استفاده نيچه از اصول داروين - انسان کامل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توانائي بدهد . اين بود كه علم ، جنبه آسماني خودش را به جنبه زميني و مادي داد ، يعني مسير علم و تحقيق عوض شد و علم در مسير كشف اسرار و رموز طبيعت افتاد براي اينكه انسان بيشتر بر طبيعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگي كند و به عبارت ديگر ، رفاهش را بهتر و بيشتر فراهم كند .

البته اين نظريه ، از يك نظر خدمت بسيار بزرگي به بشريت كرد ، چرا كه علم در مسير كشف طبيعت ، براي تسلط انسان بر طبيعت و بهره مند شدن او از طبيعت افتاد و از اين نظر بسيار خوب بود . اما در كنار اين ، علم ديگر آن قداست و والائي و مقام قدس و طهارت خود را از دست داد .

الان هم اگر توجه كنيد براي دانشجويان و طلاب علوم دينيه اي كه در حوزه ها و با معيارهاي قديم تحصيل مي كنند ، علم همان ارزش را دارد ، همان ارزشي كه مثلا كتاب " آداب المتعلمين " و يا كتاب " منيةالمريد " شهيد [ ثاني ] بيان كرده است و آن كتابها پر از روايت و حديث [ در فضيلت علم ] است . اين است كه براي آنها علم ، يك قداست و طهارتي دارد . مثلا وقتي مي خواهيم در يك حوزه علم ، درس بخوانيم [ بهتر است ] وضو بگيريم و با طهارت براي تحصيل برويم . براي يك طلبه ، استاد و معلم يك احترام و جلالت و قداست خاصي دارد . يك طلبه واقعا در عمق روحش نسبت به استادش خضوع دارد . اگر بخواهد علم را براي مال تحصيل كند ، در خودش احساس شرم مي كند كه من علم را تحصيل كنم براي اينكه در عاقبت پولي گير من بيايد ! يا يك معلم اگر بخواهد تعليم دهد و تعليمش را در ازاي پول و مزد و اجر قرار دهد ، اين را تنزل مقام علم مي داند . و لي در تحصيلات جديد كه ادامه همان روش بيكن است ، اصلا مسئله تعليم و تعلم آن قداست خود را به كلي از دست داده است . يك دانشجو وقتي تحصيل مي كند ، تحصيل براي او يك عمل مقدماتي براي زندگي است . [ طبق اين روش ] ديگر فرقي نيست بين اينكه يك انسان در مدرسه و دانشگاه درس بخواند براي اينكه فردا دكتر و مهندس شود و يك زندگي خوب فراهم كند و يا اينكه در بازار ، شاگرد يك تاجر و يا يك عطار و بقال بشود . او دنبال پول مي دود و آن ديگري هم دنبال پول مي دود . درباره معلم خودش هم فكر مي كند كه اين فرد ، در ماه چند هزار تومان حقوق مي گيرد و در ازاي حقوقش بايد اين حرفها را در اينجا بزند . عملا هم ما مي بينيم كه شاگرد پشت سر استاد ، ده تا فحش هم ممكن است بدهد و هيچ در وجدان خود احساس شرم نمي كند و براي او مسئله اي نيست . بيكن گفت : علم براي قدرت و در خدمت قدرت ، دانائي براي توانائي نه براي چيز ديگر . اين نظريه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نكرد ولي تدريجا كه بشر از علم ، فقط توانائي و قدرت مي خواست ، به جائي رسيد كه همه چيز در خدمت قدرت و توانائي قرار گرفت . الان چرخ دنيا براين اساس مي گردد كه علم به طور كلي در خدمت قدرتهاست . هيچوقت در دنيا علم به اندازه امروز اسير و در خدمت زورمندان و قدرتمندان نبوده است و علماي تراز اول عالم ، اسيرترين و زنداني ترين مردم دنيا هستند . عالمترين فرد ، مثلا آقاي اينشتين است ولي علم اينشتين در خدمت كيست ؟ در خدمت روزولت . اينشتين نوكر آقاي روزولت است و نمي تواند نباشد . چه در
اردوگاه امپرياليزم و چه در اردوگاه سوسياليزم همين طور است ، فرق نمي كند ، در همه جا علم در خدمت قدرت است . الان دنيا را قدرت مي چرخاند نه علم . اين جمله را كه مي گوئيم : " دنياي ما دنياي علم است " بايد اندكي تصحيح كنيم ، دنياي ما دنياي قدرت است نه دنياي علم ، به اين معنا كه علم هست ولي نه علم آزاد ، بلكه علم در خدمت قدرت و زور و توانائي . علم امروز اسير است و آزاد نيست ، و لهذا هر اختراع و اكتشافي كه در دنيا رخ مي دهد ، اگر بشود آن را در خدمت زور قرار داد و از آن يك سلاح مهيب خطرناك و وحشتناكي براي كشتن انسانها ساخت ، اول آنجا از آن استفاده مي شود ، [ وقتي كاملا در آن جهت استفاده شد ] آنوقت در خدمت كارهاي ديگر بشر قرار مي گيرد ، يعني اول در خدمت زور قرار مي گيرد ، مگر اينكه اكتشافي باشد كه به درد زور نخورد . احيانا در ابتدا اكتشاف را بروز نمي دهند و تا وقتي كه لازم باشد ، اين سر را حفظ مي كنند براي اينكه " زور " به آن احتياج دارد . راهي كه بيكن طي كرد خواه ناخواه به آنچه كه ماكياول و مخصوصا نيچه گفته است ، منتهي مي شود .

استفاده نيچه از اصول داروين

يك اصل ديگري هم در دنيا پيدا شد كه باز اين اصل هم پايه ديگري براي جناب نيچه شد و آن اصل يكي از اصول داروينيزم بود . داروين خودش شخصا يك مسيحي متدين است و يك آدم ضد خدا نيست و در كلمات خود به وجود خدا تصريح و اقرار و اعتراف
مي كند و به مسيح احترام مي گذارد ، ( 1 ) ولي اصول داروين در دنيا مورد سوءاستفاده هاي زيادي واقع شد كه خود او هم نمي خواست چنين شود . از جمله ، ماديين ( ماترياليستها ) اصول تكامل داروين را ابزاري براي انكار خدا قرار دادند كه اين خودش داستاني است .

يكي از سوءاستفاده هاي ديگري كه از فلسفه داروين شد ، در " اخلاق " بود ، يعني در مورد ساختن انسان خوب و نمونه ، انسان برتر و يا كامل ، چرا كه يكي از اصول داروين اصل تنازع بقا بود . داروين چهار اصل تأسيس كرد كه يكي اصل حب ذات بود ، يعني هر حيواني حب به ذات دارد و براي صيانت ذات خود كوشش مي كند ، و اصل ديگر همين اصل تنازع بقا بود ، يعني گفت اساس زيست و حيات در اين عالم اين است كه جاندارها با يكديگر دائما در حال جنگ و مبارزه هستند و آن كه قويتر است باقي مي ماند ، جانداران در غربال طبيعت ، غربال مي شوند ( خود جنگ ، غربال طبيعت است ) و طبيعت ، در جنگ و كشمكش دائمي كه حيوانات دارند ، غربال مي كند و اصلح را براي بقا انتخاب مي كند و " اصلح براي بقا " يعني آن موجودي كه در ميدان مبارزه بهتر توانسته است خود را نگه دارد و توانسته است حريف را از بين ببرد و خود را حفظ كند . حال بر اين اصل داروين ايرادهائي گرفته اند كه خير ، موجوداتي ، نه به دليل اقوائيت بلكه به دلائل ديگري باقي مانده اند و

1 حتي در تاريخ زندگي او نوشته اند : وقتي كه داشت مي مرد و در حال احتضار بود ، كتاب مقدس را روي سينه اش محكم گرفته و به آن چسبيده بود.

/ 202