چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع) - نسخه متنی

عبد الله صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پنج درس ارزشمند و آموزنده:


1 در یکی از روزها که حضرت جوادالائمّه علیه السلام وارد شهر مدینه منوّره گردید ، هنگام غذا در حضور جمعی از دوستان سفره طعام پهن کردند .
حضرت پس از آن که غذا را تناول نمود ، دست های خود را شست و سپس دست های خود را پیش از آن که با حوله خشک نماید ، بر سر و صورت خویش کشید و این دعا را خواند :
( اللّهُمَّ اجْعَلْنی مِمَّنْ لا یَرْهَقُ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ ) . ( 63 )
2 یکی از دوستان و اصحاب حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام به نام ابوالحسن ، معمّر بن خلاّد حکایت کند :
روزی در خدمت آن حضرت بودم ، به من فرمود : ای معمّر ! بر اشتر خود سوار شو .
عرض کردم : کجا برویم ؟
فرمود : پیشنهادی که داده شد انجام بده و سؤ ال نکن ، پس من سوار شدم ؛ و چون مقداری از راه را پیمودیم به بیابانی رسیدیم که کنار آن یک درّه و تپّه ای وجود داشت .
حضرت فرمود : همین جا بِایست و حرکت نکن تا من بازگردم و سپس حضرت رفت و پس از لحظاتی بازگشت .
عرض کردم : فدایت شوم ، کجا بودی ؟
امام علیه السلام فرمود : هم اینک به خراسان رفتم و پدرم ، حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السلام را که مسموم و شهید شده بود ، دفن کردم و اکنون بازگشتم . ( 64 )
3 محمّد بن حمّاد مروزی حکایت کند :
روزی حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام در ضمن نامه ای به پدرم ، احمد چنین مرقوم فرمود :
ژهر موجود مخلوقی در این جهان ، یک روزی وفات خواهد یافت ولی در این باره ظلمی بر کسی نخواهد شد و ما اهل بیت رسالت در این دنیا پراکنده خواهیم شد؛ و در شهرهای مختلف هجرت خواهیم نمود .
و سپس در ادامه فرمایش خود افزود : هرکس عاشق و دلباخته هر که باشد ، چنانچه در مسیر او قدم بردارد و با او همگام باشد ، همانا در روز محشر با او محشور می گردد .
و به راستی که قیامت منزل گاه اءبدی و همیشگی تمامی افراد خواهد بود . ( 65 )
4 عمران بن محمّد اشعری قمّی حکایت کند :
روزی نزد حضرت جوادالائمّه ، امام محمّد تقی علیه السلام شرفیاب شدم ؛ و پس از آن که مسائل خود را مطرح کردم و جواب گرفتم ، عرضه داشتم :
ای مولا و سرورم ! امّالحسن به شما سلام رساند و نیز درخواست یکی از پیراهن های تبرّک شده شما را نموده است تا به جای کفن از آن استفاده نماید ؟
امام جواد علیه السلام فرمود : او از پیراهن من ، بی نیاز شده است .
چون از نزد حضرت خارج شدم ، متحیّر بودم که معنای کلام امام علیه السلام چیست ؟
تا آن که پس از چند روزی متوجّه شدم ، امّالحسن سیزده یا چهارده روز قبل از سخن امام علیه السلام فوت کرده است . ( 66 )
5 یکی از اصحاب امام محمّد تقی علیه السلام گوید :
روزی در خدمت آن حضرت بودم ، که سفره غذا پهن کردند؛ و غذا خوردیم .
پس از آن که سفره را جمع کردند ، یکی از افراد مشغول جمع کردن غذاهای ریخته شده در اطراف سفره ، گردید .
امام جواد علیه السلام فرمود : چنانچه در بیابان سفره انداختید ، آنچه غذا در اطراف سفره ریخته شود - به هر اندازه ای که باشد - رها کنید - تا مورد استفاده جانوران قرار گیرد - .
ولی اگر در منزل ، در اطراف ظرف غذا و یا در اطراف سفره ، طعامی ریخته شود ، تمام آنچه را که ریخته شده است ، به هر مقداری که باشد ، جمع نمائید - که مبادا زیر دست و پا ، نسبت به آن ها بی احترامی شود - . ( 67 )

/ 49