان را بر زبان ميآورد، نخست از جاذبة شعر استفاده مينمود، سپس در هر مصرعي ارزش و احترام همسر خود و پدر فرزندان را حفظ نموده، آنان را به پيروي و اسوهگري از امام علي ـ عليه السلام ـ تشويق ميكرد و در پي آن به ستم ستيزي، ظلم گريزي و عبوديت راهنمايي نمايد. به طور مثال با فرزند دلبند خود حسن ـ عليه السلام ـ اين گونه سخن ميگفت:
اشبه اباك يا حسن
و اعبـد الهاً ذالمنن
و لا تـوال ذا الاحـن[1]
و اخلع عن الحقّ الرّسن
و لا تـوال ذا الاحـن[1]
و لا تـوال ذا الاحـن[1]
آيا غذايي در منزل داريم تا با آن رفع گرسنگي كنم؟زهرا ـ عليها السلام ـ پاسخ داد:«ما عندنا شييءٌ و اِنَّني منذ يومينِ اُعَلِّلُ الحسن و الحسين[5]»؛در خانه چيزي نداريم و من دو روز است كه با بهانههاي مختلف حسن و حسين را به گونهاي سرگرم ميكنم تا بيتابي زياد نكنند.بزرگترين درس چنين حوادثي اين است كه كمتر زماني بوده كه آن بانوي بردبار و شكيبا از سختي زندگي خويش به پدر سخن بگويد؛ مبادا علي ـ عليه السلام ـ شرمنده همسر خود شود گر چه در پارهاي مواقع رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ديدن شواهدي پي به محروميت مادي دختر خود ميبرد. همانند موقعي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به ديدار دختر خود رفته، به سيماي زهرا ـ عليها السلام ـ نگاه كرد، با تعجب سؤال كرد:دخترم فاطمه! چرا رنگ تو پريده است؟و چون چهره حسن و حسين را ديد، با شگفتي بيشتري پرسيد:چرا رنگ فرزندانم حسن و حسين دگرگون شده است؟در اينجا، فاطمه ـ عليها السلام ـ ناچار ميگردد اوضاع دشوار زندگي خود را با پدر در ميان بگذارد، از اين رو به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ عرض ميكند:«يا ابه! انَّ لنا ثلاثه ما طعمنا و انَّ الحسن و الحسين اضطربا عليَّ من شدّة الجوع ثم رقدا كأنهما فرخان منتوفان[6]»؛پدر جان! سه روز است كه غذا نخوردهايم و فرزندانم حسن و حسين از شدت گرسنگي بيتاب شدهاند، هم اكنون مانند جوجههاي پركنده از گرسنگي به خواب رفتهاند.
[1] . مناقب ابن شهر آشوب،ج3،ص389؛مسند احمد،ج6،ص283؛كتاب عوالم، ج 11، ص 619؛ فضائل الخمسه، ج 3، ص 21.[2] . همان؛ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ابو علم توفيق، ص 267.[3] . ترجمه منظوم قرآن، ص 589 (ترجمة آيات 8 و 9 از سوره انسان).[4] . رياحين الشريعه، ج 1، ص 132؛ بحار الانوار، ج 43، ص 73؛ احقاق الحق، ج 10، ص 321.[5] . نهج الحياة، ص 300.[6] . كتاب عوالم، ج 11، ص 168؛ بحار الانوار، ج 43، ص 72؛ تفسير عياشي، ج 1، ص 171.