اصالت ايمان - انسان کامل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و جود دارد ، حكمت نظري جزء آن است ، پايه آن است اما تمام ايمان ، حكمت و دريافت و علم و معرفت و شناخت نيست ، چيزي بالاتر از شناخت ، در ايمان وجود دارد . تا اينجا ما سه مسئله را در مورد مكتب عقليون بيان كرديم :

يكي اينكه عقل حجت است ، دريافتهاي عقل قابل اعتماد است و عقل مي تواند به معرفتي راستين دست يابد كه اسلام مي گويد اين مطلب ، صحيح و مورد قبول است . دوم اينكه عقل تنها جوهر آدمي است كه اسلام اين را تأييد نمي كند و سوم اينكه ايمان اسلامي همان دريافت عقل است ، همان معرفت است ، همان شناخت است و جز شناخت چيز ديگري نيست ، كه اين را هم عرض كرديم از نظر اسلام درست نيست .

اصالت ايمان

يك مطلب ديگر اين است كه آيا ايمان و معرفت حال اعم از اينكه ايمان را همان معرفت بدانيم يا معرفت را جزئي از ايمان بدانيم ، كه گفتيم دومي درست است اصالت دارد يا مقدمه عمل است و اصالتي ندارد ؟ اينجاست كه باز دو مكتب بزرگ در مقابل يكديگر صف آرائي مي كنند . مقصود از اينكه " ايمان اصالت دارد " چيست ؟ يعني ، اينكه اسلام ، ايمان را با همان خصوصياتي كه گفتيم به ما توصيه كرده است ، آيا از اين نظر است كه ايمان ، پايگاه اعتقادي عمل
انسان است ؟ يعني از اين باب است كه چون انسان در دنيا بايد تلاش و كوشش كند و هميشه در فعاليت باشد و اين فعاليت بايد براساس يك نقشه باشد و انسان بايد هدف و برنامه و تاكتيك داشته باشد ، [ لذا ]

بايد زيربناي اعتقادي داشته باشد ؟ و به عبارت ديگر آيا چون انسان خواه ناخواه موجودي است كه فعاليتش فكري است و اگر بخواهد يك برنامه عملي در زندگي داشته باشد و به هدفهاي خود در زندگي برسد ، بدون يك زيربناي فكري و اعتقادي امكان ندارد ، پس به اين دليل بايد يك زيربناي فكري و اعتقادي به او داد تا بتواند اين روبناهاي فكري را براساس آن زيربنا بسازد ؟

درست مثل كسي كه مي خواهد يك ساختمان ( خانه يا سالني ) بسازد ، آن كسي كه مي خواهد سالن بسازد ، چيزي كه براي او هدف و مقصود است اين است كه اين سالن داراي چهار ديوار و يك سقف و درها و غيره باشد ، اما آن زيرسازيها و زيربناها و ته پايه هايي كه معمولا زمين را مي كنند و مقداري از هر پايه را در داخل زمين مي گذارند ، جزء هدف او نيست ، بلكه براي اينكه اين بنا محكم بايستد و نلغزد و نيفتد ، بايد آن زيربنا را احداث كرد . مثلا " كمونيزم " يك سلسله اصول فكري و اعتقادي دارد كه آن اصول بر مبناي ماترياليسم است ، بر مبناي ماديگري است ، و همچنين يك سلسله اصول اجتماعي و سياسي و اقتصادي و اخلاقي دارد كه از نظر سازمان فكري ، آن اصول اعتقادي زيربناي فكري اين اصول هستند . ولي براي يك كمونيست ، آن اصول فكري ، هدف نيست ، واقعا براي يك كمونيست ، ماترياليسم هدف نيست و برايش اصالتي ندارد ، ( 1 ) ولي فكر مي كند و فكرش هم غلط است كه بدون ماترياليسم ، اين اصول اجتماعي و سياسي و اقتصادي را نمي شود به هيچ وجه توجيه كرد ، پس براي اينكه بشود اين اصول را توجيه كرد ، آن اصول فكري را [ مي پذيرد ] . اخيرا بسياري از كمونيستها در دنيا پيدا شده اند كه [ ماترياليسم را از كمونيسم ] تفكيك كرده اند ، گفته اند نه تنها براي ما ماترياليسم اصالت ندارد ، بلكه هيچ ضرورتي ندارد كه ما حتما ماترياليسم را به صورت يك اصلي كه نمي شود ردش كرد [ در نظر ] بگيريم ، ما كمونيسم را مي خواهيم ولو منهاي ماترياليسم باشد . مگر الان در گوشه و كنار دنيا از رهبران كمونيسم نيستند كساني كه كم كم مبارزه با مذهب را دارند تخفيف مي دهند ؟ اين ، از آن جهت است كه براي آنها ايمان به آن اصول فكري اصالت ندارد ، آن اصول فكري فقط پايگاه اعتقادي و زيربناي فكري است .

از آنجا كه نمي شود يك ايدئولوژي ، بدون جهان بيني باشد ، اين جهان بيني را در زير اين ساختمان قرار مي دهند ، براي اينكه بتوانند ايدئولوژي خود را بر روي اين جهان بيني بگذارند . ولي اساس و هدف ، ايدئولوژي است .

1 اساسا اينها هم كه به [ وادي ] ماترياليسم افتادند ، به خاطر مبارزه احمقانه اي بود كه كليسا با افكار سياسي و اجتماعي و مخصوصا با آزاديخواهي كرد ، بطوري كه اين فكر در دنياي اروپا پيدا شد كه انسان يا بايد آزاد باشد و خود را در اجتماع ذيحق بداند و خدا را كنار بگذارد و يا بايد به خدا معتقد باشد و خود را ذيحق و آزاد نداند ، و از اين قبيل حرفها . بعد براي اينكه بتوانند راهي براي اين درست كنند ، از اول آمدند [ ريشه ] مذهب را از زيربنا زدند .

/ 202