2- ابوذر و فاطمه ـ عليها السلام ـ - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- ابوذر و فاطمه ـ عليها السلام ـ

ايمان استوار، فرياد رعد آسا و حمايت پرتوان ابوذر در هنگامة درد و رنج فاطمه ـ عليها السلام ـ و غربت آن بانو، تسلّي‎بخش زخمهاي سوزان او بود. به ويژه آن گاه كه بينش عميق و شناخت روشن، او را به موضعگيري قاطعانه عليه دنياطلبان و دنيا پرستان وا مي‎داشت، گويي صداي حق خواهي زهرا ـ عليها السلام ـ است كه از دهان اباذر در فضا طنين انداز مي‌شود.

اين سخن اباذر است كه فرمود:

«بار خدايا! من علي، فاطمه، حسن و حسين را دوست مي‌دارم، هر چند به خاطر محبتشان قطعه قطعه‎ام كنند و پيوسته اين راه من است تا تو را ملاقات كنند و از اين طريق جوياي رضايت تو مي‌شوم... .»[1]

فاطمه ـ عليها السلام ـ نيز نگاهي برتر به ابوذر داشت و در صحنه هاي مختلف زبان به ستايش او مي‌گشود و يا از محرمان خاندان نبوت و امامت معرفي مي‌كرد.

روزي خبر از ديدار سه دختر زيبا و پر نشاط با رايحة روح‎پرور داد كه از حوريان بهشتي بوده و از شيفتگان نگاه دل آراي زهراي عزيز هستند كه چون حضرت نام يكايك آنها را جويا مي‌شود دومي خود را «ذرّه» معرفي كرده كه خداوند او را براي ابوذر غفاري آفريده است![2]

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
مادرم فاطمه ـ عليها السلام ـ به علي ـ عليه السلام ـ فرمود:

«اذا توفيّتُ لا تعلم احداً الّا امّ سلمة و ام‎ايمن و فضّة و من الرجال ابنيّ و العباس و سلمان و عمّار و المقداد و اباذر و حذيفة و لا تُدفني الّا ليلاً و لا تُعلم قبري احداً»[3]

هنگامي كه وفات كردم هيچ كس را آگاه مكن، مگر ام‎سلمه و ام‎ايمن و فضّه را از زنان و از مردان دو فرزندم حسن و حسين و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذيفه را خبر كن...

آري:




  • وادي عشق كه بي هوشي و سر گرداني است
    لب فرو بست هر آن‎كس رخ چون ماهش ديد
    وقـت آن اسـت كه بنـشينـم و دم در نـزم به
    همه كون و مكان مدحت او مسطور است[4]



  • مدّعي در طلبش بو الهوس و مغرور است
    آن كه مدحت كند از گفتة خود مسرور است
    همه كون و مكان مدحت او مسطور است[4]
    همه كون و مكان مدحت او مسطور است[4]





[1] . اعيان لاشيعه، ج 16، ص 319ـ321.

[2] . رياحين الشريعه، ج 1، ص 135؛ بحار الانوار، ج 22، ص 352؛ دلائل الامامه، ص 28.

[3] . تاريخ الطبري، ج 2، ص 300؛ كفاية الطالب، ص 225.

[4] . ديوان امام خميني (ره)، ص 52.


/ 52