2- امسلمه و رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ
امسلمه با پذيرش اسلام، از چشمه زلال و شفاف معارف آن، عطش دير باز خويش را تسكين ميداد؛ هر روز به اخلاق والا آراسته ميشد و همراه با همسر اول خود به علم و ايمان خويش ميافزود. معيار راستين او در تمامي عرصههاي زندگي ايمان و تقوا و رفتار شايسته بود، از اين رو ابوسلمه را مردي مورد نظر و عالي ميدانست كه در بين افراد عادي، برتر از او وجود نخواهد داشت.او احساس و آگاهي و ايمان را به عنوان سه عنصر راهگشاي ارزشمند ميدانست و با توجه به انديشه روشن و تجربههاي بسيار، داراي معرفت و حكمت فراواني شده بود و با دستمايههايي اينچنين از رسول خدا و آموزههاي آسماني او اطاعت مينمود.پس از ازدواج با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ، آن چه ماية برتري او نسبت به ديگر همسران حضرت گرديده بود، تلاش تمام عيار در راه به دست آوردن رضايت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود؛ او به آنچه پيامبر دوست ميداشت، اظهار علاقه مينمود و از تمامي افراد و اشيايي كه آن حضرت بيزار بود، دوري ميكرد، از اين رو هماره از خديجه ـ عليها السلام ـ به نيكي ياد ميكرد، به علي ـ عليه السلام ـ ارادت ميورزيد، نسبت به فاطمه ـ عليها السلام ـ محبت خاص نشان ميداد و افزون بر آن، در صدد تهيه خوردنيهاي مورد علاقه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ، براي آن حضرت بود. بدين خاطر محبت خاصي در قلب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت به امسلمه احساس ميشد.[1]اشتياق روز افزون آن بانوي بزرگ نسبت به سخنان رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بدانگونه بود كه تمامي كارهاي خود را نيمه تمام رها ميكرد تا توفيق استفاده از دُرّ واژههاي تراويده از سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پيدا كند. آن معرفت و اين اشتياق بود كه امسلمه را در زمره راويان صادق و قابل اعتماد، اوج بخشيده و تا آنجا عظمت داده كه برخي «378» و عدهاي «518» حديث از امسلمه روايتكرده كه تمامي آنها از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ شنيده شده است.[2] كه از آن ميان ميتوان به حديث رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در روزهاي واپسينحيات درباره «خواندن برادر خود» يعني علي ـ عليه السلام ـ اشاره كرد.[3]شايستگيهاي درسآموز امسلمه موجب گرديد كه پنج معصوم ـ عليهم السلام ـ و حجت خداوند، نسبت به وي اطمينان داشته، سخنان و يا اشياء خويش را نزد او امانت گذارند.روزي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پيشاپيش از ماجراي كربلا و شهادت فرزندعزيزخود، حسين ـ عليه السلام ـ او را خبر داد و مقداري از خاك كربلا را كه درون شيشهاي نگهداري ميشد به وي سپرد و فرمود:«هرگاه ديدي اين خاك به خون تبديل شد بدان كه فرزندم حسين كشته شده است!»بعدازظهر روز دهم محرم 61 كه امسلمه در مدينه به خواب رفته بود، رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را با چهرهاي غمگين و لباسي غبارآلود ديد كه حضرت به او فرمود:«از كربلا و از دفن شهدا ميآيم.»ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شيشهكرد و خاك را خونين ديد. دانست كه حسين ـ عليه السلام ـ شهيد شده است، گريه و شيون سر داد، اطرافيان آگاه شدند و امسلمه ماجرا را بازگفت. اين ماجرا در روايات به «حديث قاروره» معروف است.[4][1] . تفسير البحري، ص 299؛ تفسير فرات، ص 333؛ تفسير القمي، ج 2، ص 27؛ الخصال، ص 42؛ امالي شيخ صدوق، ج 1، ص 120 و 311 و 403؛ ثواب الاعمال، ص 215؛ علل الشرايع، ص 65؛ امسلمه، ص 18 و 19.[2] . نگاه كنيد به: تهذيب التهذيب، ج 12، ص 456؛ سير اعلام النبلأ، ج 2، ص 148؛ المعجم الكبير، ج 23، ص 248ـ421؛ بحار الانوار، ج 22، ص 221.[3] . بصائر الدرجات، ص 313 از محدّثات، ص 77.[4] . مقتل الحسين ـ عليه السلام ـ، ص 177؛ اثبات الهداة، ج 5، ص 192؛ امالي صدوق، ج 1، ص 120؛ الفقيه، ص 195؛ اعلام الوري، ص 258؛ المناقب، ج 4، ص 172؛ النقض، ص 652؛ عوالم العلوم، ج 18، ص 26؛ كامل الزيارات، ص 60؛ شرح الاخبار في فضائل الأئمة الاطهار، ص 206 و 113.