اشكال دوم - انسان کامل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با كمال است اما نه اينكه كمال مساوي با قدرت است ، و لهذا حكما و فلاسفه ما ، بعد از آن كه در مورد ذات واجب الوجود ثابت مي كنند كه او وجود محض است و وجود محض مساوي با كمال است ، هر چيزي را كه مساوي با كمال باشد ، براي ذات خدا با برهان اثبات مي كنند ، مي گويند يكي از آن كمالها قدرت است . قدرت ، في حد ذاته كمال است ، بماهو هو كمال است، همچنانكه علم و اراده و اختيار كمال است و همچنانكه حيات ، كمال است . بنابراين ، در اينكه " قدرت " خود يك كمال براي بشر است نبايد ترديد كرد . مكتبهاي ضعف گرا كه از ضعف تبليغ كرده اند قطعا اشتباه مي كنند .و لي مسأله اين است كه قدرت ، تنها كمال نيست ، همچنانكه در ذات حق تعالي هم قدرت تنها صفت كماليه نيست . ذات حق صفات كماليه و اسماء حسناي زيادي دارد . يكي از آن صفات كماليه ، قدرت و يكي از آن اسماء حسني " قادر " است نه اينكه صفات كماليه حق تعالي منحصر در قدرت باشد .

اشكال دوم

اشتباه دوم اين مكتب كه از اشتباه اول اگر بزرگتر نباشد ، كوچكتر نيست ، اشتباه در خود " قدرت " است . نه تنها كمالها و ارزشهاي ديگر در اين مكتب ناديده گرفته شده است ، بلكه اين مكتب عليرغم ادعائي كه مي كند كه طرفدار قدرت است ، خود قدرت را هم خوب نشناخته است . اين مكتب ، قدرت را در يك درجه دانسته است و يك درجه از درجات قدرت را شناخته است كه همان
قدرت حيواني مي باشد . قدرت حيواني عبارت است از همان زوري كه در عضلات حيوان است . همه قدرتهاي حيوان [ منحصر در ] قدرت عضلاني است ، قدرتهائي كه در عضلات حيوان وجود دارد ، و همه خواسته هاي حيوان خواسته هاي نفساني است .

اهميت بشر در اين است كه در انسان مبدأ قدرتي غير از قدرت عضلاني وجود دارد ، يعني فرضا اگر مكتب ما مكتب قدرت باشد نتيجه ، آن نيست كه آقاي نيچه نتيجه گرفته است كه : " انسان بايد تابع قدرت باشد " ، " كوشش كنيد قدرت بدست بياوريد " ، " حال كه قدرت بدست آورديد بر سر هر كسي كه ضعيف است بزنيد " ، " نفس را بپروريد و مخالفت با نفس نكنيد و هرچه مي توانيد از تمتعات مادي دنيا بهره مند شويد " ، نه ، نتيجه خود قدرت هم اينها نيست .

قدرت روحي

اينجا من با معيارهاي اسلامي مطلبي را برايتان عرض مي كنم و از يك داستان از حضرت رسول اكرم ( ص ) شروع مي كنم . در كتب حديث آمده است كه رسول اكرم ( ص ) هنگامي كه در مدينه از مكاني عبور مي كردند ، جمعي از جوانان مسلمان را ديدند در حالي كه آنها سنگي را به علامت وزنه برداري و آزمايش زور برمي داشتند و با اين قلوه سنگ بزرگ ، زورآزمائي مي كردند ( مثل اينهائي كه امروز وزنه برمي دارند ) . يكي ، يك مقدار از زمين بلند مي كرد و ديگري اندكي بيشتر و . . . هر كس [ تلاش مي كرد ] كه سنگ را بالاتر ببرد . پيغمبر اكرم آنجا ايستادند و فرمودند : دلتان مي خواهد كه من داور اين مسابقه باشم ؟ همه خوشحال شدند و گفتند چه از اين بهتر ، يا رسول الله ! شما داور مسابقه باشيد و حكم كنيد كه كداميك از ما قويتر و زورمندتريم . فرمود : بسيار خوب ، من داور مي شوم . احتياج ندارد كه سنگ را برداريد ! هنوز سنگ را برنداشته ايد ، من معياري به دست شما مي دهم كه كداميك از شما قويتر هستيد . پرسيدند : كداميك قويتر هستيم ؟ فرمود : آن كسي كه نفسش او را به سوي معصيتي ترغيب كند و در او ميل يك معصيت باشد و در مقابل اين ميل ، ايستادگي كند ، اينكه انسان از چيزي خوشش بيايد و [ انجام آن فعل ] گناه و معصيت باشد ولي در مقابل نفس خود ، ايستادگي كند .

پيغمبر در اينجا قدرت اراده را در مقابل ميل نفساني مطرح كردند . زور فقط اين نيست كه انسان سنگي را از زمين بردارد و قدرت ، فقط اين نيست كه وزنه بسيار سنگيني را به دوش كشد . اين يك نوع قدرت است كه قدرت عضلاني است ، قدرتي است كه در عضلات حيوانها هم وجود دارد و وجه مشترك انسان و حيوان است . نه اينكه بخواهم بگويم كه اين نوع قدرت كمال نيست ، آن هم يك كمال است ، زور هم براي انسان يك كمالي است ولي بالاتر از قدرت عضلاني كه در بازو و عضلات انسان هست قدرت اراده است .

قدرت اراده اين است كه انسان بتواند در مقابل مشتهيات نفساني خود ايستادگي و مقاومت كند . روي همين منطق است كه در اخلاق اسلامي و از جمله در ادبيات عرفاني ما هميشه اين مسئله به عنوان يك قدرت ناميده شده
است . باز پيغمبر فرمود : اشجع الناس من غلب هواه ( 1 ) از همه مردم شجاعتر و دلاورتر و دليرتر آن كسي است كه بر هواي نفس خود پيروز شود . باز اينجا مسئله ، مسئله شجاعت است ، مسئله قدرت است ، مسئله غلبه است . سعدي مي گويد : گرت از دست برآيد دهني شيرين كن مردي آن نيست كه مشتي بزني بر دهني مردانگي ( 2 ) ( يعني قوت و قدرت ) اين نيست كه انسان ، مشت گره كرده را به دهان ديگري بزند ، قدرت اين است كه انسان عليرغم ميل نفساني خود ، به جاي كام خودش كام ديگري را شيرين كند . مولوي مي گويد :





  • وقت خشم و وقت شهوت مرد كو ؟
    طالب مردي چنينم كو به كو



  • طالب مردي چنينم كو به كو
    طالب مردي چنينم كو به كو



مولوي مردانگي را در اينجا مي سنجد و مي گويد : " وقت خشم و شهوت ، مرد كو ؟ " مرد آن كسي است كه وقتي خشمش برانگيخته مي شود و تبديل به كانوني از آتش مي گردد ، داراي يك اراده قوي باشد و در مقابل اين آتش كه اسمش خشم است ايستادگي كند ، و همچنين در وقتي كه شهوت به هيجان مي آيد و مي خواهد انسان را بي اختيار كند ، در مقابل شهوت خود قيام كند . اينها را " قوت " و " قدرت " مي گويند . تمام آن محاسن اخلاقي اي كه اخلاقيون گفته اند و آقاي نيچه به عنوان اينكه ضعف است ، آنها را نفي و رد مي كند را اگر درست بسنجيم همه آنها قدرت است . بله ، من قبول دارم كه گاهي در بعضي از موارد يك چيزهائي كه در واقع قدرت

1 بحار ، ج ، 70 ، ص . 76

2.سعدي هم به دنبال " ابرمرد " مي گردد .

/ 202