1- عمار ياسر
«ياسر» و «سميه» همسراني پاك نهاد و روشنضمير بودند كه سيرت خود را از هر گونه سياهي دوران جاهليت دور نگه داشتند و خانوادهاي نمونه براي تمامي عصرها و نسلها گرديدند. شناخت و معرفت والاي آنان زمينهساز ايماني از عمق جان و باوري فراتر از احساسات ناپايدار بود، از اين رو چونان دو ياري همدل و همراه، شكيبا و بردبار تا آخرين لحظه زندگي مقاومتي سرنوشتساز نمودند سرانجام خونين بال به آغوش عرش الهي پرواز كردند. پروازي كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن را ستود و براي خدا و در راه خدا دانست.[1] تا هميشه جاودان و تابناك بوده، درسآفرين همسران گردند.«عمار» در خانوادهاي اين چنين پرورش يافت و با آموختن درس استقامت، قلبي مطمئن و لبريز از ايمان و عشق نصيب خود ساخت، به گونهاي كه جبرئيل امين با آيهاي پرپيام، ويژگي عمار را ستايش كرد و شيوه او را تأييد نمود.[2] گر چه برده «ابوجهل» بود ولي از «جهالت» او كمترين غباري نگرفت و به مقامي بس والا رسيد كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، گذشته، حال و آينده وي را سراسر روشني و نور توصيف كرد و همراه با سعادت دانست.با تعابيري بس شگفت اما معرفتآفرين شخصيت عمار را برجسته و شايسته معرفي كرد و فرمود:«ان عمارا مليء ايمانا الي مشاشه»؛[3]همانا ايمان عمار از سرشت پاك و عمق جان او سرچشمه ميگيرد.و در سخني ديگر باورهاي تابناك وي را از «سر تا قدم»[4] عمار ترسيم كرده و گاه با عبارتي دقيق، گسترة اميد و ايمان و عشق عمار را بيان ميكرد.[5]عرصه بصيرت و ژرفنگري او موجب آن گرديد كه «نخستين شخصيت بيعت كننده»[6] در «يوم الشجره» دانسته شود، به خاطر دلباختگي، ايثار و فداكاري والا، آياتي از قرآن در ستايش وي و همراهان سختكوش او در ياري رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل شود[7] و حجت الهي و پيشواي معصوم، خون، گوشت و استخوان عمار را بر آتش -عذاب-، حرام بداند!!.[8] از سوي رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ صفاتي چشمگير و كم نظير درباره او بيان شود:«عمار با حق است و حق با عمار، هر كجا حقيقت وجود دارد، عمار نيز همانجا خواهد بود،[9] او ميزان و معيار حق است به ترازوي صواب و هدايت، ستاره روشن در شب تاريك، راست قامت در فتنهها و سختيها و تابع پيشواي هدايت خواهد بود.»[10]و در گفتاري گرانسنگ، آينده سرخ فام ـ اما سبز سيرت و جاودان ـ وي را اينگونه توصيف فرمود:«كسي كه با عمار دشمني ورزد، با خدا دشمني كرده و آنان كه به او بدي كنند با خدا چنين نمودهاند.[11]... اي عمار! تو را گروه ستمگران و طاغيان ميكشند[12]... همانا بهشت مشتاق ديدار عمار است و شوق بيشتري به سوي وي خواهد داشت!»[13][1] . «و اما ابو عمار و ام عمار فقتلا الي الله...»؛ تفسير منسوب به امام عسكري ـ عليه السلام ـ، ص 326؛ «صبرا آل ياسر فان موعدكم الجنة»؛ سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 409.[2] . «و من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان...»؛ نحل، 106. ر.ك: تفسير الميزان، ج 12، ص 353؛ مجمع البيان، ج 6، ص 357؛ صافي، ج 3، ص 157.[3] . المستدرك، حاكم نيشابوري، ج 3، ص 292؛ وقعة صفين، ص 323؛ الدرجات الرفيعه، ص 257.[4] . «عمار مليء ايمانا من قرنيه الي قدمه»؛ ايمان در وجود عمار از سر تا قدمش وجود دارد. (الدرجات الرفيعه، ص 258).[5] . «عمار مليء ايمانا الي اخمص قدميه»؛ ايمان در وجود عمار تا گودي كف پاي او نهفته است. (الدرجات الرفيعه، ص 257).[6] . شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، ص 411.[7] . تفسير القمي، ج 2، ص 301؛ تفسير الحبري، ص 239؛ بحار الانوار، ج 36، ص 87؛ نور الثقلين، ج 5، ص 27.[8] . الدرجات الرفيعه، ص 257.[9] . علل الشرايع، ص 223؛ عوالم العلوم، ج 16، ص 153؛ عيون اخبار الرضا ـ عليه السلام ـ، ج 2، ص 66؛ كامل بهايي، ج 1، ص 262.[10] . الصفة من الاصحابة و التابعين، ص 131.[11] . همان، ص 32.[12] . دعائم الاسلام، ج 1، ص 392؛ شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ص 407 و 412.[13] . الدرجات الرفيعه، ص 257؛ الجمل، ص 102. ر.ك: كامل بهايي، ج 1، ص 77 و 156؛ خصال صدوق، ص 303؛ شرح الاخبار...، ص 410؛ وقعة الصفين، ص 323.