چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) - نسخه متنی

عبد الله صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدایت افراد و توصیه خوردن غذا در صحرا یامنزل:


شخصی به نام محمّد بن ولید گوید :
من نسبت به امامت حضرت جواد علیه السلام در شکّ و شبهه بودم ، تا آن که روزی به منزل آن حضرت آمدم و جمعیّتی انبوه نیز در آن جا حضور داشتند .
من در گوشه ای نشستم تا زوال ظهر شد؛ پس نماز ظهر و عصر و نافله های آن ها را خواندم ، پس از سلام نماز متوجّه شدم که شخصی پشت من حرکت می نماید ، چون نگاه کردم ، حضرت ابوجعفر - امام جواد علیه السلام - را دیدم .
لذا به احترام آن حضرت از جای برخاستم و سلام کردم و دست مبارک آن بزرگوار را بوسیدم و روی پاهایش افتادم .
پس از آن ، حضرت نشست و فرمود : برای چه این جا آمده ای ؟
و بعد از آن اظهار داشت : تسلیم امر خداوند سبحان باش و ایمان خود را تقویت کن .
عرض کردم : ای سرورم ! من تسلیم شدم .
حضرت اظهار نمود : وای بر تو ، و سپس با حالت تبسّم تکرار فرمود : تسلیم شو .
عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! تسلیم شدم ، و من شما را به عنوان امام و خلیفه رسول اللّه علیهم السلام پذیرفتم و به یقین کامل رسیدم ؛ خداوند متعال آنچه از شکّ و تردید در قلبم بود ، همه را نابود ساخت و از جهت ایمان و عقیده تقویت شدم .
چون فردای آن روز فرا رسید ، صبح زود به سمت منزل حضرت حرکت کردم و تنها آرزویم این بود که بتوانم دومرتبه به حضور آن بزرگوار شرفیاب شوم ؛ پس مدّتی جلوی منزل حضرت منتظر ماندم تا جائی که گرسنه شدم .
ناگهان متوجّه شدم که شخصی چند نوع غذا آورد و به همراه او شخصی دیگری با لگن و آفتابه آمد و آن ها را جلوی من نهادند و گفتند : مولایت دستور داده است که اوّل دست هایت را بشوی و سپس این غذا را تناول نما .
راوی گوید : همین که دست هایم را شستم و مشغول خوردن غذا شدم ، متوجّه شدم که حضرت جواد علیه السلام به طرف من می آمد ، پس به احترام از جای برخاستم ، فرمود : بنشین ، و غذایت را تناول نما ، لذا نشستم و چون غذا را خوردم و سیر گشتم ، حضرت به غلام خود دستور داد تا باقی مانده غذاها را بردارد .
سپس آن امام همام ، حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام به صورت نصیحت و موعظه ، مرا مخاطب قرار داد و فرمود :
ای محمّد ! هرگاه در صحرا و بیابان هستی ، غذا را فقط از داخل ظرف غذا و سفره بخور و آنچه که اطراف آن ریخته می شود رها کن ، گرچه ران گوسفندی باشد .
ولی چنانچه در منزل خواستی غذا میل کنی ، سعی نما غذاهائی که اطراف سفره و ظرف غذا ریخته می شود ، جمع کن و بخور ، که همانا در آن رضایت و خوشنودی خداوند متعال می باشد؛ و نیز سبب توسعه روزی می گردد؛ با توجّه بر این که در آن درمان و شفاء دردها خواهد بود .
همچنین مجدّدا بعد از آن به من خطاب نمود و فرمود : اکنون آنچه می خواهی سؤ ال کن ؟
عرضه داشتم : ای مولای من ! نظر شما در رابطه با مِشک و عنبر چیست ؟
حضرت در پاسخ فرمود : پدرم و سرورم ، حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام از آن استفاده می نمود؛ و چون فضل بن سهل به موضوع اعتراض کرد ، به وی فرمود :
حضرت یوسف علیه السلام از تمام تجمّلات و زیورآلات دنیوی استفاده می نمود؛ و از مقام والای نبوّت و معنویّت آن بزرگوار چیزی کاسته نگردید .
همچنین حضرت سلیمان بن داوود علیهما السلام با آن تاج و تختی که داشت و نیز دارای آن همه امکانات و تجمّلات پادشاهی ، پیامبر الهی بود و با این که تمام حیوانات و جنّ و انس و دیگر موجودات و امکانات در اختیارش بود و با این حال نقصی و ضربه ای بر نبوّتش وارد نیامد .
و در ادامه فرمایش خود افزود : خداوند متعال در آیات شریفه قرآن حکیم خطاب به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است : قل من حرّم زینة اللّه التی اءخرج لعباده و الطیّبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا . . . . ( 40 )
یعنی ؛ ای پیامبر ! - به مردمان - بگو : چه کسی زینت های الهی را حرام گردانده است ، بگو ای محمّد ! : چیزهای خوب را برای بندگان مؤ من و مخلص خود قرار داده است تا در زندگی دنیا از آن ها استفاده نمایند و بهره مند شوند . ( 41 )

/ 49