3- نقش تربيتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


3- نقش تربيتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ

فاطمه ـ عليها السلام ـ با نگاهي فراتر از ظواهر زودگذرزندگي و برتر از رشد و شكوفايي ابعاد عقلاني افراد جامعه، به جلوة تربيتي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ اشاره كرده و رسالت سعادت آفرين آن حضرت را اين گونه توصيف مي‎كند:

«اَبَوا هذه الامّة محمّدٌ و عليٌّ ـ عليهم السلام ـ يقيمانِ اَوَدَهُمْ و ينقذانهم مِن العذاب الدّائم اِنْ اطاعوهما و يبيعانهم النعيم الدّائم اِنْ وافقوهما[1]»؛

پيامبر و علي ـ درود خدا بر آنان و دودمان پاكشان باد ـ دو پدر امت اسلام هستند، كجيها را راست و انحرافات را اصلاح مي‎كنند، اگر مردم اطاعت نمايند آنان را از عذاب جاويدان نجات مي‎دهند و اگر همراه و ياورشان باشند، نعمتهاي هميشگي خداوندي را ارزانيشان مي‎دارند.




  • احمدا ذات تو و حيدر يكي است
    شهر با دروازه و با در يكي است
    مصطفي گر گل كند، عطرش علي است
    مصحف احمد به هر سطرش علي است



  • تو مدينة علمي و حيدر دَرَست
    پس كليد دانش تو حيدر است
    مصحف احمد به هر سطرش علي است
    مصحف احمد به هر سطرش علي است



شناخت روشنگرانه زهراي عزيز نسبت به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ، افزون بر رابطة پدر و فرزندي، نشانگر شناخت و بينش عقلي و بصيرتي قلبي به دور از هر گونه احساس زودگذر بود. از اين رو يكايك واژه‎ها و عبارات وي تابشي از آفتاب معرفت نسبت به مقام «عصمت»، «رسالت»، «ولايت» و «امامت» است. اين ماجراي درس‎آموزنمونه‎اي ازحوادث فراوان آن زمان است:

در روزهاي واپسين زندگاني، رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به منبر رفته، فرمود:

«هر كس از من طلبي دارد، درخواست كند.»

براي آن كه سخن آن حضرت به گوش تمامي افراد برسد و همة آنان بتوانند حق خود را از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ طلب كنند، بلال در كوچه‎هاي مدينه فرياد مي‎زد:

«هذا محمدٌ يعطي القصاص مِنْ نَفْسِه قَبلَ يومَ القيامة»؛

مردم! اينك اين محمد است كه مي‎خواهد قبل از روز قيامت قصاص شود، هر كس حقي از او طلب دارد بخواهد.

مردي در مسجد بلند شد و گفت: اي رسول خدا! شما در جنگ بدر كه صف سربازان را تنظيم مي‎كرديد، با شلاق خودتان بر شكم لخت من زديد.

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: بيا قصاص كن.

آن مرد گفت: همان شلاق را بياوريد.

رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به بلال اشاره فرمود تا از خانة فاطمه ـ عليها السلام ـ شلاق روزهاي جنگ را بياورد. وقتي بلال به در منزل زهرا ـ عليها السلام ـ رسيد، در را كوبيد و پس از آن شلاق روزهاي جنگ بدر را طلبيد. ناگاه اضطراب و آشوب تمامي وجود فاطمه ـ عليها السلام ـ را فرا گرفت و فرمود:

«اي بلال! پدرم با شلاق روزهاي جنگ چه مي‎خواهد بكند؟ الان كه روز جنگ نيست؟»

بلال آن چه را كه در مسجد گذشت، از قصاص يكي از اصحاب بر بدن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيان كرد. زهراي مرضيه ـ عليها السلام ـ ناله‎اي از صميم دل زد و فرمود:

«واي از اين غم، براي غم و اندوه تو اي پدر بزرگوارم، غير از تو چه كسي سرپرست فقرا و تهيدستان و در راه ماندگان است؟ اي دوست خدا و دوست همة دلها! اي بلال! به فرزندانم حسن و حسين بگو نزد آن مرد بروند تا از آنان قصاص كند و نگذارند پيامبر را قصاص نمايد.»[2]

بي‎گمان هر يك از ما كمتر اين جملة پرسوز و درد و سرشار از عشق و عاطفه را شنيده‎ايم‎كه‎شخصي به محبوب خود بگويد:

«قلب مرا از جا كندي و جگرم را سوزاندي!»

اما در لحظه‎هاي غمبار رحلت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اهل بيت آن حضرت با چشماني اشكبار و قلبي دردآلود، اطراف بستر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ حلقه زده بودند و غروب‎خورشيدرسالت را نظاره مي‎كردند، ناگاه آن حضرت خواست سخني بفرمايد، اما نتوانست و در حالي كه مي‎گريست بي‎رمق در بستر افتاد، فاطمه ـ عليها السلام ـ با مشاهدة اين منظره به فرياد آمد و فرمود:

«اي رسول خدا! همانا قلب مرا از جاكندي و جگرم را سوزاندي، آنگاه كه گرية تو را مشاهده كردم، اي بزرگ پيامبران از حضرت آدم تاكنون، اي امين پروردگار، اي فرستاده و پيامبر خدا...»[3]


[1] . تفسير ـ منسوب به امام عسكري ـ عليه السلام ـ ص330؛تفسير البرهان،ج3،ص245؛بحار الانوار، ج 23، ص 259، ح 8.

[2] . امالي صدوق، ص 376؛ احقاق الحق، ج 9، ص 403 (پاورقي)؛ محجة البيضاء، ج 8، ص 276؛ المعجم الكبير، علامه طبراني، ص 135؛ روضة الاحباب، علامه دشتكي، ص 602.

[3] . خصائص الائمه، سيد رضي، ص 41؛ كتاب عوالم، ج 11، ص 399 و 595؛ الطرف، علي بن موسي بن طاووس، ص 25 تا 27.


/ 52