درسهایی از دعای ندبه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درسهایی از دعای ندبه - نسخه متنی

عبدالحسين طالعي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كارنامه‌ى امّت:


لَمْ يُمْتَثَلْ اَمرُ رَسولِ اللهِ 6فِى الهادينَ بَعدَ الهادينَ. وَ الاُْمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلى مَقتِهِ، مُجتَمِعَةٌ عَلى قَطيعَةِ رَحِمِهِ وَ اِقصاءِ وُلْدِهِ، إلّا الْقَليلَ مِمَّنْ وَفى لِرِعايَةِ الْحَقِّ فيهِمْ.
فرمان رسول خدا 6درباره‌ى هدايتگران ـ كه يكى پس از ديگرى مى‌آمدندـ اجرا نشد. امّت، بر كينه‌توزى با آن‌ها اصرار داشتند و دارند. و بر گسستن پيوندهاى خود با پيامبرشان و آواره ساختن فرزندانش گرد آمده بودند و آمده‌اند، مگر مردمى اندك شمار، كه براى رعايت پيمان حق درباره‌ى آن بزرگواران، به پيمان خود وفا كرده و مى‌كنند.
«كفران نعمت» از بزرگترين گناهان و از زشت‌ترين رفتارهاى انسان است. پى‌آمد اين گناه، عذاب سخت الاهى است، كه خداوند چنين هشدار داده است :
(لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ)  
اگر ( نعمت خدا را ) سپاس گزاريد، به يقين بر نعمت شما مى افزايم. و اگر ناسپاسى پيشه كنيد، به راستى كيفر من دشوار است.
هرچه نعمت، بزرگ‌تر باشد، عذاب ناشى از ناسپاسى آن شديدتر است. از سويى، خداوند، نعمتى بزرگتر از پيامبر و خاندان معصومش : ـ كه معلّمان هدايت و اسوه‌هاى عصمت‌اند ـ به بشر عطا نفرموده است.
امّا اغلب انسان‌هاـ به جز گروهى اندك‌شمارـ همواره، آگاهانه و دانسته، اين نعمت را ناسپاسى كردند و عمدآ ـ نه از سهو و اشتباه يا جهالت و ناآگاهى ـ با حجّت‌هاى خدا به ستيز برخاستند.
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أنْفُسُهُمْ ظُلمآ وَ عُلُوّآ)  
به انكار آن پرداختند، در حالى كه درونِ آنان بدان يقين آورده بود، و اين همه، از سرِ ستم و برترى جويى بود.
غيبت آخرين حجّت حق، عذاب شديد الاهى است كه در نتيجه‌ى كفران نعمت پيامبران و امامان پيشين :، گريبانگير بشر شد. راه رهايى از اين عذاب بزرگ، تنها توبه و بازگشت به پيشگاه خداى تعالى و بستن پيمان وفا با حجّت‌هاى اوست.


كجايند؟


اَيْنَ الشُّموسُ الطّالِعَةُ؟ اَيْنَ الاْقْمارُ الْمُنيرَةُ؟ اَيْنَ الاْنْجُمُ الزّاهِرَةُ؟
كجايند خورشيدهاى تابان؟ كجايند ماه‌هاى درخشان؟ كجايند ستاره‌هاى نورافشان؟
و چنين شد كه بيشتر افراد بشر، در برابر پاك‌ترين پاكان و دلسوزترين معلّمان دلسوز خود، راه كفران و ناسپاسى را در پيش گرفتند. دريغا! كه بشر، از آن عزيزان بارگاه قرب خدا، تنها نيكى و احسان و كرامت و مهر و وفا ديد. و آن‌همه را با رفتار زشت و نامردمى و قهر و جفا پاسخ داد!
اكنون در پاسخ اين پرسش كه «خورشيد و ماه‌ها و ستاره‌هاى هدايت كجايند؟» چه بايد گفت؟
قلم تاريخ، كارنامه‌ى ظلمت‌پرستان را در برخورد با مشعل‌هاى هدايت چنين مى‌نويسد :
* يكى در محراب عبادت، به دست پليدترين پليدان به شهادت رسيد.
* ديگرى را در خانه، به جنايت همسر بى‌وفا و نمك‌نشناس، زهر جفا نوشانيدند.
* و آن ديگر را در بيابانى خونْرنگ، ميان دو نهر آب، با لب تشنه كشتند و نام اين جنايت خود را «دفاع از خليفه‌ى رسول الله» نهادند!
* يكى در مدينه.... يكى در زندان بغداد... يكى در كاخ سلطنت... يكى در منطقه‌ى نظامى... هر كدام به شكلى مسموم شدند.
* و مردم اين همه را ديدند و دم برنياوردند.
* و چنين شد كه خداوند حكيم، آخرين گوهر امامت را در صدف غيبت، از دسترس چنين نامردمانى محفوظ داشت، تا روزى كه پرچم پيروزمند «البيعة لله» را در دست او نهد، و اذن ظهورش دهد.

/ 15