آیین تزکیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین تزکیه - نسخه متنی

محمد حسن رحیمیان، محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6- تبشير و انذار

بشارت به پاداش و انذار از مجازات و ثواب و عقاب به عنوان نتيجه عمل، دو روى يك سكه اند كه آن رحمت خداوندى است كه گاه در پرده ثواب و احسان جلوه مى كند و گاه در قالب كيفر و مجازات. به تعبير ديگر، اين دو، جلوه «جمال و جلال» الهى اند و همچنان كه اميد به ثواب، مشوّقِ به عمل نيك است خوف از عقاب عامل بازدارنده از زشتى ها است. از اين رو قلب مؤمن همواره در ميان «خوف و رجا» در تردد است و به لطف و قهر حق عشق مى ورزد و ترس از خدا را ترس از پى آمدِ اعمالى مى داند كه انسان با سوء اختيار خود مرتكب مى شود و پيام الهى بدان هشدار داده و از عواقب آن برحذر داشته و نه انتقام جويى حق كه مبدأ و رحمت است.

تبشير و انذار و بيم و اميد با اصول اعتقادى پيوند خورده و با عواطف آميخته است وبدين ترتيب فراتر از تشويق و تنبيه به مفهومى است كه مكاتب تربيتى ازآن سخن مى گويند.

با توجه به فلسفه آفرينش كه رسانيدن بشر به رحمت خداوندى است، مى توان گفت: بشارت بر انذار و تشويق بر تنبيه مقدم است. از اين رو آيات قرآن پاداش عمل نيك را چندين برابر و كيفر عمل بد را معادل آن دانسته است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلايُجْزى اِلّا مِثلَها وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ.» (21)

هرچند به دليل مقتضيات زمان و بيمارى غالب بر افكار و عقائد و اعمال عصر جاهليت، قرآن در نخستين مرحله دعوت از «انذار» سخن گفته اما روند طبيعى در تربيت همان است كه گفته شد.

استفاده از عامل خوف و رجا و تبشير و انذار و تشويق و تنبيه در تعليم و تربيت اسلامى همسو تلقى شده و با توجه به زمينه هاى روانى افراد توصيه مى شود. على(ع) مى فرمايد: «مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ» (22) كسى كه تو را مى ترساند همچون كسى است كه بشارت مى دهد و نيز مى فرمايد: «فقيه كامل (و مربى دانا) كسى است كه مردم را از رحمت خدا مأيوس نكند و از عذاب او ايمن نسازد.» به عبارت ديگر: تعادل خوف و رجا را نگهدارد: «الفَقيهُ كُلُّ الفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِاللَّهِ وَ لَمْ يُؤيِسْهُم مِنْ رَوْحِ اللَّهِ و لَمْ يُؤمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِاللَّهِ.» (23)

در عين حال آن چه بيشتر احساس مخاطب را برمى انگيزد تذكار رحمت و عطوفت پروردگار است. حضرت امام با اشاره به اين نكته مى فرمايد:

«وقتى در مدرسه فيضيه صحبت مى كردم، آن گاه كه از جهنم و عذاب الهى بحث مى كردم همه خشگشان مى زد ولى وقتى از رحمت حرف مى زدم مى ديدم كه دل ها نرم مى شود و اشك ها سرازير مى گردد و اين تأثير رحمت است.» (24)

به طور خلاصه: ارج نهادن به ارزش هاى اخلاقى و برخورد متناسب با نيكوكاران و بدكاران و بهادادن به افراد برحسب لياقت و كاردانى و رفتارشان روش منطقى و معقولى اى است كه مكاتب تربيتى آن را پذيرفته اند و روش تربيتى اسلام نيز با آن ويژگى كه بدان اشاره شد بدان اهتمام ورزيده و در سخن و سيره پيشوايانِ دين قابل ملاحظه است. اين روش مى تواند مشوق به عمل نيك و فضايل اخلاقى باشد و عاملى بازدارنده از رذايل اخلاقى تلقى گردد، همچنان كه يكسان برخورد كردن انگيزه روانى افراد را در علم و عمل از بين مى برد.

على(ع) در نامه تربيتى خود به فرزندش امام حسن(ع) مى نويسد:

«وَ لايَكُونَنَّ الُمحْسِنُ وَ المُسِيئُ عِندَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَواءٍ؛ (25) مبادا كه نيكوكار و بدكار در نظر تو يكسان باشد.»

7- امر به معروف و نهى از منكر

اين دو عامل، در قالبِ كنترل و نظارت عمومى بر ارزش ها و ضدارزش ها و به منظور حفظ و ترويج فضائل و رفتار ستوده و پيشگيرى از گسترش رذائل و صيانت اخلاق فردى و اجتماعى، به اجرا درمى آيد.

قرآن كريم، فلاح و رستگارى جامعه اسلامى را در دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر مى داند و گروه هاى ويژه اى را براى انجام اين مهم موظف مى سازد:

«وَلْتَكُنْ مِنْكُم اُمَّةٌ يَدعُونَ اِلَى الْخَيْرِ وَ يَأمُروُنَ بِالمَعرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ المُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفلِحوُنَ.» (26)

و در روايات از اين دو وظيفه اسلامى به عنوان شاخصه بارز ديندارى ياد شده و تارك آن مرده زنده و ضعيف و كسى كه نام مؤمن دارد اما دين ندارد، به شمار آمده است.

كلينى از امام باقر و امام صادق(ع) نقل مى كند:

«وَيْلٌ لِقَوْمٍ لايَدِينونَ اللَّهَ بِالْأمرِ بِالمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ المُنْكَرِ»؛ (27)

واى بر آنان كه به فرمان خدا در امر به معروف و نهى از منكر پاى بند نيستند.

و نيز از پيامبر اكرم(ص) نقل فرموده كه: «خداوند دشمن مى دارد آن مؤمن ناتوانى را كه دين ندارد. گفتند: مؤمن ناتوان بى دين چه كسى است؟ فرمود: آن كس كه نهى ازمنكرنمى كند.» (28)

در روايات اسلامى، دعوت به خير و هدايت، به عنوان بهترين عمل، با بالاترين پاداش مطرح شده و فضيلت ارشاد و تربيت تا بدان جاست كه پيامبر اكرم(ص) هنگام اعزام على بن ابى طالب(ع) به يمن، جهت دعوت مردم به اسلام فرمود: «اگر خداوند به دست تو يك فرد را هدايت كند، براى تو بهتر است از آن چه در شرق و غرب بر آن آفتاب مى تابد.» (29)

امر به معروف و نهى از منكر كليه واحدهاى كوچك و بزرگ اجتماعى را دربرمى گيرد و از خانواده شروع مى شود تا به محيط اجتماع و زمامداران حاكم مى رسد.

امام صادق(ع) در تفسير آيه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَكُم وَاَهْليكُم» فرمود: «تأمُرُونَهُمْ وَ تَنْهَوْنَهُمْ.» يعنى نگهدارى اعضاء خانواده از آتش دوزخ به امر و نهى كردن آنهاست.

گفتنى است كه انجام اين مسئوليتِ تربيتى - اجتماعى مراتبى دارد. از قلب شروع مى شود و در زبان انعكاس مى يابد و به برخورد عملى منتهى مى گردد و گاه به جهاد و شهادت مى انجامد و در نهى از منكر كمترين مرتبه عملى اش عبارت است از برخورد نفرت آميز با گناه و اهل گناه. اميرالمؤمنين(ع) مى فرمايد: «اَمَرَنا رَسولُ اللَّهِ اَنْ نَلْقى اَهْلَ الْمَعاصى بِوُجوُهٍ مُكَفَهِرَّةٍ؛ (30) پيامبر خدا به ما دستور داد اهل گناه را با چهره اى درهم و عبوس ديدار و برخورد كنيم.»

بدين سان «امر به معروف و نهى از منكر» از يك سو بُعدِ فرهنگى، ارشادى و تربيتى دارد و از سوى ديگر عنوان مبارزه با تبهكاران و آنان كه سد راه سعادت انسانيت شده اند، تا برسد به جهاد و مقاتله كه آخرين راه حل و عمل جراحى است در پيكر اجتماع و پاك سازى محيط سياسى و اجتماعى از عناصر ناصالح: «وَ قاتلِوُهُمْ حَتّى لاتَكوُنَ فِتنَةٌ و يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ...» (31) و اين يك ضرورت اجتناب ناپذير است در سالم سازى محيط اجتماع و همواركردن جاده كمال و قسط و عدالت.

و چنين است قوانين جزائى و كيفرى اسلام كه قبل از آن كه جنبه انتقام جويى داشته باشد، عامل تربيتى و ضمانت اخلاقى براى اجتماع به حساب مى آيد. قرآن درباره نقش قصاص در حيات نوع بشر مى فرمايد:

«وَ لَكُمْ فِى القِصاصِ حَيوةٌ يا أُوْلِى الْأَلبابِ...» (32)

و در روايت آمده كه: «اجراى يك حد شرعى بيش از بارش چهل روز باران براى انسان ها سودمند است.» به طور كلى برخورد با منكرات اگر با روش هاى صحيح صورت گيرد، براى ريشه كن ساختن بيماريهاى روحى و اخلاقى و نجات گناهكاران و پاك سازىِ محيط اجتماعى بسيار كارساز است.

8- عادت

عادت نوعى ارتباط است كه ميان انسان و رفتارى خاص بر اثر تكرار و ممارست به وجود مى آيد تا بدان جا كه در طبع راسخ شده و به صورت ملكه درآيد. و از اين جاست كه گفته اند: «العادَةُ طَبيعةٌ ثانيةٌ.»

براى عادى شدن يك رفتار مراحلى پيموده مى شود: «تصور، تصديق، شوق، اراده، عمل، تكرار و بالاخره عادت و ملكه» كه از آن به اخلاق نيز تعبير مى شود.

خواجه نصيرالدين طوسى گويد:

«و اما عادت چنان بود كه در اوّل به روّيت و فكر، اختيار كارى كرده باشد و به تكلف در آن شروع نموده تا به ممارست متواتر و فرسودگى در آن با آن كار الف گيرد و بعد از الف تمام به سهولت بى رويت از او صادر شود تا خلقى شود او را.» (33)

در مسئله عادت ديدگاه ها متفاوت است، برخى دانشمندان غربى مانند «كانت و روسو» نسبت به عادت نظر منفى داشته و آن را منافى با آزادى اراده انسان مى دانند.

شايد انگيزه آنان در اين اعتقاد، رد نظريه «رفتارگرايان» است كه رفتار انسان را «شرطى» و متأثر از محيط و پاسخى در برابر عوامل محرك مى دانند و براى تعليم و تربيت نقشى فراتر از اين تصور نمى كنند كه انسان به صورت خودكار و بدون اراده در شرايطى معين، به كارى مبادرت كند، همانند حيوانات كه بدون شعور و اراده تحت تأثير عامل محركى، پاسخ رفتارى مناسب از آن ها سر مى زند. (34) به طور خلاصه:

«در مكتب سلوك يا رفتار، عادت يا تمرين و تكرار عمل معينى در مقابل محرك خاصى باعث به وجود آمدن رابطه ماشينى يا اتوماتيك ميان آن محرك و عمل است.» (35)

چنان چه ملاحظه مى كنيم در اين ديدگاه انسان فاقد اراده و انتخاب در رفتار خود مى باشد و به طور خودكار در برابر عوامل محرك پاسخ مناسب مى دهد.

برخى دانشمندان غربى نسبت به عادت با نظر مثبت نگريسته و آن را به منزله تظاهرات رشد مى دانند. به نظر «ديوئى» عادات جنبه اجرايى دارند و فرد را قادر مى سازند تا از شرايط طبيعى براى هدف هاى خويش استفاده كند. از طريق عادت ها فرد محيط خود را تحت كنترل درمى آورد.

براساس اين نظريه عادات به منزله طرز انجام كارى معين به صورت ثابت نيست؛ يعنى عادات را نبايد امرى خود به خودى و فاقد جنبه عقلانى تلقى كرد. وقتى در تشكيل عادات جنبه عقلانى نيز نفوذ داشته باشد تغيير آنها در شرايط مناسب آسان تر انجام مى گيرد. (36)

و اما فلاسفه اسلامى، در تربيت و اخلاق نقش عادت را مثبت تلقى كرده اند.

«فارابى تأكيد مى كند كه اخلاق پسنديده و اخلاق ناپسند هر دو در اثر ممارست كسب شوند و اگر كسى را اخلاق پسنديده نباشد مى تواند در عادت آن را تحصيل كند و عادت عبارت است از قيام به يك عمل واحد پى در پى و بسيار در زمان طولانى و اوقاتى نزديك به هم.» (37)

نقش عادت در تربيت اسلامى

مكتب تربيتى اسلام، نسبت به عادت به صورت مشروط مى نگرد. نه آن را به طور كلى مى پذيرد و نه مطلقاً رد مى كند. در اين ديدگاه هنگامى عادت معتبر و قابل اتكا است كه ازروى ايمان و آگاهى و انتخاب باشد. توضيح آن كه انسان داراى چند نوع كار و فعاليت است:

1- افعال غريزى و خودكار كه مشترك ميان حيوان و انسان مى باشد.

2- افعال عادى كه از عادت و تكرار ناشى مى گردد، كه آن نيز مشترك انسان و حيوان است.

3- افعال ارادى كه ويژه انسان است و از شناخت و انتخاب ناشى مى شود.

افعال ارادى دو نوع است: «انتفاعى، متعالى».

تربيت اسلامى، علاوه بر آن كه ارزش را به فعل ارادى مستند مى كند، بعد ايمانى و متعالى به آن مى بخشد.

بدين ترتيب: آن گاه عادت در روش تربيتى اسلام معتبر است كه از روى اراده و انتخاب باشد و به علاوه با قصد قربت و نيت خالص انجام گيرد و عمل بدون نيت ارزش ندارد.

از سخن على بن الحسين(ع) است: «لاعَمَلَ اِلاَّ بِالنّيَّةِ» (38) و با توجه به اين اصل كه در گذشته (39) نيز بدان پرداختيم، استمرار يك عمل تا مرحله اى كه عادت شود مورد توجه قرارمى گيرد.

على(ع) فرمود: خود را به انجام خوبى ها و تحمل رنج ها در كسب منافع خير عادت بده تا نفست شرافت يابد و آخرتت آباد گردد و ستايش گرانت بسيار شوند:

«عَوِّدْ نَفْسَكَ فِعْلَ المَكارِمِ و تَحَمُّلَ اَعْباءِ المَغارِمِ تَشْرُفْ نَفْسُكَ و تُعْمَرْ آخِرَتُك وَ يَكْثُر حامِدُوكَ» (40)

امام باقر(ع) فرمود: «اَحَبُّ الْأعمالِ اِلَى اللَّهِ عَزَّوجَلَّ ماداوَمَ العَبْدُ عَلَيْهِ وَ اِنْ قَلَّ» (41)

بهترين كارها نزد خدا چيزى است كه بنده بدان مداومت كند گرچه كم باشد.

و در عين حالى كه از عادت و تكرار عمل نيك ستايش شده از آنان كه عملى را صرفاً از روى عادت انجام مى دهند اما تناقض هاى رفتارى و ضعف هاى اخلاقى دارند توصيف مطلوبى نشده است. امام صادق(ع) فرمود: به ركوع و سجود طولانى مرد ننگريد كه اين چيزى است كه بدان عادت كرده و از ترك آن وحشت مى كند بلكه به راستگويى و امانت دارى اش بنگريد:

«لاتَنْظُرُوا اِلى طُولِ رُكوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَاِنَّ ذلِكَ شَئٌ اعْتادَهُ، فَلوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِكَ وَلكِنِ انْظُرُوا اِلى صِدْقِ حَديثِهِ وَ أداءِ اَمانَتِهِ». (42)

به طور خلاصه: عادت در رفتار نيك، مى بايست از ملكه نفسانى نشأت گيرد كه زير ساخت آن ايمان و اعتقاد باشد.

در مورد عادت دادن كودكان به نماز و روزه به عنوان تمرين و آمادگى قبل از تكليف، تا هنگامى كه اين عادت صبغه ايمانى گيرد، در روايات، توصيه هايى وجود دارد. (43)

1. اصول كافى، ج 2، ص 85.

2. سوره يونس، ص 57.

3. سوره نحل، ص 125.

4. ارشاد القلوب، ص 9.

5. تصنيف غرر، ص 224.

6. سوره نحل، آيه 90.

7. مصباح الشريعه، ص 160.

8. نهج البلاغه، خطبه 193.

9. تصنيف غرر، ص 225.

10. همان، ص 224.

11. نهج البلاغه، حكمت 193، ص 394.

12. اصول كافى، ج 2، ص 86 باب الاقتصاد فى العباده.

13. همان، ص 43، باب درجات الايمان.

14. امام عسكرى(ع): من وعظ اخاه سراً فقد زانه و من وعظه علانية فقد شانه. (تحف العقول، ص 489)

15. نهج البلاغه، حكمت 91، صص 375 - 374.

16. صحيفه نور، ج 17، ص 221.

17. سوره لقمان، آيه 17.

18. نهج البلاغه، نامه 31، ص 297.

19. سوره طه، آيه 44.

20. تحف العقول، ص 47.

21. صحيفه نور، ج 17، ص 221.

22. سوره انعام، آيه 160.

23. نهج البلاغه، حكمت 59، ص 370.

24. همان، حكمت 90، ص 374.

25. صحيفه نور، ج 18، ص 153.

26. نهج البلاغه، نامه 53، ص 328.

27. سوره آل عمران، آيه 104.

28. فروع كافى، ج 5، صص 57 - 56.

29. فروع كافى، ج 5، ص 59.

30. وسائل الشيعه، ج 11، ص 30.

31. فروع كافى، ج 5، ص 59.

32. سوره انفال، آيه 39.

33. سوره بقره، آيه 179.

34. اخلاق ناصرى، ص 101.

35. نظريه پاولوف دانشمند روسى، در مورد شرطى بودن تربيت كه نخستين بار روى سگ آزمايش شد معروف است كه بعدها توسط برخى مربيان تعقيب و مورد مطالعه و استفاده قرار گرفت.

36. دكتر شريعتمدارى، روانشناسى تربيتى، ص 44.

37. دكتر على شريعتمدارى، فلسفه، ص 153.

38. حناالفاخورى، تاريخ فلسفه در جهان اسلامى، ص 432.

39. در بحث «اصول تربيتى اسلام».

40. تصنيف غرر، ص 231.

41. اصول كافى، ج 2، ص 82.

42. اصول كافى، ج 2، ص 105.

43. سنن النبى، ص 158.


/ 68