" آزادي " در تعبيرات اسلامي - انسان کامل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و يك انسان آزاد ، انساني است كه در مقابل هيچ چيزي تسليم نباشد و در مقابل همه چيز عصيان بورزد . چون براي عصيان ارزش ذاتي قائل شده اند ، نتيجه اي كه گرفته شده اين است كه لازمه اين مكتب ، هرج و مرج است .

مكتبي كه در آن عصيان داراي ارزش ذاتي باشد ، مستلزم هرج و مرج است . خود سارتر خيلي كوشش مي كند كه اين تهمت را از خودش و مكتبش دور كند ولي نمي تواند . مكتبي كه براي عصيان ارزش ذاتي قائل است نمي شود در آن ، هرج و مرج نباشد . در مكتب اسلام " امكان عصيان " است كه براي انسان ارزش است ، يعني انسان مي تواند عصيان كند و مي تواند اطاعت كند ، مي تواند بالا برود ، مي تواند پايين بيايد . آيا كسي كه عصيان نمي كند ، از انسان بالاتر است ؟ خير ، او نمي تواند عصيان كند و نمي كند .

توانائي اطاعت و عصيان معادل يكديگرند و براي انسان ، كمال [ محسوب مي شوند ] . موجودات ديگر چنين توانائي را ندارند و لهذا مكلف و آزاد و مختار نيستند . بله ، بعد از عصيان بازگشتني به نام توبه براي انسان ، كمال است . با بازگشت از عصيان است كه يك اسم از اسماء حق تعالي يعني اسم " غفور " و " آمرزنده " تحقق پيدا مي كند . اگر عصياني و توبه اي نبود ، غفراني نبود و خدا غفور و آمرزنده نبود ، نه اينكه اگر عصيان نبود خدا غفور نبود . عصيان ، سقوط و توبه ، بازگشت است ، با اين سقوط و بازگشت است كه غفران حق تحقق پيدا مي كند . در روايت است كه خداوند متعال فرمود : اگر انسانهائي كه من روي زمين خلق كرده ام ، عصيان نمي كردند ، بار ديگر موجوداتي
خلق مي كردم تا عصيان كنند و سپس توبه كنند تا آنها را بيامرزم . پس عصيان خودش يك ارزش ذاتي نيست . آزادي يعني نبودن مانع ، نبودن جبر ، نبودن هيچ قيدي در سر راه ، پس آزادم و مي توانم راه كمال خودم را طي كنم ، نه اينكه چون آزاد هستم به كمال خود رسيده ام . آزادي مقدمه كمال است نه خود كمال . يك موجود كه بايد راهي را طي كند و او را آزاد و مختار آفريده اند و تمام موانع را از سر راه او برداشته اند ، به مرحله آزادي رسيده است ولي به مرحله آزادي رسيدن ، به مقدمه كمال رسيدن است ، يعني آزاد است كه راه كمال خودرا طي كند .

پس اشتباه اول اين مكتب اين است كه خيال مي كند اختيار و آزادي انسان با وجود خدا منافي است . اشتباه دوم اين است كه خيال مي كند ايمان و تعلق به خدا مانند وابستگي به اشياء است و موجب ركود و انجماد و گمراهي و سقوط ارزشهاست . اشتباه سوم اين مكتب اين است كه آزادي را كمال نهائي انسان دانسته است ، در صورتي كه آزادي " كمال مقدمي " انسان است . آيا آزادي كمال است ؟ بدون شك ، چون اگر آزادي نباشد انسان نمي تواند به كمال خودش برسد . خدا انسان را طوري خلق كرده است كه به كمال خودش از راه آزادي و انتخاب و اختيار برسد . راه كمال غير از اينكه قدم [ نهادن ] انسان با اختيار و آزادي باشد ، ممكن نيست جور ديگري طي شود . همينقدر كه اجبار آمد ، ديگر اين راه نرفتني است .

" آزادي " در تعبيرات اسلامي

چند كلمه اي راجع به تعبيراتي كه در اسلام راجع به آزادي آمده است ، عرض مي كنم . اسلام درباره آزادي به عنوان يك ارزش از ارزشهاي بشر اعتراف كرده است اما نه ارزش منحصر به فرد ، و نه آزادي با آن تعبيرها و تفسيرهاي ساختگي ، بلكه آزادي به معني واقعي . علي ( ع ) وصيت نامه اي ( 1 ) به امام حسن ( ع ) در نهج البلاغه دارند كه بعد از نامه اي كه ايشان به مالك اشتر نوشته اند كه بسيار مفصل است ، مفصل ترين نامه امام همين نامه است . يكي از جمله هاي آن نامه اين است : و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا ( 2 ) جان و روان خودت را گرامي بدار و از هر كاردني و پست و از هر دنائت و پستي محترم بدار .

نمي گويد مثلا جان خودت را گرفتار نكن ، مي گويد : " اكرم " يعني احترام ذات خودت را حفظ كن از اينكه تن به دنائت و پستي بدهي . فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا . همانطور كه قرآن مي فرمايد بزرگترين باختنها ، باختن خود است ، اينجا نيز علي ( ع ) همان معنا را به تعبير ديگر مي گويد : پسرم براي هرچه را كه از دست بدهي و بفروشي مي توان قيمت گذاشت ،

1 وصيت يعني سفارش ، و لازم نيست براي بعد از مردن باشد ، وصيت نامه يعني اندرزنامه .

2.نهج البلاغه ، نامه . 31

/ 202