4- خبر شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


4- خبر شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ

شهادت فرزند دلبند فاطمه ـ عليها السلام ـ با تمامي درد و اندوه جانكاه آن، كه اشك در ديدگان نخستين رسول هستي، حضرت آدم ـ عليه السلام ـ ايجاد كرد و فرشتة امين الهي، جبرئيل را به واگويه‎هايي از عاشوراي‎حسيني و مصائب آن حضرت وا داشت، صحنه‎اي ديگر از رويارويي «عاطفه» و «وظيفه» بود كه آن بانوي والاگوهر، در تمامي مراحل، چون پايندگي و بالندگي دين خداوندي و آيين محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در ريختن خون‎فرزند خود و شهادت دلخراش ديگر عزيزان خويش مي‎ديد، آرام و قرار مي‎يافت و با رضايتي از ژرفاي جان، پذيراي آن مي‎شد.

روزي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ حوادث تلخ آينده را براي دخت عزيز خود بازگو مي‎كرد تا آنكه سخن به مصايب حسين ـ عليه السلام ـ رسيد. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اشاره‎اي به مصايب كربلا كرد. فاطمه ـ عليها السلام ـ رو به پدر كرده، گفت:

«يا ابتاه! من يقتل ولدي و قرّة عيني و ثمرة فؤادي؟»؛

پدر جان! چه كسي فرزندم و نور چشمم و ميوة دلم حسين ـ عليه السلام ـ را شهيد مي‎كند؟

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
«شرّ امّة من امتي»؛

بدترين افراد امت من.

حضرت زهرا ادامه داد:

«يا اباه! اقرأ جبرئيل عنّي السلام و قل في ايّ موضع يقتل»؛

اي پدر! سلام مرا به جبرئيل برسان و از او بپرس كه در كجا حسين را شهيد مي‎كنند؟

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ جواب دادند:

«في موضع يقال له كربلا!!»؛

در سرزميني كه به آن «كربلا» مي‎گويند.

اين بانوي بهشتي و اسوة آسماني تنها به بيان جمله‎اي كوتاه بسنده كرده، فرمود:

«يا ابة! سلمت و رضيت و توكلت علي الله»؛[1]

پدر جان! در برابر خواسته‎هاي خدا تسليم و راضي‎ام و به خدا توكل كرده‎ام.

در برخي از گفتگوهاي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فاطمة زهرا ـ عليها السلام ـ در ايام بارداري آن حضرت به او رسيد، فاطمه ـ عليها السلام ـ اين جمله را فرمود:

«ليس لي فيه حاجة يا ابة»؛

اي پدر! به چنين كودكي نياز ندارم.

تا آن كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از پديد آمدن نه امام معصوم تداوم بخش دين خدا از چنين فرزندي خبر داد. ناگاه حضرت رو به پدر كرده، مي‎گويد:

«يا رسول الله رضيتُ عن الله عزّ و جلّ»؛[2]

اي رسول خدا! از خداوند عزيز و بزرگ راضي و سپاسگزارم.

با نگاهي به ديگر سخنان فاطمه ـ عليها السلام ـ به خوبي مي‎توان دريافت كه چون شخص حسين ـ عليه السلام ـ به عنوان فرزند زهرا ـ عليها السلام ـ مطرح بوده، حضرت با مهرمادري و عاطفة‎قلبي، اظهار بي‎ميلي به وجود چنين پسري مي‎كند اما در آن هنگام كه حفظ آيين الهي و استمرار هدايت مردم به سوي خداوند به ميان مي‎آيد، از مهر و عاطفة مادري دست شسته، نگاه خردمندانه و روشنگر خود را به رسالت نخستين خود در هستي افكنده، تمامي اندوه و مشكلات را، در راه رضاي پروردگار هيچ و ناچيز مي‎بيند از اين رو لب به سخن گشوده، اظهار رضايت از خداوند بزرگ مي‎كند. آري گويي ترجمان شيوة عرشي آن بانوي بزرگ و فداكار اشعاري اين چنين است:




  • من همان دم كه وضو ساختم از چشمة عشق
    كـمر كـوه كـم است از كـمر مـور اين جا
    به جز آن نرگس مستانه كـه چشمش مـرساد
    جـان فـداي دهـنش بـاد كه در بـاغ نـظـر
    چمن آراي جهان خوشتر از اين غنچه نبست[3]



  • چار تكبير زدم يـكسره بر هر چه كه هـست
    ناامـيد از در رحـمت مـشو اي بـاده پرست
    زيـر ايـن طارم فيروزه كسي خوش ننشست
    چمن آراي جهان خوشتر از اين غنچه نبست[3]
    چمن آراي جهان خوشتر از اين غنچه نبست[3]



از آن هنگام كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نام كربلا را براي فاطمه ـ عليها السلام ـ فرمود، آن حضرت گاه و بيگاه از آن سخن مي‎گفت، بر مصايب حسين خود اشك مي‎ريخت و با سرشك ديدگان غبار اندوه از دل مي‎سترد، مي‎فرمود:




  • امسوا جياعاً و هم اشبالي
    بـكربلا يـقتـل بـاغـتيال
    يهـوي بـه النّار الي سفال
    كبوله زادت علي الاكبال[4]



  • اصغر هم يقتل في الـقتال
    لـقاتليه الـويل مـع وبال
    كبوله زادت علي الاكبال[4]
    كبوله زادت علي الاكبال[4]



فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند. فرزنداني كه كوچكترين آنان «حسين» در ميدان جنگ كشته خواهد شد، در كربلا فرزندم را با حيله و تزوير شهيد مي‎كنند، واي بر قاتلان او كه عذاب دردناك و پستي و خواري بر آنان باد، آنها كه با اين جنايت به درجات پست آتش جهنم راه مي‎يابند، هر لحظه بر سقوط و خواري آنان افزوده مي‎شود.

امام صادق ـ عليه السلام ـ در سخني ماجراي كربلا را از زبانِ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام كودكي امام حسين اين گونه مي‎فرمايد:

«روزي فاطمه ـ عليها السلام ـ حسين ـ عليه السلام ـ را در آغوش گرفته بود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را از آن حضرت گرفته و به او فرمود:

خداوند كشندة تو را لعنت كند، خداوند كسي را كه تو را برهنه كند، لعنت كند، خداوند كساني را كه يكديگر را بر عليه تو كمك مي‎كنند، نابود سازد و بين من و كساني كه يكدير را بر عليه تو كمك و ياري كردند حكم فرمايد.

حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ پرسيد؛ پدر جان چه مي‎گوييد؟

فرمود: به ياد مصيبت‎هايي كه پس از من و تو به او مي‎رسد و ستمها و كينه توزي‎هايي كه با او مي‎شود افتادم. او در آن روز به همراه گروهي خواهد بود كه گويا ستارگان آسمانند كه خود را براي كشته شدن هديه آورده‎اند، گويا ميدان آنان را مي‎بينم، جايگاه فرود و محل قتل و دفن آنان را مي‎نگرم.

زهرا ـ عليها السلام ـ رو به پدر كرد و گفت: پدر جان، اين جايي را كه توصيف مي‎كنيد كجاست؟

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: جايگاهي كه به آن كربلا مي‎گويند و خانة غم و اندوه و گرفتاري ما و امت است. بدترين افراد امتم بر آن‎ها خروج مي‎كنند. اگر تمام ساكنان آسمانها و زمين بخواهند براي يك نفر از آنان شفاعت كنند، شفاعتشان در مورد آن يك نفر پذيرفته نمي‎شود؛ آنان در آتش جاودانه خواهند بود.

فاطمه ـ عليها السلام ـ ادامه داد: پدرجان! پس كشته خواهند شد؟

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: آري، هيچ كس پيش از او به سان او كشته نمي‎شود، آسمان‎ها و زمين و فرشتگان و وحوش و گياهان و درياها و كوه‎ها بر او مي‎گريند و اگر به آنها اجازه داده شود، بر روي زمين هيچ موجود زنده‎اي باقي نخواهند گذاشت.

گروهي از دوستداران ما خواهند آمد كه در روي زمين خداشناس‎تر بوده و حق ما را ادا كننده‎ترند، به گونه‎اي كه همانند آنان وجود نخواهد داشت و در روي زمين كسي غير از آنان به او توجه نخواهد كرد اينهايند، چراغ‎هاي هدايت در تاريكي‎هاي جور و ستم».[5]

آخرين فراز اين بحث را با ماجرايي ديگر از اندوه فاطمه ـ عليها السلام ـ و ارزش عزاداران حسيني در سخن رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پايان مي‎بريم:

هنگامي كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ شهادت حسين ـ عليه السلام ـ و آوار بلاها و مشكلات آن حضرت را در عاشورا به دخترش خبر داد، فاطمه ـ عليه السلام ـ گرية بسياري كرد و گفت:

پدر جان! اين حادثه چه زماني اتفاق خواهد افتاد؟

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
هنگامي كه من و تو و علي نباشيم.

سرشك غم و اندوه از چشمان زهراي عزيز بيشتر جاري گرديد، رو به پدر كرده گفت:

پدر جان! پس چه كسي بر حسينم گريه مي‎كند و چه كسي عزاي او را بر پا مي‎نمايد؟

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:

«اي فاطمه! زنان امت من بر زن‎هاي اهل بيتم و مردانشان بر مردان اهل بيتم گريه خواهند كرد و نسلي پس از نسل ديگر هر سال عزاداري را تجديد مي‎كنند. روز قيامت كه بر پا مي‎شود، تو شفيع زنان مي‎شوي و من شفيع مردان و هر يك از آنان كه بر مصيبت حسين گريه كنند، دست او را مي‎گيريم و وي را به بهشت وارد مي‎كنيم.

اي فاطمه! در روز قيامت همة چشم‎ها گريانند جزچشمي كه بر مصيبت‎حسين گريه كرده باشد كه آن از نعمت‎هاي بهشت، خندان و شادان است.»[6]

آري:




  • دامـن زهـرا بـهار نـينواست لاله
    زخـم‎هايي كـربلا جـوشيم مـا
    چيست اين خونين دلان لاله زار
    پس بهار، آيينه‎دار سوز مـاست
    پـس مـحرّم اوّل نـوروز مـاست[7]



  • خون پرورده‎اي از اين هواست
    تـا قـيامت هـم سـيه پـوشيم مـا
    اشك بـاران، آتـش گل، بغض باد
    پـس مـحرّم اوّل نـوروز مـاست[7]
    پـس مـحرّم اوّل نـوروز مـاست[7]





[1] . تفسير فرات كوفي، ص 55؛ تظلم زهرا ـ عليها السلام ـ، ص 95؛ بحار الانوار، ج 44، ص 264.

[2] . علل الشرايع، ص 79؛ كمال الدين، ج 2، ص 87؛ تفسير البرهان، ج 4، ص 173.

[3] . ديوان حافظ، غزل شماره 21. (با گزينش)

[4] . امالي شيخ صدوق، ص 258 و 259؛ فضائل الخمسه، ج 1، ص 258؛ تفسير البرهان، ج 4، ص 413 و 412.

[5] . ر.ك: تفسير فرات كوفي، ص 171، ط قم و ص 55، ط حيدرية نجف.

[6] . بحار الانوار، ج 44، ص 292 (نكتة قابل توجه در اين روايت آن است كه با توجه به ديگر سخنان معصومان ـ عليهم السلام ـ دربارة گريان نبودن چشمان برخي انسان‎ها، نوع حصري كه در اين حديث ديده مي‎شود، حصر نسبي است يعني نسبت به اين عمل اين گونه اثري وجود دارد، همان گونه كه در روايتي ديگر است كه هر چشمي در روز قيامت گريان است به جز چشمي كه از ترس خدا اشك ريزان باشد و چشمي كه در راه خدا بيدار باشد و ديده‎اي كه از محرّمات الهي پوشيده باشد).

[7] . كفشهاي مكاشفه، ص 419 و 492 و 494.


/ 52