زن و مرد(تفاوت‏ها و شباهت‏ها) - [درس هایی از قرآن] : زن و مرد (تفاوت‏ها و شباهت‏ها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : زن و مرد (تفاوت‏ها و شباهت‏ها) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زن و مرد(تفاوت‏ها و شباهت‏ها)

«بسم الله الرحمن الرحيم»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

چون در آستانه تولد بي بي هستيم حضرت زينب (سلام الله عليها) خواستم يک بحثي براي مشترکات و متفرقات بين زن و شوهر داشته باشم زن و شوهر در چي با هم شريکند در چه حقوقي با هم شريکند در چه چيزهايي از هم جداند (جدا هستند) و آن جايي که جداند چرا زن جداست اما... پس موضوع بحث ما مشترکات يعني جايي که زن و شوهر با هماند چيزهايي که با هم شريکند چيزهايي که با هم تفاوت دارند. شرکتها، تفاوتها، مشترکات، تفاوتها اما مشترکات در باره زن و مرد البته گروهي هستند که مي گويند زن و مرد نبايد تفاوتي داشته باشد خوب اين از دروغهاي عالم است‏.

تفاوت‏هاي زن و مرد در طبيعت و خلقت‏

خود زنها هم مي دانند که يک در يک کارهايي مرد قويتر است خود زنها هم مي دانند در يک کارهايي زن قويتر است در کارهايي که دلسوزي مي خواهد آمادگي (بگوييد کي بيشتره) در کارهايي که دلسوزي مي خواهد آمادگي زنها بيشتر است در چيزهايي که خشونت مي خواهد آمادگي مرد بيشتر است يعني اگر دزدي آمد توي خانه مرد زودتر به پا مي خيزد اگر بچه گريه کرد زن زودتر بيدار مي شود يعني برخورد با دزد را مرد آمادگي اش بيشتر است عاطفه و محبت به نوزاد را زن بيشتر... يک کارهايي که عاطفه و محبت و دلسوزي مي خواهد زنها جلوتر از مردها هستند. يکسري کارهايي که برخورد دارد و در تمام دنيا هم همينطور هست و بوده و خواهد بود چون يک چيزي را شما اگر ليمو ترش را هر چه بگي خرماست نه خير آن ليمو ترش است و آن هم خرما است آن هم خاصيت خودش را دارد.

هر دو هم در طبيعت وجودشان لازم است با شعار نمي شود مثلا چيزها را جابجا کرد خوب اما مشترکات در ماهيت مشترکند در هويت، ماهيت جنسشان در جنس قرآن مي فرمايد که: «خلقکم من نفس واحده» «من نفس واحده» يعني زن و مرد هر دو از يک روحاند اينطور نيست که يکي ش جوهرش... ماهيت يکي ش طلا باشد يکي ش نقره ذاتش يکي است.

ماهيت يکسان زن و مرد

ماهيت يعني جنس از يک جنساند «خلق لکم من انفسکم ازواجا» باز مي گويد «من انفسکم» از نفس خودتان باز آيه ديگري مي فرمايد که «خلقکم من نفس واحده» (سوره نساء، آيه 1) باز... «من نفس واحده» جاي ديگر قرآن آمده (سوره اعراف، آيه 189) اين يک. دوم در اولواالالباب مثل هم هستند در (اولوا الالباب بودن) (لب) يعني عقل. اولوا الالباب يعني در تفکر بله عقلشان غير از تعقل است ها... ببينيد عقل با تعقل فرق دارد عقل يعني عقل دارد تعقل يعني اين عقل را بکار مي گيرد ممکن است کسي عقل داشته باشد ولي از عقلش... مثل آدمي که پول دارد ولي از پولها استفاده نمي کند فکر دارد منتهي از فکرش استفاده نمي کند.

در سوره آل عمران که بعداز سوره بقره هست آيات آخر سوره (آل عمران) در نکاتي دارد که اين نکات هم من اولين دفعه از يک خانم ياد گرفتم در يک سفري در فرودگاه يک خانمي آمد از اين خانمهاي تحصيلکرده اين را گرفت من گفتم آيه را خواندم تفسيرش را هم بلدم نوشتم اما توجه به اين نکته نکردم و بنابراين اين را من از خود يک خانم يادم داده نمي دانم خانمه کي بود به عايشه مي گويند يک خاطره خوبي از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بگو عايشه مي گويد خاطرات پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خيلي خاطره... يعني همه‏اش خاطره هاش خوب است اما يک خاطره اين است که ايشان سحرها پا مي شد مي آمد به اطراف آسمان نگاه مي کرد آيات آخر سوره آل عمران را مي خواند آيات آخر سوره آل عمران از آيه 189 است تا آيه... صفحه آخر سوره تقريبا مي گفت حضرت مي آمد زير آسمان و مي گفت، مي گفت که «ان في خلق السموات و الارض» در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف «الليل و النهار» در اين گردش شب و روز «لايات لا ولي الالباب» در شب و روز در آسمانها و زمين در گردش شب و روز نشانه هايي است براي اولي الالباب يعني صاحبان فکر، صاحبان فکر مي آيند و به آفرينش نگاه مي کنند فکر مي کنند «يذکرون الله قياما و قعودا» (ايستاده و نشسته و خوابيده فکر مي کنند در آسمانها و زمين بعد هم مي گويند خدايا اين آفرينش ياوه و بيهوده و عبث آفريده نشده.

بعد شروع مي کند اينکه اولي الالباب چه مي کند مطالبي را مي گويد که اولي الالباب دعا مي کنند مي گويند: «ربنا انک من تدخل النار فقداخذيته» خدايا هر کس را داخل جهنمش کني خوارش کردي اين خودش يک نکته است هر کس برود توي جهنم تازه خوار شده يعني پيداست خواري و ذلت سخت‏تر از آتش است مي گويد هر کس را توي دوزخ ببري خوارش کردي و ظالمين ياوري نخواهند داشت صفحه طولاني است تا خلاصه مي فرمايد که اينها دعاهايي مي کنند صاحبان عقل... به آسمانها نگاه مي کنند به زمين نگاه مي کنند به گردش يک... نگاه مي کنند) ايستاده و نشسته و خوابيده خدا را ياد مي کنند با خدا گفتگو مي کنند مناجات مي کنند دعا مي کنند حالا خدا چه مي کند: «فاستجاب لهم ربهم» خداوند استجاب، مستجاب مي کند دعاشان و مي گويد: «اني، أني» بدرستيکه من: «لا اضيع» ضايع نمي کنم: «عمل عامل منکم من ذکرا و انثي من... من عمل شما را ضايع نمي کنم چه مرد چه زن اين کي؟ پشت سر اولي الالباب مي گويد صاحبان عقل کساني هستند که به آسمان نگاه مي کنند فکر مي کنند ايمانشان بر اساس فکرشان است با خدا گفتگو مي کنند دعا مي کنند دعاشان را مستجاب مي کند بعد در استجابت دعا مي گويد من خداوندم و عمل هيچ زن و مردي را ضايع نمي کنم.

تساوي زن و مرد در کسب کمالات و پاداش الهي

اين دنبال اولي الباب است اين هم يک نکته منتهي اين را من در يک جلسه قبل هم گفتم که اگر در نهج البلاغه يا جاي ديگر داريم که زن ناقص العقل است اين نقص نه يعني کمبود نقص يعني تفاوت ببينيد خداوند اصلا نمره نوزده و نيم خلق نکرده آنچه خدا آفريده نمره‏اش 20 است (بگو آقا زهرمار هم نمره‏اش 20 است گفتم در آن جلسه بله زهر مار هم نمره‏اش 20 است زهرمار مثل آب دهان مي ماند آب دهان هر کس توي دهان خودش نمره‏اش 20 است منتهي اگر آمد بيرون تف مي شود و بد مي شود زهرمار در بدن مار نمره‏اش 20 است ابرو در جاي خودش نمره‏اش 20 است کف پا هم در جاي خودش نمره‏اش 20 است هر چيز هر چيزي را مي خواهند نمره بدهند بايد در جاي خودش باشد) هر چيزي در جاي خودش «الذي احسن»

پس بنابراين زن اولي الالباب است بدليل آيات سوره چي بود؟ آل عمران. مسأله ديگر زن و مرد مي توانندبا همديگر زندگي شيريني داشته باشند «من عمل صالحا من ذکر او أنثي و هو مؤمن» چه مرد چه زن اگر ايمان داشته باشند کار درست انجام بدهد «فلنحيينه حياة طيبه» حيات طيبه بهش مي دهيم حيات طيبه زندگي دلپسند زندگي دلپسند خانه و ماشين و تلفن نيست‏ها آدمهايي هستند چه خانه هايي و روي چه فرشهايي زندگي مي کنند اما زندگي شان دلپسند نيست خوب آيه زياد داريم «من يعمل...لمن يعمل من الصالحات من ذکر او انثي» «من عمل صالحا من ذکر او انثي».

تقريبا بالاي 40 مرتبه خدا وقتي مرد آورده اسم زن هم برده گفته زن، مرد، «مومنين»، «مومنات»، «مسلمين»، «مسلمات»، «صائمين»، «صائمات»، «ذاکرين»، «ذکرات»، «منافقين»، «منافات» يعني زن و مرد در حدود چهل جاي قرآن دوش به دوش هم راه مي روند هم در کمالات مي توانند مثل هم باشند هم در فساد مي توانند مثل هم باشندما چهار رقم زن و شوهر داريم زن و شوهري که همفکرند در کارهاي خوب مثل اميرالمومنين علي (عليه السلام)و فاطمه (سلام الله عليها) حضرت خديجه (عليها السلام) و پيامبر (صلي الله عليه و آله) (مثل ابراهيم (عليه السلام) و ساره مثل ابراهيم (عليه السلام) و هاجر مثل امام حسين (عليه السلام) و زينب (عليها السلام) که خواهر و برادر بودند يعني گاهي مي توانند دوش به دوش در کارهاي خير باشند پس اين يک رقم زن و شوهر هم فکرند در کار خير.

همراهي زن و مرد در رسيدگي به محرومان‏

«يطعمون الطعام» امير المومنين (عليه السلام) و فاطمه (عليها السلام) هر دو روزه گرفتند لب افطار تا رفتند افطار کنند يک شب يتيم در را زد يک شب اسير يک شب... «يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و.... و لسيرا» اسير، يتيم، مسکين هم زهرا (عليها السلام) غذايش داد و هم علي (عليه السلام) هم زهرا (عليها السلام) شهيد شد هم علي (عليه السلام) امير المومنين علي (عليه السلام) گاهي هر دو در... اين يک رقم زن و شوهر.

بنويسم اين را 4 نوع زن و مرد:

1-همفکر و همکار در خوبيها.

2-همفکر و همکار در بديها.

3-مرد خوبه زن بده.

4-شما بگوييد زن خوبه مرد بد.

چهار تاي آن را هم قرآن دارد. آنکه هر دو در خوبيها خوباند گفتم نمونه‏هاي زيادي دارد يک نمونه‏اش «ويطعمون الطعام» هم اميرالمومنين (عليه السلام) غذايش راداد هم زهرا (عليها السلام). آنجايي که هرد دو بداند «تبت» چي؟ «يدا ابي لهب» آخرش مي گويد «و امرته...» هم ابولهب بدجنس بود هم زنش ابولهب کارشکني مي کرد زنش هم مي گويند تيغ مي ريخت جلوي راه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) که اين تيغها به پاي پيغمبر (صلي الله عليه و آله) فرو برود بدجنس بدجنس.

همراهي زن و مرد در فتنه و فساد

هم ابولهب هم زنش هر دو بدجنس. مرد هروئين مي آورد زن مشتري پيدا مي کند مرده ترياک وارد مي کند زنه هم تلفن چي ش است مرده ترياک و هروئين مي آورد زنه توي خانه قايم مي کند. مرده توطئه گر است زنه هم کمکش مي کند. گاهي مرده خوب است زنه بد (بگوييد) حضرت نوح و حضرت لوط (عليهما السلام) دوتا پيغمبر بودند دو تا زن بدجنس داشتند زن پيغمبر بود بدجنس بود چهارمي اش را هم شما بگوييد (آفرين) آسيه، آسيه زن فرعون، فرعون بد بود آسيه خوب بود اين خيلي نقش مهمي داشت يک! حرکتي کرد اين آسيه خانم، وقتي فرعون نشسته بود کنار رودخانه ديد يک جعبه روي آب است دويدند رفتند جعبه را گرفتند در جعبه را باز کردند ديدند يک نوزاد است فرعون بهش گفته بودند امسال پسري متولد مي شود حکومتت را زيرورو مي کند گفته بود هر زني زاييد بکشيد (پسرزاييد) ديد اين پسراست خواست بکشد فوري آسيه خانم آمد فرمود «لا تقتلو» «لاتقتلوا» نکشش «عسي ان ينفعنا» شايد «عسي ان ينفعنا» نفع «ينفعنا» شايد نفعي براي ما داشته باشد «او نتخذوه ولدا» ما بچه دار که نمي شويم اين را بعنوان ولد ولود اين را به عنون بچه خودمان مي گيريم اين آب آورد... يک نهي از منکر کرد «لاتقتلوا...» نکشش چون کشتن منکر بود گفت نکش.

نقش زن خوب در کنار همسر بد

اين نهي از منکر اين خانم نقش اش اين بود که يک نفر را از مرگ نجات داداين نوزاد معصوم را از مرگ نجات داد بعد اين نوزاد شد موسي (عليه السلام) موسي (عليه السلام) بني اسرائيل را از شر فرعون نجات داد يعني يک نفر را نجات داد بعد آن يک نفر يک جامعه‏اي را نجات داد اين اثر امر به معروف است. گاهي يک نهي از منکر... امر به معروف هم همينطور است گاهي يک عملي انجام مي دهد برکات زيادي دارد. علامه مطهري شهيد به من زنگ زد گفت برو توي صدا و سيما. روزهاي اول انقلاب بود گفتم آخر من هم صداوسيما را بلد نيستم هم تهران را گفت: آدرس داد بدهم آنجا بگويم کي! يک نامه‏اي به من بده. آخر... گفت... برو آنجا من مي گويم کي بياد جلويت برو آنجا دم آن زنجير وايست دم جام جم يک زنجيري بود رفتيم آنجا وايستاديم.

شخصي آمد و گفت که شما قرائتي هستيد گفتم بله گفت که بيا تو همان روز اولي بود که با قطب زاده با هم واردشديم قطب زاده‏به من گفت که آمدي چه کني؟ گفتم که مطهري گفت بيا گفت اينجا جاي آخوند نيست اينجا جاي هنر است بهش گفتم من هنرمندم گفت کي بايد تشخيص بدهد؟ گفتم شما تشخيص بده گفت چه مي تواني بکني؟ گفتم اگر هنر معنايش اين است که با برنامه‏هاي مفيد شما را بخنداند الان شما ساعت بگذار تا دو ساعت شما را مي خندانم به جوري که هر چه بخواهيد لبتان را جمع کنيد نگذارم گفتند اگر اين کار را کردي جايت تلويزيون است هنرمندهاي تلويزيون را جمع کردت توي يک اتاق ما هم رفتيم نه با حرف دلقکي‏ها! آخر بعضي‏ها مي خندانند با دلقک بازي نه من با حرفهاي حکيمانه اينها را شروع کردم خنداندن به هم نگاه کردند و گفتند خيلي خوب شما مي توانيد توي تلويزيون باشيد فقط عمامه ات را بردار چون گفتيم دو تا آخوند بيايد سومي هر کس باشد پايش را مي شکنيم گفتم آن دو تا آخوند کيه؟ گفتند امام (رحمه الله عليه) و طالقاني سومي محال است گفتم شما بغضي داريد شما بگو اگر حرفش مفيد بود باشد مفيد نبود نباشد کاري به اينکه يکي يا دو تا يا ده تا... شما ملاکت حرف، برنامه مفيد و غيرمفيد باشد مفيد است باشد مفيد نيست نباشد ملاک را روي ارزشها... کاري نداريم مطهري من را هل داد توي تلويزيون الان 24 سال است هر چه حديث مي خوانم هر چه آيه مي خوانم تمام خيرات و برکاتي که مردم ايران از حديث و آيه از طريق بنده شنيدند شريکش...تازه آقاي مطهري راجع به بنده مثلا شايد يک ساعت کار کرد يک ملاقاتي با امام (رحمة الله عليه) کرد برنامه بنده را هم ديد و تلفن هم کرد حالا يکي دو ساعت البته خودم را قياس کردم خيلي بد شد خودم را پهلوي بزرگهاي گذاشتم.

مي خواستم بگويم گاهي وقتها آدم يک کسي را نصيحت مي کند که حيف است برو درس ات را بخوان يک کسي از درس خواندن منصرف شده آدم با او حرف مي زند اينرا دل گرمش مي کند بعد اين آقا دل گرم مي شود درس مي خواند درس مي خواند...الان يکي از مراجع ما حالا بگويم اسمش را همه ايران مي شناسندش ايشان در يک جلسه‏اي با استادش بحث مي کرد طلبه‏اي بود يک بنده خدايي توي جلسه نشسته بود ديد عجب طلبه باسواديه؟! اين قدر جوان اينقدر تيز اينقدر تيز هوش آمد گفت آقا اگر شما خواستيد رشد بيشتري بکنيد من مي توانم امکانات برايت جور کنم‏ها! تو...مثل آدمي که شنايش خوب است ولي حوض اش کوچک. آن زمان نجف مهمتر از قوم بود الان قم خيلي مهمتر از نجف است آن زمان گفت شما را آقا من امکاناتش را جور مي کنم شما برو نجف اين بنده خدا تلاش کرد با يک زحمتي حالا پول خرج کرد تلاش کرد اين بنده خدا را طلبه تيزهوش را فرستاد نجف الان يکي از مراجع فعلي است مقلد هم زياد دارد يعني ببينيد گاهي وقتها يک آدم مثلا مي بيند اين آدم عجب حالا، کار مفيدي مي کند مي گويد آقا شما مي خواهيد چه کتابي را مطالعه کنيد اين کتابي که مطالعه مي کني من مي خواهم بخرم در اختيارت مي گذارم. گاهي يک نفر، يک نفر را عروس مي کند يک نفر، يک نفر را داماد مي کند يک نفر، يک راهنمايي مي کند يک نفر، يک کتاب را در اختيار يک کسي مي گذارد يک نفر به يک کسي وام مي دهد آبرويش در معرض خطر است وام بهش مي دهد.

يکي از افرادي که تحقيق کرده و اخيرا راجع به زن مطالبي نوشته بود مي گفت من 100 رقم کتاب راجع به حقوق زن جمع کرديم يعني اينقدر زنها عزيزند 100 تا کتاب براي حقوق زن نوشته شده ولي يک کتاب براي حقوق مرد نوشته شده 100 تا کتاب براي حقوق زن نوشته شده البته يکي از دوستان طلبه بود که مي گفت من بررسي کردم و جمع بندي کردم کتاب نامه زن ولي براي حقوق مرد يک کتاب خوب البته زن بدجنس هم داريم «المنافقون و المنافقات» هم داريم «الخبيثات الخبيثين» «و الخبيثون للخبيثات» اينها هم داريم حالا...حق مالکيت دارد زن مي تواند مالک بشود «للرجال نصيب ممااکتسبوا و للنساء نصيب ممااکتسبن» زن هرچه کار بکند درآمدش مال خودش است. پدر و مادر در ارث بردن از بچه يک جورند اولادي که مرد يک ششم به...پدر مي رسد يک ششم به مادر مي رسد هر دو مورد احسانند «و بالوالدين احسانا» پدر و مادر هر دو اولادها بايد نسبت به هر دو تواضع کنند «و اخفض اهما» هم براي پدر هم براي مادر بايد بال تواضع را پهن کرد. همينطور که ما بايد نعمتهايي که خدا به خودمان داده بگوئيم الحمدلله رب العالمين نعمت‏هاي پدر و مادر را هم بايد بگوئيم الحمدلله رب العالمين چون قرآن مي فرمايد که حضرت سليمان (عليه السلام) گفت «رب» خدايا «اوزعني» به من الهام کن کمکم کن به ذهنم بينداز «ان اشکر» شکر کنم چي چي را شکر کنم؟ «نعمتک التي انعمت علي و علي والدي» توفيقم بده که شکر کنم هم نعمتهايي که به خودم دادي و هم نعمت هايي که به والدينم دادي چون بسياري از نعمتهاي ما از طريق پدر ما...مثلا اگر پدر و مادر ما خل بودند اگر پدر و مادر ما يک مشکلي داشتند آنها منتقل مي شد. آمد پهلوي حضرت و گفت آقا زنم خيلي شکلش خوبه اما يک خورده خله فرمود مواظب باش بچه دار نشوي چون آن خلي ممکنه منتقل بشود.

روحيات مادر، محمد حنفيه رفت جبهه هي يک جور ديگر بود مثل امام حسن (عليه السلام) شجاع نبود مثل امام حسين (عليه السلام) نبود اميرالمومنين (عليه السلام) زد به کتفش گفت برو کنار «ادرکک عرق من امک» آن مادرش زهرا (عليها السلام) بوده که بچه هايش شجاع شدند تو مادرت کسي ديگر که ترسو بار آمديد اين پيداست «ادرکک عرق»، «عرق من امک» يعني يک رگ از مادرت داري که جگر نداري امير المومنين (عليه السلام) بعد از شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) که مي خواست زن بگيرد مي گفت مي خواهم زنم شجاع باشد که بچه‏ام ترسو نباشد. البته شجاع، بعضي زنها يک جايي خوب شجاعند يک جايي کم مي آورند مثل مردها. پس زن و مرد در يک چيزهايي با هم مشترکند يک صلواتي بفرستيد مشترکاتش را بخوانم (اللهم صل عل محمد و آله محمد)

سوره احزاب در بسياري از آيات اينها را کنار هم گذاشته مي فرمايد که «ان المسلمين و المسلمات» مردان مسلمان زن...«والمومنين و المومنات» با هماند «القانتين و القانتات» زنهاي متواضع مردهاي متواضع «و الصادقين و الصادقات» زن و مردي که صداقت دارند «و الصابرين و الصابرات» زن و مردي که صبر دارند «والخاشعين و الخاشعات» زن و مردي که خشوع دارند «و المتصدقين و المتصدقات» زن و مردي که هر دو از پولشان به فقراء کمک مي کنند «والصائمين و الصائمات» زن و مردي که هر دو اهل روزه هستند «و الحافظين و الحافظات» زن و مردي که هر دو عفت خودشان را دامن خودشان را پاک مي کنند پاک نگه مي دارند «و الذاکرين و الذاکرات» زن و مردي که هر دو ياد خدا هستند بعدا مي فرمايد «اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظيما» فرق نمي کند يعني زن و مرد هر دو در کمالات معنوي مي توانند دوش به دوش هم باشند.

اين مال مشترکات. اما تفاوتها يک جاهايي هم زن و مرد با هم تفاوت دارند به قول مرحوم مطهري مي فرمايد که اسلام با تساوي حقوق مخالف نيست با تشابه حقوق مخالف است لاز...وقتي مي گوئيم تساوي حقوق معنايش اين نيست که ت...ممکن است مساوي باشد اما تساوي نداشته باشد يعني ممکن است که مثلا اين آقا دو تا ميهمان دارند برايش يکي را مثلا خيار و هنداونه پهلويش مي گذاريم يکي را مثلا انگور و انجير حالا قيمت ميوه‏ها هم مثل هم مثلا فرض کنيد يکي باشد بگويند آقا تفاوت، نه اينجا...تشابه نيست ولي مساوي است چون اين قبلا شير خورده آدمي که قبلا شير خورده خيار و هندوانه نبايد رويش بخورد خيار با شير سازگار نيست بنابراين تو چون شير خوردي انگور و انجير بخور تو...ممکن است به دليلي تفاوت باشد اما اين تفاوت تبعيض نيست آنکه بد است تبعيض است يعني حق کشي. خوب. حالا از باب نمونه مثلا در اسلام گفته که طلاق در اختيار مرد باشد البته الان اين عقدهايي که مي خوانند زن در وقت عقد شرط مي کند که در مواردي بتواند خودش، خودش را طلاق بدهد.

اما حالا ما بحث طلاق را پنج شاخه مي کنيم ببينيم مساله طلاق را، طلاق چندتا:

1-اصلا طلاق نباشد بگوئيم اصلا طلاق نباشد.

2-به دست مرد باشد.

3-به دست زن باشد.

4-به دست هر دو باشد
.

مي شود گفت اصلا طلاق نباشد حالا اگر زن و شوهري واقعا تفاهم ندارند خوب چرا تا آخر عمر همديگر را بسوزند قرآن داريم که بعضي وقتها واقعاً تفاهم ندارند اگر تفاهم ندارند خوب، بگوئيم اصلا طلاق نباشد گاهي وقتها هم ظلم به مرد است هم به زن نمي توانند با هم تفاهم...اينها پيوند نمي خورند مثلا اسفناج و گلابي. اسفناج گلابي هم اسفناج ويتامين دارد هم گلابي اما اينها قابل پيوند نيستند اگر بگوئيم اصلا نباشد اين ظلم به هر دو است ظلم به هر دو چون گاهي وقتها طلاق به نفع هر دو است بگوئيم بدست هر دو باشد بيائيم سراغ چهار اگر به دست هر دو باشد اين باز هم ديگ جوش نمي آيد چون گاهي وقتها يکي گير مي دهد زنه مي خواهد طلاق بگيرد مرده نمي گذارد يا مرده مي خواهد طلاق بدهد زنه نمي گذارد باز اينها گير مي دهند مثل ماشيني که مي خواهد حرکت کند يک لاستيکش خانه يکي ديگر است اگر به دست هر دو باشد اين هم به همديگر گير مي دهند، گير پيدا مي کنند.

بايد يا به دست مرد باشد يا به دست زن حالا در زندگي هايي که ما مي بينيم و شما در خانه تان ديديد اصولا بيشتر وقتها زن متقاضي طلاق است آمار هم اينطور نشان مي دهد چون زن احساساتش از مرد بيشتره و پيشنهاد طلاق اينطور که آمار نشان داده پيشن...بسياري از وقتها زن گفته طلاقم دهيد زود هم مي گويد طلاقم بدهيد اگر طلاق به دست زن باشد آمار طلاق بالا مي رود بايد به دست مرد باشد منتهي مرد ممکن است سوءاستفاده کند اينجا اسلام جلوي سوءاستفاده‏اش را مي گيرد در عقدنامه هايي که الان داريم چهارده تا امضا مي کنند عروس 14 تا هم داماد که در مواردي که زن، مرد معتاد شد زن بتواند خودش را آزاد کند دست به يک شغل زد که در شانش نبود مي تواند.

نقش مرد در حفظ خانواده

بايد طلاق دست مرد باشد چون مرد احساساتش جوش، زودتر، يعني ديرتر تصميم مي گيرد زن چون هيجانيست البته هيجاني بودن به نفعش هست آن سوز و شور و احساسات زن به نفع زن است اگر آن سوز نباشد تربيت بچه به پا نمي گيرد بايد آن رقم باشد گاهي وقتها مثلا مي گويند پس چرا ما را مثلا محروم کردند ما چرا قاضي نيستيم؟ بعضي کشورها زنها را قاضي کردند بعد از مدتي همين زنها رواني شدند چون صبح به صبح هرچه نگاه مي کند دزد، مجرم، قاتل، ترياک فروش، هروئيني از صبح که بيدار مي شود اين خانم همه‏اش نگاه به قيافه‏هاي رنگارنگ بعد هم بايد بگويد بزنيد، بکشيد، اعدام کنيد، کارهاي خشن آن گريه مي کند اين تحت تاثير عواطف قرار مي گيرد گفتند زن دلسوز است خدا اين سوز را در دلش قرار داده براي تربيت نسل آينده آنوقت به خاطر اين سوز نمي تواند با آدمهاي خشن سفت برخورد کند بسياريشان استعفا دادند بسياريشان مرض رواني گرفتند اينهايي که مي گويم از خودم نيست‏ها! اينها همه‏اش مستند است.

تفاوت در مسئوليت، تبعيض نيست‏

و در ثاني اگر يک چيزي را کنار گذاشتيم معنايش اين نيست که بد است يعني اگر شما شکستني گذاشتي کنار مس آوردي جلو بايد شکستني بگويد من تحقير کنم؟ بابا چون ذات تو لط...لطيف است شکستن براي تو زودتر مي شکني تا مرد بنابراين کنار گذاشتند البته مردهايي هستند که لطيفند آن مردها هم به درد نمي خورند در مشورت داريم که با بعضي از مردها مشورت نکن مرده ترسو است مشورت نک...نه نه نه مي ترسيم نه نه نه شنا مي خواهي بروي غرق مي شوي دريا غرق مي شوي رانندگي تصادف مي کني با مرد ترسو مشورت نکن مردي اگر به شما گفتند ولي ترسوه، بخيله، با او مشورت نکن کم عقله با او مشورت نکن. از آن طرف به زنها گفته اگر زني را مي بيني تجربه نشان داده که آينده نگر است با اين زن مشورت بکن بعضي آيات قرآن مي گويد با خانم هايتان مشورت کنيد «و اتمروا بينکم بالمعروف» يعني با خانم تان مشورت کنيد «تشاور بينهما» توي قرآن دارد که راجع به بچه هايتان با زن تان مشورت کنيد خود پيغمبر (صلي الله عليه و آله) با زن هايش مشورت مي کرد. اصلا يک جاهايي فقط حرف زن معتبر است حرف مرد معتبر نيست.

بچه به دنيا آمده نمي دانيم مرده به دنيا آمده يا زنده چون ارثش فرق مي کند اگر مرده به دنيا آمده يا زنده خيلي جاها زنهاي همسايه شهادتشان قبول است ولي مرد قبول نيست بعضي جاها مرد حرفش معتبر است بعضي جاها زن حرفش معتبر است بعضي جاها بايد با مشورت باشد. خلاصه‏اش قرآني که پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به زنها مي گويد کوثر و حالا آيات قرآني داريم که چقدر زنها را تجليل کرده انشاءالله در جلسه بعد خواهم گفت آياتي که فقط از زنها تجليل کرده و نظام جمهوري اسلامي که حدود 100 تا کتاب براي ارزش زن نوشته شده حق راي دارد، حق وکيل شدن دارد، حق تعليم و تربيت حق مالکيت، حق امر و نهي کردن.

حضرت زينب (س)، نمونه زن کامل‏

نمونه زن را شما در سيماي زينب کبري (عليها السلام) مي بينيد که توانست از نظر عرفان به جايي برسد که امام حسين (عليه السلام) بهش بگويد خواهر جان توي نماز شبهايت براي من دعا کن يعني زن به مقامي برسد که امام حسين (عليه السلام) بهش بگويد التماس دعا توي نماز شب من را دعا کن. زن به جايي برسد که مقام علوم امام سجاد (عليه السلام) را بگيرد و به مردم پمپاژ کند چون امام سجاد (عليه السلام) حوزه علميه نداشت درس و بحث نداشت خفقان بود بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) علوم امام سجاد (عليه السلام) را مي گرفت و تزريق مي کرد يعني رابطه علم خلق...علم امام و مردم زن بود دعاي نماز شبش، صبر و بردباريش آنوقت انقلابي بودن سخنراني اش که توانست رژيم بني اميه را واژگون کند.

خدايا! تو را به حق محمد (صلي الله عليه و آله) و آل محمد (صلي الله عليه و آله) به ما توفيق بده زنهاي ما، مردهاي ما قدر خودشان را داشته باشند در سايه اسلام دوش به دوش هم بتوانيم در کارهاي خير همکار باشيم.

«والسلام عليکم و رحمة الله»

/ 1