2- رضايت و تسليم نسبت به رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- رضايت و تسليم نسبت به رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ

روزي كه علي ـ عليه السلام ـ براي خواستگاري فاطمه ـ عليها السلام ـ نزد رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ رفت، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بدون آن كه جواب شتابزده‎اي دهد و يا همچون آداب و رسوم جاهليت هيچ حق اظهار نظري براي دختر خود قايل نشود، زهراي مرضيه ـ عليها السلام ـ را فرا خواند و موضوع خواستگاري پسر عمويش را با او مطرح كرد تا با مشورت وي پاسخي سنجيده داده شود.

فاطمه ـ عليها السلام ـ، پيش از آن كه نظر خود را بيان كند به پدر احترام كرده، پرسيد:

پدر جان! نظر شما چيست؟

رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:

«اَذِنَ اللهُ فيه من السّماء»؛

خداوند از آسمان اجازه فرمود.

در اين هنگام زهراي بتول ـ عليها السلام ـ با قلبي لبريز از عشق و ارادت فرمود:

«رضيتُ بما رضي الله لي و رَسولُه»[1]؛

خشنودم به آن چه خدا و پيامبر او براي من رضايت دادند.

و در سخني ديگر، توحيد، نبوت و امامت را در افق نگاه خود مطرح ساخته فرمود:

«رضيتُ بالله ربّا و بك يا ابتا نبيّا و بابن عمّي بعلاً و وليّا»[2]؛

خشنودم كه خدا پروردگار من است و تو اي پدر پيامبر من و پسر عمويم علي ـ عليه السلام ـ شوهر و امام من است.

احترام فاطمه ـ عليه السلام ـ به سخنان پدر در صحنه‎هاي مختلف زندگاني او احساس مي‎شد و نشان روشني از تسليم آگاهانه و هوشيارانه وي بود. از اين رو در عرصه‎هاي گوناگون اين جمله را به پدر عرض مي‎كرد:

«يا رسولَ الله! اَنتَ اَولي بما تري»[3]؛

اي رسول خدا شما از من سزاوارتري كه اظهار نظر كني.


[1] . ر.ك: مناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 344؛ درّ بحر المناقب، ص 5. احقاق الحق، قاضي نور الله شوشتري، ج 3، ص 344؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 17، ص 133.

[2] . نك: احقاق الحق، ج 5، ص 117 و 273؛ بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 43، ص 149؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 344.

[3] . بحار الانوار، ج 43، ص 99؛ تفسير البرهان، ج 4، ص 247؛ كتاب عوالم، ج 11، ص 344.


/ 52