خلاصه نظريات عقليون - انسان کامل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خلاصه نظريات عقليون

عرض كرديم كه به عقيده فلاسفه قديم ، اساسا جوهر انسان همان عقل اوست ، " من " واقعي انسان همان عقل اوست . همچنانكه بدن انسان جزء شخصيت انسان نيست ، قوا و استعدادهاي روحي و رواني مختلفي كه انسان دارد ، هيچكدام جزء شخصيت واقعي انسان نيستند .

شخصيت واقعي انسان ، همان نيروئي است كه فكر كننده است . انسان يعني همان كه فكر مي كند نه آنكه مي بيند آنكه مي بيند ابزاري است در دست آن كه فكر مي كند نه آنكه تخيل مي كند آنكه تخيل مي كند ابزاري است در دست آنكه فكر مي كند و نه آنكه مثلا " مي خواهد " و دوست دارد يا داراي شهوت و خشم است . جوهر انسان فكر كردن است و انسان كامل يعني انساني كه در فكر كردن به حد كمال رسيده است و معني اينكه در فكر كردن به حد كمال رسيده است ، اين است كه جهان و هستي را آنچنان كه هست دريافت و كشف كرده است .

در اين مكتب امر ديگري هم غير از اين كه جوهر انسان و من واقعي او عقل اوست مورد توجه است و آن اين است كه " عقل " نيروئي است كه توانائي دارد جهان را آنچنانكه هست كشف كند ، واقعيت جهان را آنچنان كه هست در خود منعكس كند ، آينه اي است كه مي تواند صورت جهان را در خود ، صحيح و درست منعكس كند . حكماي اسلامي كه اين نظر را قبول كرده اند ، معتقدند كه ايمان اسلامي ايماني كه در قرآن آمده است يعني شناخت جهان به طور كلي آنچنانكه هست ، ايمان يعني شناخت مبدأ جهان ، شناخت جريان جهان ، شناخت نظام جهان و شناخت اينكه جهان به چه نقطه اي برمي گردد . مي گويند اينكه در قرآن از ايمان به خدا ، ايمان به ملائكه خدا كه وسائط و پله هاي وجود هستند ايمان به مخلوق بودن عالم ، ايمان به اينكه خدا عالم را وانگذاشته و هدايت كرده و از آن جمله بشر را به وسيله انبياء هدايت نموده و ايمان به اينكه همه چيز از خدا آمده است و به خدا برمي گردد كه اسمش معاد است سخن به ميان آمده ، مقصود همان [ شناخت جهان ] است و چيز ديگري نيست . اين حكما در تفاسير خودشان هميشه ايمان را به صورت معرفت و شناخت و به صورت حكمت تفسير مي كنند . مي گويند ايمان يعني شناخت ، اما شناختي كه يك شناخت فلسفي و يك شناخت حكيمانه است ، نه " شناخت علمي " كه شناخت جزئي است . شناخت فلسفي و كلي و حكيمانه يعني اينكه مبدأ و منتهاي جهان و مراتب هستي و جريانهاي كلي جهان را كشف كنيم و بدانيم .

مكاتب ضد اين مكتب

اين مكتب كه مكتب عقليون است در نقطه مقابل خود مكتبهائي را داشته است كه هميشه با آن مبارزه مي كرده اند . اولين مكتبي كه در جهان اسلام با اين مكتب مبارزه كرده است و ضد آن است ، مكتب اشراقيون و مكتب عرفا و مكتب اهل عشق است كه اين را بعد شرح مي دهيم . مكتب ديگر ، مكتب اهل حديث است . اخباريون و اهل حديث ، عقل را با اين همه ارزش فراواني كه [ حكما ] براي آن قائل هستند ، انكار مي كنند ، يعني مي گويند آنقدرها هم كه شما براي عقل ارزش قائل هستيد ، ارزش ندارد . بيش از اينها ، در عصر جديد مكتب حسيون بر ضد مكتب عقليون قيام كرد .

در اين سه چهار قرن اخير ، مكتب حسيون بيشتر رونق داشت . حسيون گفتند : عقل اين همه ارزشي را كه شما برايش قائل هستيد ، ندارد ، عقل خيلي اهميت ندارد ، نوكر حس است ، اصل در انسان ، حواس و محسوسات انسان است . عقل حداكثر كاري كه مي تواند بكند اين است كه در مورد فرآورده هاي حواس يك عملياتي انجام دهد .

شما كارخانه اي را در نظر بگيريد كه در آن كارخانه مواد خامي وارد مي شود . بعد دستگاههاي كارخانه ، آن مواد را تجزيه مي كنند . اگر كارخانه ريسندگي و بافندگي است ، مثلا اول پنبه ها را پاك مي كنند ، بعد رشته مي كنند و بعد آنها را به شكل خاصي مي بافند .

عقل ، كارخانه اي است كه كاري از آن ساخته نيست ، مگر اينكه روي مواد خامي كه از راه حس بدست آمده است ، عملياتي انجام دهد . ولي البته مكتب عقليون به كلي از اعتبار نيفتاده است ، باز مكتب عقليون سرپاي خود ايستاده است كه حال نمي خواهم بحث عقليون را در مقابل غير عقليون به طور تفصيل مطرح كنم ، بلكه مي خواهم نظر اسلام را بيان كنم .

اصالت معرفت عقلي در اسلام

در مكتب عقليون چند مطلب مطرح است كه هر يك از اينها را بايد ببينيم با نظر اسلام انطباق دارد يا نه . اولين بحث عقلي عقليون ، مسئله اعتبار و اصالت معرفت عقلي است . يعني چه ؟ يعني عقل انسان قادر است حقايق اين عالم را كشف كند و " معرفت عقلي " معرفتي اصيل و قابل اعتماد و استناد است و بي اعتبار نيست . خيلي از مكتبها چنين اعتباري را براي عقل ، قائل نيستند . حال ببينيم آيا ما از مدارك اسلامي اينقدر مي توانيم براي عقل اعتبار و حيثيت قائل باشيم كه لااقل معرفت عقلي قابل اعتماد است ؟ اتفاقا يك حمايت فوق العاده اي از عقل را در متون اسلام مي بينيم و در هيچ ديني از اديان دنيا به اندازه اسلام از عقل يعني از حجيت عقل و از سنديت و اعتبار عقل حمايت نشده است . شما اسلام را با مسيحيت مقايسه كنيد . مسيحيت در قلمرو ايمان ، براي عقل ، حق مداخله قائل نيست . مي گويد آنجائي كه انسان بايد به چيزي ايمان بياورد ، حق ندارد فكر كند ، فكر مال عقل است و عقل در اين نوع مسائل حق مداخله ندارد . آنچه را كه بايد به آن ايمان داشت ، نبايد درباره آن فكر كرد و نبايد اجازه فكر كردن و چون و چرا كردن به عقل داد . وظيفه يك مؤمن ، مخصوصا وظيفه يك كشيش و حافظان ايمان مردم اين است كه جلوي هجوم فكر و استدلال و عقل را به حوزه ايمان بگيرند . اصلا تعليمات مسيحي بر همين اساس است . در اسلام ، قضيه درست برعكس است . در اصول دين اسلام ، جز عقل هيچ چيز ديگري حق مداخله ندارد ، يعني اگر از شما بپرسند كه يكي از اصول دين شما چيست ، مي گوئيد " توحيد " ، وجود خداي يگانه اگر دوباره بپرسند به چه دليل به خدا ايمان آورده ايد [ شما بايد دليل عقلي بياوريد ] ، اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمي كند .

اگر بگوئيد من خودم قبول دارم كه خدا يگانه است ، دليلي هم ندارم ، تو چه كار داري ؟ " خذ الغايات و اترك المبادي " تو نتيجه را بگير ، به مقدمه چه كار داري ؟ من از قول مادر بزرگم يقين پيدا كرده ام ، بالاخره به يك حقيقتي يقين پيدا كرده ام ، ولو از قول مادر بزرگم باشد ، ولو خواب ديده باشم ! اسلام مي گويد نه ، ولو به وجود خداي يگانه اعتقاد داشته باشي ولي آن اعتقادي كه ريشه اش خواب ديدن است ، ريشه اش تقليد از پدر و مادر يا تأثير محيط است ، مورد قبول نيست . جز تحقيقي كه عقل تو با دليل و برهان مطلب را دريافت كرده باشد ، هيچ چيز ديگر را ما قبول نداريم . اصول ايمان مسيحيت . منطقه اي ممنوع براي ورود عقل است و وظيفه يك مؤمن [ مسيحي ] حفظ اين منطقه از هجوم قواي عقلي و فكري است ، ولي [ اصول ] ايمان در اسلام ، منطقه اي است كه در قرق عقل است و غير از عقل هيچ قدرت ديگري حق مداخله در اين منطقه را ندارد . در اسلام و در متون اسلامي سخناني فوق العاده بلند و عجيب درباره عقل گفته شده است . اولا خود قرآن دائما دم از تعقل مي زند( 1 ) .

1 حال شايد موفق شوم در همين جلسه حديث موسي بن جعفر را كه با استناد به آيات قرآن ، اصالت عقل را بيان كرده اند ، برايتان بخوانم . ان شاءالله .

/ 202